فلوبر؛ از مادام بواري تا بعد

فضل‌اله رفان

ظاهراً بيش از نيم قرن است كه اهل كتاب در ايران با نام و آثار گوستاو فلوبر (1821- 1880) نويسنده نامدار فرانسوي آشنا شده‌اند. بنگاه مطبوعاتي صفي عليشاه، نخستين بار در سال 1329، خلاصه‌اي از رمان «مادام بواري» را با ترجمه محمد پورشالچي منتشر مي‌كند و اما حدود يك دهه بعد ترجمه كامل آن توسط مشفق همداني در تهران انتشار مي‌يابد. (انتشارات اميركبير شهريور 41) و طُرفه آن كه هنوز هم اين كتاب به شكل وسيع چاپ و منتشر و خوانده مي‌شود. مادام بواري را شاهكار رمان‌نويسي خوانده‌اند و اين نكته اغراق نيست زيرا فلوبر هفت سال از عمر خود را صرف نگارش آن نمود و با آن كه روزي هفت ساعت كار مي‌كرد، بيش از يك صفحه در روز نمي‌نوشت زيرا از وسواس و دقت نظر زياد در گزينش لفظ و كلمه در نوشتن برخوردار بود و همين امر سبب غلبه كيفيت آثارش بر كميت آنها شده است.

در شهر «روئن» زاده شد. پدرش جراحي مشهور و متمول بود. بنابراين حال و هواي پزشكي اثري بزرگ بر برخي از آثارش به ويژه (مادام بواري) داشت. از كودكي عاشق ادبيات بود و با اين حال تحصيلات ناموفقي در حقوق داشت و پس از مرگ پدر به اتفاق مادرش تقريباً به صورت دائم مقيم يكي از املاك خانوادگي در كرواسه نزديك شهر زادگاهش گرديد و تنها گاهي عازم سفرهاي كوتاه مي‌شد. مثلاً سفر به مصر و مشرق زمين (1894) و گاهي هم براي ملاقات دوستاني نظير: گوتيه، ژرژساند و تورگينف (نويسنده روسي) از خانه بيرون مي‌رفت.

چاپ و انتشار (مادام بواري) با دردسرها و گرفتاري‌هاي فراوان براي نويسنده همراه بود. اين رمان در زمان انتشار (1857) فقط جنجال بزرگي در فرانسه برپا كرد. كارش مخالف عفت عمومي تلقي گرديد و تحت تعقيب قرار گرفت و پس از آن كه داوراني روشن‌ضمير رأي دادند كه اين رمان يك اثر انتقادي بوده و آئينه عبرتي براي زنان خيال‌باف و جاه‌طلب مي‌باشد، از او رفع اتهام شد. مادام بواري سرگذشت يك زن عامي و احساساتي و آلوده به حماقت و گناه است و به عقيده يكي از منتقدان، شايد بزرگترين اثر داستاني است كه در سده نوزدهم آفريده شده و تصويري است صادقانه از مردم طبقه متوسط در فرانسه. نظرات و شيوه ادبي فلوبر، واقع‌گرايانه و مضامين آثارش به مضامين (طبعيت‌گرايان) شبيه بود و همواره خود را ملزم به رعايت قواعدي نظير مشاهده دقيق، رؤيت داستان به صورت عيني و زنده و دقت در انتخاب كلمه و لفظ مي‌ديد. به اين معني كه در برابر معناي مورد نظر نويسنده تنها يك واژه وجود دارد و بس و هر كلمه ديگر نارسا و غير دقيق خواهد بود. فلوبر هميشه در قيد (شيوه پرداخت) بود همراه با بيان كامل، قدرت توصيف و شخصيت‌سازي دقيق و به اين ترتيب شايد نوشته‌هايش فاقد آن شور و گرمي ‌مورد انتظار خواننده باشد. فلوبر شيفته هنر بود و متفكرين و هنرمندان را انسان‌هاي واقعي مي‌دانست و اثر او بر نويسندگاني چون «زولا» و «آلفونس دوده» انكارناپذير است و موپاسان از مريدانش به شمار مي‌رفت. اين نويسنده به جز «مادام بواري»، ‌كتاب‌هاي ديگري هم نوشت كه از بين آن‌ها «سالامبو» و «تربيت احساسات» اهميت و شهرت بيشتري دارند. از «سالامبو» (1862) به عنوان يك (شكست شكوه‌مند) ياد شده است و به باور پاره‌اي از منتقدان «يك بناي تاريخي است، بيشتر برافراشته دانش‌ورزي تا احساس انساني». به هر حال شش سال عمر نويسنده صرف نگارش آن شد. طرح داستان بر محور عشق سالامبو، دختر شاه كارتاژ به يك سرباز ليبيائي قرار دارد و جزئيات تاريخي، داستان را تحت‌الشعاع خود قرار داده است. اما رمان «تربيت احساسات» (1869)، حكايت مردي جوان درگير احساسات است كه در ماجراهاي متعدد عاشقانه به عبث مي‌كوشد كه سرانجام كارش نه به خودكشي بلكه به يكنواختي مي‌رسد كه از نظر فلوبر، در غم‌انگيزي دست كمي ‌از مرگ ندارد. در نهايت از اين كتاب به عنوان اثري عاطفي و شخصي ياد شده است.

رمان مورد اشاره كه چاپ اول آن با ترجمه روان مرحوم مهدي سحابي در سال 1380 در تهران منتشر شده است مزين به مقدمه گيرايي است نگاشته مترجم كه در بخشي از آن مي‌نويسد:

«.... در دهه‌هاي اخير كتاب تربيت احساسات... تا اندازه‌اي مادام بواري را در سايه برده و خود به عنوان شاهكار فلوبر و يكي از سرچشمه‌هاي بنيادي ادبيات مدرن اروپايي مطرح شده است. در حالي كه مادام بواري تبلور نظم و انسجام رمان كلاسيك فرانسوي است، كتاب حاضر يعني تربيت احساسات، چندگونگي، انقطاع و آشوب رمان مدرن را به نمايش مي‌گذارد. نظم يا بي‌نظمي ‌حاصل از انقلاب‌هاي سال 1848 اروپا در هيچ كتابي به خوبي «تربيت احساسات»‌ بازتاب نيافته است». مرحوم سحابي كه اين مقدمه ارزشمند خود را يك ديباچه كوچك مي‌خواند، آن را با گفته‌اي از زولا در مورد اين رمان به پايان مي‌برد: «به نظر من (يعني زولا) همه كتاب‌هايي كه ما مي‌نويسيم و به نظرمان واقعي مي‌آيند، در مقايسه با اين كتاب، كارهايي رمانتيك‌اند».‌

كتاب «تربيت احساسات» زماني انتشار يافت كه فلوبر دوران پس از چهل سالگي را مي‌گذارند و اين درست پيش از آغاز جنگ فرانسه و پروس بود و بدبختي‌هاي او هم از سن پنجاه سالگي به بعد با هجوم همين «پروس»‌ها آغاز شد و حملات صرع‌گونه او كه مدتي خاموش شده بود دوباره عود كرد.

سقوط فرانسه براي او «پايان كار جهان» بود و اكنون خود را با كتاب‌ها و نامه‌نگاري‌هاي بي‌وقفه دلخوش مي‌كرد. نامه‌هايش پس از چاپ بالغ بر نه جلد شد و در سن 55 سالگي بود كه جان‌سوزترين داستان كوتاه خود يعني «ساده‌دل» را نوشت (1877).

قصه‌اي متشكل از سه داستان و حكايت خدمتكاري خوش‌قلب و  با محبت است كه به خاطر ديگران زندگي مي‌كند اما همه او را ناديده مي‌گيرند. در سال 1876 «وسوسه آنتوان قديس» انتشار يافت. ديگ در هم‌جوشي مملو از اسطوره‌ها، حكايات و تخيلات مخوف و حيله‌ها و ترفندهاي شيطاني و قهرمان رمان، زاهدي است از سده‌هاي سوم يا چهارم كه اسير وسوسه شيطان مي‌شود. اين رمان هفت سال در گوشه‌اي پنهان بود تا منتشر شود. علت آن هم نظر يكي از دوستان بود كه گفته بود:‌ «مي‌خواستي موسيقي توليد كني فقط صدا در آوردي، بهتر است آن را به آتش بسپاري!»

فلوبر در مجموع زندگي شادي نداشت. به قول يكي از شرح حال نويسان، زندگي‌اش در يك جمله خلاصه مي‌شود. در خانه ماندن و نوشتن و تازه همين زندگي هم بي‌دغدغه و مصائب متوالي به سر نيامد. پدرش در ژانويه 1846 به علت سرطان درگذشت. سه ماه بعد خواهرش، كارولين به دنبال زايمان در سن 22 سالگي دنيا را واگذاشت و فلوبر گفت: «عفريته بدبختي بر سر ما بال گشوده است»‌. آري، او مدام صداي چكمه‌هاي ميخ‌خورده مردان نعش‌كش را مي‌شنيد. عشق و عاشقي‌هاي نامتعارفي هم داشت. زماني اسير عشق بي‌امان «اليزا شلزينگر» شد. زني بيست‌وشش ساله، شوهردار با طفلي شيرخواره. زماني ديگر دل به خدمتكاري سپرد در سن بيست‌وسه سالگي و در همين سال‌ها بود كه در پاريس حقوق مي‌خواند و متنفر از كتاب‌هاي درسي و حقوق را «ياوه‌هايي ديوانه‌كننده» خوانده و در پاريس با «لوئيز كوله» آشنا شد. زني سي‌وچند ساله با يك دختر شش ساله، محبوب ويكتور كوزن؛ فيلسوف و عضو فرهنگستان. فلوبر در اين هنگام بيست‌وشش ساله بود. رابطه‌ي عجيبي بين اين دو برقرار شد. لوئيز انحصارطلب و پرتحكم، زيرك و جذاب كه مي‌خواست فلوبر را نزد خود نگه دارد در پاريس، اما فلوبر برعكس وقف خانه و خانواده و مادرش بود.

پدرش را تازه از دست داده بود. خواهر محرم اسرارش، تازه مرده بود. حكايت اين دو طولاني است و مجال نقل همه آن نيست. باري اندك اندك آتش اين شور و ماجرا نيز فروكش نمود و همه اين اتفاقات مصادف با زماني بود كه فلوبر با رمان‌هاي تربيت احساسات و وسوسه آنتوان قديس دست و پنجه نرم كرده بود و قبل از آن با حمله‌هاي عجيب و غريب صرع. روز به روز عصبي و افسرده‌تر و سال‌ها بعد به ژرژساند گفت: «ترس از زندگي او را بيچاره كرده بود.» به هر حال فلوبر، نويسنده‌اي بود كه درد نويسندگي داشت با نثري برخوردار از كمال فني، چيزي كه بالزاك به آن دست نيافت. اما خوانندگان را در آرزوي اندكي از  آن سرزندگي و آشفتگي كلام بالزاك در آثار خود باقي گذاشت. فلوبر هميشه معترف بود كه: «در طبيعت من است كه عاشق آن چيزي باشم كه مبهم و مه‌آلود است و به ضرب شكيبائي و زور مطالعه ‌از چنگ چربي‌هايي خلاص شده‌ام كه مانع تحرك عضلات اثرم مي‌شود».

در سن 56 سالگي بود كه ضعف اعصاب و حملات صرع با شدت و حدت بيشتري به سراغش آمدند. نوشتن برايش دشوار و دشوارتر شد. سكته گريبانش را گرفت. يك روز خدمتكاري كه ناهارش را به كتابخانه آورده بود، او را ديد كه روي نيمكت افتاده و نفس نفس مي‌زند. حرف‌هايش نامفهوم بود. ساعتي بعد از نفس افتاد. در اثر كار و نوشتن زياد و بي‌وقفه و بيماري. در سن 59 سالگي روز هشتم ماه مي‌1880 چشم از جهان فرو بست. سامرست موام نويسنده نامدار انگليسي او را خالق رمان واقع‌گرايانه نو خواند كه از اين رهگذر، مستقيم يا غيرمستقيم، داستان‌نويسان پس از خود را زير نفوذ خود قرار داد.

منابع:

1- فلوبر، گوستاو (1350) مادام بواري، ترجمه مشفق همداني، تهران: اميركبير، چاپ سوم.

2- تراويك، باكنر (1373) تاريخ ادبيات جهان، ترجمه عربعلي رضايي، تهران: نشر فرزان، جلد اول.

3- آنترماير، لوئيس (1372) آفرينندگان جهان نو، ويراستار هرمز رياحي، تهران: نشر مركز، چاپ اول.

4- فلوبر، گوستاو (1388) تربيت احساسات، ترجمه مهدي سحابي، تهران: نشر مركز، چاپ چهارم.

5- فلوبر، گوستاو (1374) سالامبو، ترجمه احمد سميعي، نشر خوارزمي، چاپ سوم.

هواي آلوده
   يادش بخير سال‌هاي نه چندان دوري كه در تهران ما، به خصوص در ماه دي يكي دو بار برف سنگين شهرمان را سفيدپوش مي‌كرد، صدها نفر با آوازهاي گوش‌نواز ترانه «برف پارو مي‌كنيم» به كمك مردم مي‌شتافتند. مشكلي به نام بي‌آبي يا كم آبي نداشتيم، اما حالا چه؟ چند سالي است با نغمه‌هايي چون پاره‌گي لايه ازن، گياهان و درختان گلخانه‌اي، تداوم پايداري هوا و انباشت آلاينده‌هاي جوي و نظاير آن مواجه هستيم كه به ويژه در ماه‌هاي دي و بهمن مشكلات فراواني را به مردم تحميل كرده است و ...
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
تاکنون هیچ نظری برای این مطلب ثبت نشده است !
مطالب دیگر این شماره
:: همه ی ما 3 اکتاو صدا داریم
:: آواز و آگاهی
:: با صدای یوگی، گلویت را آزاد کن
:: تماس با ما
:: درباره ما
:: اخبار
:: اسرار ویبره (۴)
:: فالستو صدای سر نیست
:: خیال‌بافی‌های عاشقانه
:: سخن مدیرمسئول
 
1 visitors online
شما در اینجا قرار دارید :
شماره :
تاریخ :
سال :
پر بازدید ها
با اضافه شدن ۸۵کاروان جدید؛ ثبت‌نام کاروان‌های عمره در تهران آغاز شد
همه ی ما 3 اکتاو صدا داریم
امان از درد شست پا!!
آواز و آگاهی
با صدای یوگی، گلویت را آزاد کن
پردرآمدترین شغل‌های ایران را بشناسید
تماس با ما
درباره ما
اخبار
نگاهي به فيلم يك روش خطرناك؛ انساني بس بسيار انساني
پیوند ها
ایران طراح
تابناک
فارس نیوز
خبر آنلاین
قانون
صفحه اصلی   |   درباره ما   |   اشتراک   |    اخبار   |   جستجو   |   تماس با ما
Error
طراحی سایت و میزبانی وب : ایران طراح