طلاق يا جدايي پاره شدن رشتههاي الفت، همدلي و افتراق پيوند بين دو دلداده است كه عاقد به هنگام وصل، آرزوي جاودانگي آن را مينمايد. پيوندي كه به مفهوم يكي شدن 2 نفر ميباشد. از هزاران سال پيش رايج و مرسوم بوده و عاملي مهم در راه جلوگيري از اختلافات قبيلهاي به شمار ميرفته است. ازدواج حتي به صورت يك سنت مقدس نيز در اكثر جوامع بشري جاري و ساري بوده است تا اينكه اوايل قرن بيستم و با شكوفايي صنايع و با اوج گرفتن مدرنيسم، دنياي جديد شاهد پيدايش و توسعه سازمانها و مؤسسات بسيار پيچيده و بزرگ گرديد تا جايي كه بيش از هر زمان ديگري در تاريخ پيدايش انسان لزوم زندگي جمعي و با هم بودن احساس شده كه خود از مشخصه مهم اين قرن ميباشد و ازدواج به چشم يك سنت نيكو و تا حد تقدس محترم شمرده گرديد. اما در كنار مظاهر اين قرن بايد از كمرنگ شدن عواطف و احساسات به عنوان فاكتوري منفي كه پديدهاي چون طلاق را باعث شده است را مورد دقت و كند وكاو قرار داد و ضمن اينكه بايد بپذيريم زندگي ماشيني و رواج آن با سست شدن پيوندهاي مشترك زندگي همراه بوده است.
در اين مورد آمارها نشان ميدهد، در سال گذشته 142هزار و 841 فقره از ازدواجها منجر به طلاق شده كه در مقايسه با ماه و سال مشابه 7درصد افزايش نشان داده است. در اينجا بايد موضوعي را مدنظر قرار داد كه توجه به آن ميتواند اعتبار چنين آماري را تا حد زيادي كم كرده كه از آن جمله بايد به ازدواجهاي كوچنشينها و ايرانيان مقيم كشورهاي خارجي كه ثبت نشده، اشاره كرد. گو اينكه در اعلام همين آمار بين اداره ثبت احوال و ثبت اسناد نيز اختلاف نظر وجود دارد. كما اينكه سؤال سازمان ثبت احوال در آخرين اطلاعرساني در ابتداي سال جاري آمار طلاق را در كشور رقم بالايي اعلام كرده كه نسبت به سال گذشته 5هزار و 641فقره افزايش را نشان ميدهد و بر همين اساس آمار سازمان ثبت احوال رشد 1/4درصدي طلاق را در سال 90 نشان ميدهد و اين در حالي است كه رئيس سازمان ثبت اسناد آمار طلاق را با افزايش 7درصدي عنوان ميكند كه اين نابساماني در اعلام تعداد ازدواج و طلاق بين دو سازمان خود جاي تأمل داشته كه اين مورد مدنظر امروز ما نبوده بلكه پيشنهاد و تقاضا ميشود هر چه سريعتر يا يك عزم همگاني براي ثبات كانون خانوادهها اقدام كرده و نپذيريم كشوري چون ايران با اين سابقه تاريخي و پيوندهاي خانوادگي و از اينها گذشته اعتقاد راسخ مردم به دين مبين اسلام كه در پوست و خون آنان جاري و ساري است آمار بالاي طلاق را امر عادي، معمولي و قابل قبولي دانست. اينك بايد هر كس و هر نهادي به سهم خود آستينهاي همت را بالا زده و دست به كار شود. اگر آسيبهاي اجتماعي و عدم تمكن مالي جوانان و بالاخره سنتهاي دست و پا گير خانوادهها و بيكاري از عوامل عمده آمار كم ازدواج شده باشد به چه علت با همين آمار ناكافي ازدواج ارقام و آمار اعلام شده طلاق هر روز بيشتر از روز گذشته ميشود لذا اگر هر چه زودتر با تشكيل سمينارها و كنگرهها توسط علماي فن و متخصصان مسائل زناشويي براي مقابله با اين معضل اقدامي عملي انديشيده نشود، بايد غم و غصه آينده اين مسئله را چه كساني بخورند؟
|