باربارا کوشلر- برگردان: مهرداد ناظری/
باربارا کوشلر جامعهشناس آلمانی است که در دانشگاه بیله فیلد این کشور تدریس میکند. او بر روی مسائل گوناگونی مثل بازارهای مالی، جنگ و عشق کار کرده است. او همچنین کتبی در زمینه جامعهشناسی عشق دارد. مقالهای که در ادامه میخوانید به بحث عشق در جامعه مدرن میپردازد و از زوایای جدیدی سوژه را مورد مطالعه و بحث قرار میدهد.
عشق یک بیماریست اما شکی نیست که برای به دست آوردن آن مدت زمانی طولانی جنگیدهایم.
(آر کی ک رالیت)
عشق رمانتیک مربوط به دوران گذشته نیست، بلکه ابداعی مربوط به دوران مدرن تلقی میشود. بیشتر جوامع سنتی تجربهای از عشق، آن گونه که ما امروز آن را میفهمیم، نداشتند. بر همین مبنا ازدواج و زندگی خانوادگی بر اساس اصول و قوانین دیگری دنبال میشد. مردم در گذشته اجازه نمیدادند که عشاق، خودشان زوج مورد نظرشان را انتخاب کنند و اساساً ماجراجوییهای رمانتیک و عاشقانه مورد انکار قرار میگرفت. عموماً ازدواج بر اساس نظر والدین شکل میگرفت و در بهترین حالت متکی بر یک حس همدلی(mutual sympathy) دو طرفه بود. به لحاظ تاریخی تا سال1800 میلادی، عشق رمانتیک، آن چیزی که اما امروز آن را درک میکنیم، وجود نداشت، اما ما امروز میدانیم که این عشق آغاز شده و توانسته خودش را در جوامع تثبیت کند. با آمدن این عشق، ادراکی که ما از آن داریم این است که عاشق شدن فرایندی شبیه بیمار شدن است که در این روند ما هیچ کنترلی از خود نداریم. به این تعبیر که عشق برخلاف ازدواج کردن و تشکیل خانواده دادن محاسبات اقتصادی (economic calculation) نداشته بلکه بیشتر بر هیجانات، احساسات و جذابیتهای جنسی متکی بوده است.
عشق یک تجربه جهانی نیست
این تفکر جدید رادیکال چگونه پدید آمد؟ جوامع مدرن به مرور آغاز به پیچیده شدن و نامتجانستر شدن، کردند و این جریان همچنان ادامه دارد. در این میان حوزههای خاصی برای پاسخ به مشکلات کارکردی ویژه پدید آمده که به توسعه علم مدرن، اقتصاد مبتنی بر پول و فضاهای عمومیرسانهای متکی بوده است. در همین حین تعبیر خاصی از عرصه خصوصی و صمیمیت پدیدار شده است که عشق رمانتیک از گذشته تا به حال به بخش اساسی و جداییناپذیری از آن مبدل شده است. بنابراین عشق یک تجربه جهانی محسوب نمیشود بلکه بخش جداییناپذیری از زندگی انسان است. ما تمایل به فکر کردن به شیوه متفاوت داریم. زیرا فیلمها، آهنگها و کتابهایی که میخوانیم ما را به فکر کردن متفاوت سوق میدهد. اما وقتی که ما به واقعیات اجتماعی و تاریخی نگاه میکنیم، باید این ایده را رها کنیم. عشق رمانتیک اغلب به عنوان راه فرار از هرجومرج حوادث غیرقابل درک، احساسات تکان دهنده و اعمال غیرمنطقی تفسیر و توصیف میشود. اما چرا؟ چرا این گونه است؟ آنها مانند بیماری هستند که شخصیت غیرقابل کنترلی از عشق دارند و یا دچار یک جنون دو طرفه هستند که خصیصه اصلی آن عدم وابستگی به این لذت با هم بودن است به نوعی که باعث جدایی آنها از کل جامعه میشود. عشق نباید کنترل شود یا در معرض معیارهای عقلانی خارج از خود مثل مزایای بالقوه مالی قرار گیرد که از راه ازدواج به دست میآید.
عشق و افسانه رویایی پری دریایی
هم اکنون عشق میتواند در فضای خود شکوفا شود و فرصتها و تهدیدهای بیشتری را نسبت به گذشته برای آنهایی که درگیر آنند، ایجاد کند. اما در هیچ کجا ما انتظار شادی و رضایت بیشتر از روابط رمانتیک و خانوادههایمان نداریم. در حال حاضر، این روابط شکننده هستند و همیشه خطر فرو رفته ما در بحرانهای عمیق عاطفی که از طلاق و کارکرد ناسالم خانواده نشأت میگیرد، وجود دارد. اما این خطرات بخشی از مشکلات جامعه مدرن تلقی میشوند درست مثل بحرانهای مالی که در اقتصادهای پیشرفته امروزی ما آن را تجربه میکنیم. لذا بحرانهای عاطفیچیزی جدای از فضاهای جامعه مدرن نیست. تعداد نسبتاً زیاد ناامیدیها و سرخوردگیها و شکستهای عشقی ناشی از ادراکات ذهنی ما از آن چیزی است که ما از عشق انتظار داریم. تصویرهایی از عشق که در کتابها و فیلمها داده میشود باعث عدم رضایت ما از ارتباطات در زندگی واقعی میشود. لذا در مقایسه واقعیت با اوجهای رمانتیکی، ما عموماً به صفحات وب رجوع میکنیم و کتابها را میخوانیم، اما واقعیت این است که عشقهای ما زمینی هستند و ما ممکن است به این نتیجه برسیم که آن کسی که ما دوستش داریم، یک شخصیت معمولی ست و نه یک شخصیت رمانتیک افسانهای. برخی در چنین شرایطی بر روی نتایجی عجیب متمرکز میشویم مبنی بر اینکه که معشوق ما در این مورد مقصر است و این تقصر به خاطر تفاوتی است که بین آن چه میتواند باشد و آن چه که در واقعیت به چشم میخورد، وجود دارد. و این اعتقاد در ما تقویت میشود که یک عشق جدید میتواند همه چیز را تغییر دهد. فرد جدیدی را برمیگرینیم بدون آن که تشخیص دهیم و بدانیم که همان الگو برایش دوباره و دوباره تکرار خواهد شد.
تناقض تلخ و شیرین جامعه
حتی مجردها هم قربانیان درک و فهم ما از عشق رمانتیک هستند. تعدادی از مجردها انتظار یک رابطه کامل را دارند و در جستجوی کسی هستند که بتوانند باقی عمر خود را با او بگذرانند. اما بدون حضور یک عشق تمام عیار رمانتیک در جامعه مدرن ما، مجردها نمیتوانند حتی یک رابطه را آغاز کنند. عشق رمانتیک بدین گونه هم یک ایدهآل و هم یک واقعیت است. نه به واسطه این که یک رابطه پر رمز و راز باستانی و کهن است، بلکه به خاطر این که در جوامعی اتفاق میافتد که سرشار از تناقض و تضادها است.
|