عبدالرسول دیوسالار/تحلیل مناسبات میان ایران و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس از منظر تحولات قدرت میتواند در طراحی یک سیاست خارجی کارآمد مفید باشد. از این زاویه اهمیت بسیاری دارد که بتوان دریافت بازیگران منطقهای از روند افزایش قدرت ملی ایران چه برداشتی دارند و این روند افزایش قدرت در ایران را چگونه میفهمند؟
اگر ماهیت سیال قدرت ملی و ساختار چند وجهی قدرت را مدنظر قرار دهیم میتوان این پرسش را از زاویهای متفاوت مطرح کرد. بی شک ایران در سالهای اخیر بنا به دلایل گوناگون با چالشهای اقتصادی متنوعی مواجه بوده است و بخشی از قدرت اقتصادی خود را از دست داده و با بحرانهای متفاوت سیاسی-اجتمایی روبهرو بوده است. با این وجود بررسی دقیقتر نشان میدهد که ایران در سه وجه دیگر از قدرت ملی خود یعنی قدرت نظامی، قدرت اطلاعاتی و قدرت علمی روندی از رشد نسبتا پایدار را تجربه کرده است. به بیان دیگر تولید قدرت در ایران در حوزههای نظامی، اطلاعاتی و علمی به نحو محسوسی افزایش یافته است. اما اعراب حوزه خلیج فارس چه برداشتی از این تحولات قدرت در ایران دارند و سیاست ایران در بهکارگیری از این قدرت کسب شده را چگونه میفهمند؟ پاسخ به این پرسش تا حدودی میتواند الگوی درونی حاکم بر تصمیم گیری کشورهای عربی نسبت به سیاستهای ایران در منطقه را مشخص سازد. جان تیرمن تحلیل گر ارشد ام، ای، تی در فصلی از کتاب سوء ادراک ایران- آمریکا، معتقد است که اعراب و به ویژه عربستان سعودی نگران قربانی شدن در هژمونی ایرانی در منطقه هستند. تیرمن واکنش اعراب در قبال سیاست خارجی ایران را اینگونه تفسیر میکند که اعراب احساس میکنند ایران با زور به دنبال کسب هژمونی در منطقه است و از این طریق منجر به نا امنی در منطقه و تقویت جنگهای نیابتی میشود. این برداشت حکایت از وجود نوعی رقابت در کسب جایگاه قدرت هژمون در منطقه دارد. قدرت هژمونی که یک سو اعراب به رهبری عربستان مدعی آن هستند و در سوی دیگر ایرانیها در پی آن میروند. اگر چه رقابت در قدرت موضوع واقعی رقابت ایران و عربستان است اما بخش مهمی از فهم سیاسی اعراب از زاویه روانشناسی سیاسی به نگرانی از تحت سلطه قرار گرفتن توسط ایران باز میگردد. به نظر میرسد بخش مهمی از رفتار سیاسی اعراب در قبال ایران و الگوی تصمیمگیری آنها در سیاست خارجیشان به ویژه وارد شدن در رقابت قدرت با ایران را باید ناشی از هیجان سیاسی و ترس از این دانست که ممکن است مبدل شدن ایران به یک قدرت هژمون، دور جدیدی از سلطه ایرانی بر اعراب را رقم بزند. از این زاویه رشد ابعاد نظامی، اطلاعاتی و علمی قدرت ملی ایران، به این ترس دامن میزند. چون طبق تفسیر ذهنی اعراب، ایران ظرفیتهای بیشتری برای اعمال هژمونی خود به ویژه با ابزار خشونت و زور پیدا میکند. اما آنچه در این میان اهمیت دارد و سبب تقویت این شیوه فهم اعراب از رشد قدرت ملی ایران میشود، نحوه استفاده ایران از ظرفیت و توان تولید شده در عرصههای نظامی، اطلاعاتی و علمی است. آنچه اعراب و به ویژه عربستان مشاهده میکنند این است که همزمان با رشد ظرفیت نظامی و اطلاعاتی ایران، فعالیتهای آشکار و پنهان ایران در مسائل منطقهای افزایش مییابد و جسارت ایران در نمایش توان خود بیشتر میشود. همچنن بخش مهمی از رشد علمی ایران متمرکز به مسائل استراتژیک توان افزا همچون دانش هستهای، نانو و میکرو الکترونیک است که میتوانند ابزارهای مورد نیاز برای تقویت هژمونی ایران در منطقه را فراهم کنند و این روند اعراب حاشیه خلیج فارس را به هراس میافکند. در حقیقت با کاهش ظرفیتهای اقتصادی و اجتماعی قدرت ملی در ایران، سیاست خارجی ایران وابستگی بیشتری به ابعاد نظامی و اطلاعاتی قدرت ملی پیدا میکند و این یعنی بخش بیشتری از منابع سیاست خارجی ایران به ظرفیتهای نظامی و اطللاعاتی وابسته میشوند. اگرچه این تغییر در منابع سیاست خارجی به واسطه تغییرات قدرت ملی ایران بوده و تا حدودی اجتناب ناپذیر به نظر میرسد، لیکن تداوم چنین ادراکی از ایران باعث میشود که توسط عربستان و دیگر کشورهای عربی به عنوان یک قدرت هژمون مدنظر قرار گیرد. استمرار چنین ادراکی، از سه زاویه دارای اهمیت است. اول اینکه عربستان، برداشت خود از سیاستهای ایران در منطقه را به دستگاه سیاسی – امنیتی آمریکا منتقل میکند و به کمک لابیهای خود تلاش میکند این باور را به تحلیل گران امریکایی القا نماید که ایران با اصرار بر هژمون شدن در منطقه ثبات پادشاهیهای عربی را به مخاطره میافکند. این نکته را تیرمن نیز مورد تاکید قرار میدهد و اصرار دارد که نگاه عربستان به ایران، سازنده بخش مهمی از ادراک سیاستمداران امریکایی نسبت به ایران است. دوم اینکه، اتفاقاً امریکاییها نیز علاقه فراوانی به پذیرش این نگاه عربستان دارند زیرا تقویت و گسترش ایران هراسی در منطقه سیاست موثری برای تامین منافع امریکا به ویژه در تجارت تسلیحات و کنترل بازار نفت خواهد بود. اما سومین و مهمترین نکته این است که با استمرار این فهم اعراب از ایران، احتمال ورود کشورهای عربی به یک ائتلاف امنیتی فراگیر برای مقابله با ایران را افزایش میدهد. مهمترین خطر شکل گیری این ائتلاف امنیتی میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در این است که میتواند تهدید نظامی معیار در ایران را تغییر دهد و ائتلاف امنیتی اعراب را به یک بازوی قدرتمند در ذیل چارچوب دفاعی- امنتیی امریکا در منطقه تبدیل کند. چنین ائتلافی میتواند به مهمترین بازیگر منطقهای در هر گونه سناریوی نظامی آمریکا علیه ایران تبدیل شود. در این شرایط آنچه ضروری به نظر میرسد لزوم باز طراحی الگوی دیپلماسی دفاعی برای مدیریت این شیوة ادراک از رفتارهای ایران در منطقه است. در حقیقت مساله اصلی در دیپلماسی دفاعی این است که سطحی از قدرت نظامی که در کشور تولید میشود چگونه به دشمنان بالقوه و تهدیدهای معیار نمایش داده شود و به عنوان یک منبع در سیاست خارجی برای کاهش تهدیدات به کار گرفته شود. به نظر میرسد دیپلماسی دفاعی ایران در رسیدن به این اهداف ناکام بوده است و پویایی و خلاقیت لازم را نداشته است. در حقیقت دیپلماسی دفاعی ایران متناسب با افزایش توان و ظرفیت نظامیکشور رشد نکرده است. از این رو باز طراحی الگوی دیپلماسی دفاعی به معنای تجدید نظر در روند تولید قدرت نظامی نیست، زیرا سیاستهای مرحله تولید قدرت از موفقیت قابل قبولی برخوردار بودهاند و توانستهاند ظرفیتهای نظامی ایران را به میزان قابل توجهی افزایش دهند. اما مسالهای که حداقل در خصوص اعراب موجب تقویت روند ایران هراسی شده است، سیاست نمایش لبههای بُرنده و تیز این قدرت دفاعی در قالب طیف متنوعی از نمایشهای رزمی و دیگر اقدامات است. خود اتکایی امنیتی ایران هنگامیکه با خروج قدرت نظامی ایران از مرزهای رسمی تلفیق میشود، برای ناظران عرب منطقه تولید ترس کرده و ایده هژمونی ایرانی خشونت بار را تقویت میکند. این وضعیت، به معنای ضرورت بازبینی در نحوه اعمال و الگوی بکارگیری قدرت نظامیایران در منطقه همسو با اهداف سیاست خارجی و به عنوان یکی از منابع سیاست خارجی است. هوشمند سازی الگوی بهکارگیری قدرت ملی ایران، راهکارهای خلاقانه و عقلانی است که در رقابت قدرت ایران در منطقه میتواند نتایج مفیدی در پی داشته باشد. هوشمند سازی الگوی بهکارگیری قدرت ملی به معنای کاستن از لبههای تیز و دلهره آور ظرفیت نظامیایران برای کشورهای منطقه و در عوض فعال سازی یا تقویت استفاده از دیگر ابزارهای قدرت ملی کشور از جمله قدرت علمی و قدرت فرهنگی برای اعمال نفوذ است. کاستن از لبههای تیز و دلهره آور ظرفیت نظامی ایران بدین معنی نیست که تغییری در روند تولید قدرت نظامی صورت گیرد زیرا کشور همچنان به انباشت بیشتر قدرت نظامی نیاز دارد، بلکه بدین معنی است که دیپلماسی دفاعی باید راهکارهای موثری برای پایان دادن به نمایش عریان قدرت نظامی بیابد و انباشت قدرت نظامی در ایران را از کانالهای پیچیدهتری به دشمنان بالقوه نشان دهند. تا از این طریق مخاطبین دیپلماسی دفاعی ایران یعنی تحلیل گران دفاعی منطقهای و فرا منطقهای پیام افزایش قدرت در ایران را از کانالهای تخصصی خود دریافت میکنند. همچنین فعال سازی بیشتر دیپلماسی دفاعی کشور برای بیان اهداف و نیات رشد قدرت نظامی ایران به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس اهمیت فراوانی دارد. این اقدام به معنی ضرورت تقویت مشارکت تهران در برنامههای امنیت دسته جمعی در خلیج فارس با کشورهایی است که به ظاهر بیشترین احساس خطر را از تقویت قدرت نطامی ایران میکنند. حتی پیش دستی در پیشنهاد طرحهای امنیتی دفاعی مشترک با کشورهای عرب به ویژه عربستان، امارات و قطر با وجود زمینههای اختلاف، رویکردی کنترلی برای کاهش تهدیدات ایران در آینده است. از این زاویه به نظر ضروری میرسد که دیپلماسی دفاعی میباید راهکارهای موثری برای تقویت همکاریهای مشترک امنیتی با عربستان بیابد. از سوی دیگر نمایش آشکار وجوه دیگر قدرت ملی ایران به ویژه قدرت علمیکشور در منطقه بخش مهمی از هوشمند سازی الگوی بهکارگیری قدرت ملی ایران خواهد بود. کشورهای فارسی زبان اصلیترین مشتریان، دانش تولید شده در ایران هستند و حتی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بازار بالقوه برای صادرات محصولات علمی ایران هستند که ضرورت فعال سازی نهضت ترجمه از فارسی به زبانهای دیگر را یادآور میشود. نمایش آشکار قدرت علمی در کنار قدرت فرهنگی، بخش مهمی از روند بازنگری در الگوی بهکارگیری قدرت ملی در ایران و تولید قدرت هوشمند است. این جنبه مکمل مهمی در کنار دیپلماسی رسمی دفاعی ایران به حساب میآید.
|