حكيم عمر خيام در يك نگاه/اسرار ازل را نه تو داني و نه من

گروه شعر و ادب- سوري مقدم: غياث­الدين عمربن‌ابراهيم نيشابوري(527-439 ه.ق) در روزگار سلجوقيان (590-429 ه.ق) كه يكي از درخشان­ترين دوره تاريخ ايران از حيث ظهور نوابغ و بزرگان علم و انديشه بود، مي­زيست. او كه معاصر آلب‌ارسلان(465-455 ه.ق) و ملك‌شاه سلجوقي(485- 465 ه. ق) بود، تقويم ملك‌شاهي مشهور به زيج جلالي را با همراهي ابوالعباس فضل­بن‌محمد لوكري­ مروزي، عبدالرحمن خازني، ابن­كوشك معموري بيهقي، ابوالمظفر اسفرازي و ميمون نجيب واسطي و ديگران براي همين سلطان مرتب كرد.

خيام يك بار براي سفر حج از نيشابور خارج شد و بار ديگر به بخارا، بلخ، سرخس و به روايتي بغداد و ديگر هيچ جاي نرفت و همه عمر را به تدبّر در علوم رياضي و فلسفي گذرانيد و خستگي ناشي از اشتغال زياد را با سرودن رباعيات زدود اگر چه شهرتي كه از سرودن همين اشعار پيدا كرد به هيچ روي قابل مقايسه با تأملات فلسفي و علمي وي نيست. رباعيات خيام نشان‌گر دستگاه فلسفي و ديدگاه‌هاي فكري او نيز مي­تواند باشد آن گونه كه در بسياري از موارد با همين سرودها نسبت به آراء فلاسفه مشهور اعتراض كرده و اعتقادات آنان را به نقد و داوري برده است. مسائلي از قبيل حدوث و قدم عالم، معاد جسماني حلول و اتحاد و تناسخ، واحد و كثير، جبر و اختيار، تعديل و تجوير، هيولي و ذره، مبدأ و معاد، خير و شر، خلاء و ملاء، افعال خداوند و نظاير آنها از مباحث كلامي و فلسفي گستره­ي انديشه­هاي خيام بوده است. در برخي از نوشته­ها مانند الكون والتكليف، شيخ­الرئيس ابوعلي‌سينا را استاد خويش ناميده و مباني نظريات خود را  بر اساس آراء‌ شيخ استوار كرده است. شايد بتوان ادعا كرد كه خيام عمر خود را بر سر دانش روزگار خود نهاد. جبر و مقابله­اي تصنيف كرد، شرحي بر هندسه­ي اقليدس نوشت، در استخراج زيج ملكشاهي و تقويم جلالي از سر‌آمدان بود و كارهاي علمي ديگر كه در اين مقاله مجال آن نيست.

و اما روزگاري كه تركان سلجوقي حاكم ايران شدند، مردمي بودند كه به كلي با كتاب و نوشتن و كتابت بيگانه­اند و از فضل و ادب بي­بهره. مردماني كه تنها از باب تظاهر به شريعت و مقابله با شعوبيان زبان تازي را ارج مي­گزاردند. ملك­الشعراي بهار چنين گويد: «سلجوقيان اقوامي بيابان‌گرد بودند كه مزدوري و پشتيباني از خلفاي عباسي را افتخار خود مي­دانند.»‌ گروهي چادرنشين و نيمه­وحشي كه به صورت سربازان مزدور در جهان اسلام نفوذ كردند و پادشاهاني كه عصبيت آنان را نهايتي نيست و در عين گزينش روش زندگي ايرانيان همچنان از خوي بياباني برخوردارند. روزگاري كه فيلسوفان را بهايي نيست چراغ فلسفه و عقل خاموش است. فلسفه­اي كه رهاننده­ي آدمي از شكاكي و بدبيني است، دانشوران به اندك تهمتي گرفتار مي‌آيند و حكيم نيشابور البته احتياطات لازمه را رعايت مي­كرد، خيام از ترس غوغاي عوام تقيه مي­كند و سفر حج مي­گذارد و وقتي از او تقاضاي درسي مي­كنند از كار تدريس سر باز مي­گرداند. خيام به جهت مخطورات خاص اجتماعي و محيطي علاقه­اي به انتشار سرودهاي خود جز در حلقه ياران اهل فهم و دوستان همدل نداشته و از خوف اهل ظاهر آن­ها را در جايي نمي­خوانده است و به همين دليل دريافت صحيح و دقيق فكري، فلسفي وي از وراي تنها سروده‌هايش با توجه به فضاي سياسي حاكم در روزگار وي كمي دشوار به نظر مي­رسد و در واقع بايد گفت: هر كسي بر حَسَب مهم گماني دارد.

اسرار جهان چنان كه در دفتر ماست                       گفتن نتوان، كه آن وبال سر ماست

چون نيست در اين مردم نادان امني                            نتوان گفتن هر آنچه در خاطر ماست

*******

هر راز كه اندر دل دانا باشد                                 بايد كه نهفته­تر ز عنقا باشد

كاندر صدف از نهفتگي گردد دُرّ                            آن قطره كه راز دل دريا باشد

*******

رفتيم و ز ما زمانه آشفت بماند                         با آنكه ز صد گهر يكي سفته بماند

افسوس كه صدهزار معني دقيق                       از بي­خردي خلق ناگفته بماند

*******

يوگني ادواردويچ برتلس محقق برجسته­ي روس، همين معني را در مقدمه­ي رباعياتي كه از روي نسخه­ي خطي ترتيب داده و در آخرين سال حيات خود (سال 1957.م) مقدمات چاپ آن را در سلسه­ي انتشارات فرهنگستان علوم شوروي سابق فراهم كرده بود متذكر مي­شود:

«.. بر همه كس واضح است كه فعاليت خيام با چه وضع دشواري روبه­رو بود.»

در پايان چند رباعي از حكيم عمر خيام نيشابوري:

هنگام سپيده‌دم خروس سحري                  داني كه چرا همي كند نوحه­گري

يعني كه نمودند در آيينه صبح                      كز عمر شبي گذشت و تو بي­خبري

*******

افسوس كه نامه جواني طي شد                      وان تازه بهار زندگاني دي شد

آن مرغ طرب كه نام او بود شباب                     فرياد ندانم كه كي آمد و كي شد

*******

در كارگه كوزه­گران رفتم دوش                         ديدم دو هزار كوزه گويا و خموش

ناگاه يكي كوزه بر آورد خروش                         كو كوزه­گر و كوزه‌خر و كوزه‌فروش؟

*******

اسرار ازل را نه تو داني و نه من                        وين حرف معما نه تو خواني و نه من

هست در پس پرده گفتگوي من و تو                 چون پرده برافتد نه تو ماني و نه من

 ******

از دي كه گذشت هيچ از او ياد مكن                    فردا كه نيامدست فرياد مكن

بر نامده و گذشته بنياد مكن                            حالي خوش باش و عمر بر باد مكن

******

آن قصر كه جمشيد در او جام گرفت                      آهو بچه كرد و شير آرام گرفت

بهرام كه گور مي­گرفتي همه عمر                         ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت

طاهريان چگونه به قدرت رسيدند؟
اسداله ناظري طاهريان: مأمون بعد از آنكه به دست طاهر و اتباع او بر كرسي خلافت مستقر گرديد در شوال 205 ظاهراً به پاس خدمات طاهر و باطناً گويا براي دور كردن او از بغداد و كوتاه ساختن دست استيلايش از امور خلافت، او را به حكومت خراسان فرستاد. مخصوصاً چون طاهر امين برادر مأمون را كشته بود خليفه (مأمون) با اين حركت قاتل برادر را از پيش چشم خود دور كرد و طاهر هم چون از خليفه بيم داشت اين مأموريت را به ميل پذيرفت. طاهربن‌حسين‌(206-207 هجري):‌ طاهر به عنوان جانشين ...
عشق شادي‌آور است يا تلخ‌ناك...
مهرداد ناظري   حكيمي مي‌گويد: اگر پايكوبي و شادي نباشد جهان را ارزش زيستن نيست. آن كه شادي را پاك مي‌كند روان آدميان را به بند كشيده است. شادي كجاست؟ جايي كه همه ارزشمند هستند. زندگي پيش‌كشي است براي شاد زيستن. اين جملات نشان مي‌دهد كه اين حكيم شاد بودن را عين زندگي كردن مي‌داند. اما در مقابل ارنستو چگوارا معتقد است: «شاد بودن بزرگترين انتقامي ‌است كه مي‌توان از زندگي گرفت.» شادي بيهوده است چون روح آزادي‌خواه انسان‌ها را مي‌كشد. افراد غمگين به كسي صدمه نمي‌زنند اما افراد شاد خون‌خوار ...
به بهانه فرا رسيدن روز خبرنگار
اسمعيل ناصري از گذشته‌های دوردست: خبر، با اسم‌ها و عنوان‌های متفاوتی کاربرد داشته است. به‌نام پیک، قاصدک، مخبر و پیام‌آور و خبرچین و..... بعضی از اینها در جنگ بعضی در عروسی و..... مورد استفاده قرار می‌گرفت. البته در ادوار گذشته خبرهایی هم به مناسبت‌هایی از قبیل ماه مبارک رمضان برای طلوع یا غروب آفتاب با ابزاری که با کوفتن به وسیله فلزی (حلبی) و یا جار زدن اطلاع داده می‌شد. یا در شب‌های چهارشنبه‌سوری قاشق زنی می‌کردند و تمام شدن سال را اعلام می‌کردند ویا اینکه کسی به اماکن مذهبی می‌رفت یا برمی‌گشت ...
ارسال نظر
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
تاکنون هیچ نظری برای این مطلب ثبت نشده است !
مطالب دیگر این شماره
:: همه ی ما 3 اکتاو صدا داریم
:: آواز و آگاهی
:: با صدای یوگی، گلویت را آزاد کن
:: تماس با ما
:: درباره ما
:: اخبار
:: اسرار ویبره (۴)
:: فالستو صدای سر نیست
:: خیال‌بافی‌های عاشقانه
:: سخن مدیرمسئول
 
1 visitors online
شما در اینجا قرار دارید :
شماره :
تاریخ :
سال :
پر بازدید ها
با اضافه شدن ۸۵کاروان جدید؛ ثبت‌نام کاروان‌های عمره در تهران آغاز شد
همه ی ما 3 اکتاو صدا داریم
امان از درد شست پا!!
آواز و آگاهی
با صدای یوگی، گلویت را آزاد کن
پردرآمدترین شغل‌های ایران را بشناسید
تماس با ما
درباره ما
نگاهي به فيلم يك روش خطرناك؛ انساني بس بسيار انساني
اخبار
پیوند ها
ایران طراح
تابناک
فارس نیوز
خبر آنلاین
قانون
صفحه اصلی   |   درباره ما   |   اشتراک   |    اخبار   |   جستجو   |   تماس با ما
Error
طراحی سایت و میزبانی وب : ایران طراح