اباذر کهنزاده: گروه فرهنگ و هنر- نوآوری در تمام عرصههای هنری و نحوهی مواجهه عوام و خواص با آن همواره با چالش همراه بوده است و در زمینه موسیقی این مساله بیشتر به چشم میخورد. با این وجود هنوز هم هستند کسانی که تمام سختیها را به جان میخرند تا با تکیه بر پشتوانههای علمی و تخصصی و البته رهایی از کلیشههای موجود افقهایی را که کمتر در فضای هنر ایران دیده شده به مخاطب ارائه دهند. گروه دامور از آن جمله گروههای کوچک موسیقیست که چند سالی است توانسته بدون حمایتهای کلان مادی تنها به واسطه ارائه کار متفاوت که احترام به مخاطب عام و خاص را مدنظر داشته، جای خود را در فضای موسیقی امروز ایران باز کند. به بهانه اجرای کنسرت پاییزه دامور در سالن برج آزادی با سرپرست و دو تن از اعضای این گروه همکلام شدهایم. در این شماره گفتوگو با سرپرست گروه را میخوانیم.
پیش از هر چیز از چگونگی شکلگیری این گروه بگویید؟
در سال 88 با همفکری یکی از دوستانم عطا حکاک که با هم در دانشگاه عالی موسیقی همکلاسی بودیم، به این فکر افتادیم که گروهی را تشکیل دهیم چون کمبود آن را در ایران حس میکردیم. یک سال طول کشید تا این که قطعات تنظیم شوند و همه جوانب بررسی شود، به دلیل اینکه تجربه انجام این کار در ایران کم است و کسی به صورت آموزشی چنین کاری را ارائه نداده ما خودمان با تحقیق و یک سری workshopها، طی یک سال آماده شدیم و افرادی را که میخواستیم برای شروع کار پیدا کردیم. البته در ابتدا این کار برای ما خیلی سخت بود چون نمونهای نداشتیم و میخواستیم برای اعضای گروه توضیح دهیم که میخواهیم با دهان ساز بزنیم. به هر حال به کمک تعدادی از دوستان نزدیکمان این فعالیت را شروع کردیم. سال 89 کار گروه ما با 6نفر آغاز شد. خود من گرایش به اتفاقاتی دارم که خاصتر است یعنی چیزهایی که نیست و یا کمتر هست و نیاز داریم که باشند. تصور من از رشته موسیقی که در آن تحصیل میکنم این است که قرار نیست ما فقط یک نوازنده یا آهنگساز باشیم، بلکه میتوانیم در یک شاخه فعالیت داشته و آن را رشد دهیم. در بخش آواز هم ما خیلی کمبود داریم و یک سری تکرارهای زیاد و کسلکننده وجود دارد که میخواهیم از آنها دوری کنیم. درست است که این سبک خارج از کشور زیاد است ولی کمبود آن در اینجا حس میشود.
شما اولین گروه بودید؟
خیر، گروههای دیگری پیش از ما بودند اما شاید از یک لحاظ بتوانیم بگوییم که با این ترکیب اولین گروه هستیم چون ترکیبی که ما داریم به این شکل است که هر نفر یک کار ویژه انجام میدهد و به این شکل نیست که چند نفر یک خط مشخص را بخوانند و به نوعی همه افراد سُلیست هستند.
اعضای گروه شما خواننده هستند یا نوازنده سازهای نامرئی؟!
در این کار در خیلی از بخشها ممکن است از خواننده به عنوان هارمونی استفاده شود و در یک بخش خوانندهای که سولو میخواند روی بخش هارمونی قرار میگیرد و یک نفر دیگر به عنوان سُلیست کار را انجام میدهد و گاهی اوقات هم ممکن است چند نفر سُلیست داشته باشیم. به نوعی میتوان گفت اعضای گروه همزمان خواننده و نوازنده سازهای نامرئی هستند.
اصطلاح رایج این سبک موسیقی وکاپلا هست که به معنی موسیقی مذهبی بدون ساز تعریف شده است، آیا این سبکی که شما ارائه میدهید از ریشه وکاپلا هست یا اسم متفاوتی دارد؟
خیر، وکاپلا فقط یک واژه است که معنای مشخصی هم دارد یعنی آواز بدون حضور ساز و از لحاظ تاریخی هم در دوره رنسانس و قرون وسطی به آوازهایی که در کلیسا خوانده میشد و سازی هم نداشته اصطلاحاً وکاپلا میگفتند اما با گذشت زمان بر اساس یک سری نیازها تغییراتی در آن به وجود آمد و از بافت اصلی حرکت کرده و طی سالهای متمادی در شاخههای مختلفی تغییراتی صورت گرفت که یک بخش آن به این صورت است که ما در آن فعالیت میکنیم. در این فرم تازه بیشتر قطعات سازی را تنظیم میکنند برای آواز یعنی فرقی که با دوره قبل دارد این است که در آن زمان کرال و آوازهای مذهبی اجرا میشد ولی در حال حاضر قطعات سازی را برای آواز تنظیم میکنند که طبیعتاً خواننده توانایی دیگری را نیاز دارد که جنبه ساز را هم داشته باشد.
آیا قصد دارید گروهتان را توسعه دهید و تعداد افراد گروه را بیشتر کنید؟
در مورد گسترش کار باید بگویم که هر چه تعداد افراد بیشتر شود دلیلی نمیشود که کار سختتر و بزرگتر باشد و ما با همین 8نفر میتوانیم کار خیلی بزرگی ارائه دهیم. اما خُب در جامعه ما تصور از یک گروه این است که هر چه جمعیت بیشتری باشد گروه بزرگتر است و گسترش پیدا کرده، اما خود من چنین اعتقادی ندارم چون هر کدام از افرادی که من انتخاب میکنم به عنوان همخوان نیستند بلکه هر کدام یک خواننده هستند و من روی تکتک افراد حساب میکنم و این تفاوت برجسته گروه دامور با دیگر گروههای آوازی است. تا چندی پیش تعداد اعضای گروه 6نفر بود اما امسال برای برخورداری از امکانات بیشتر دو نفر دیگر به ما اضافه شدند. درست است که هر چه تعداد افراد گروه بیشتر شود کار آسانتر میشود اما از یک لحاظ هم شناسایی کاراکترها توسط مخاطب سختتر میشود و وقتی تعداد گروه زیاد شود مخاطب تنها کسی را که میشناسد سرپرست و رهبر گروه است و من این را دوست ندارم که گروه را به اسم رهبر گروه بشناسند و همه چیز به نام رهبر باشد و بیشتر هدف من این است که گروه یک برند شود. من قبل از تشکیل گروه با خیلی از اساتید مشورت کردم و راهنمایی خواستم که اعتقاد بیشتر این اساتید این بود که کارگروهی در ایران جواب نمیدهد و بعد از یک مدتی مشکلی پیش خواهد آمد، اما خداروشکر چهارمین سال گروه ما دی ماه تمام میشود و ما همچنان یک گروه هستیم.
این در مورد اعضای ثابت گروه است اما به عنوان هنرمند مهمان برای همکاری با خوانندگان مطرح فکر کردهاید؟
بله، ما تا به حال این گونه همکاریها را داشتهایم. با مازیار فلاحی، موسیقی یک کار به اسم «لحظهها» را به صورت وکاپلا در 4سانس در برج میلاد اجرا کردیم و در کنسرت میثم مروستی هم در دو قطعه همکاری داشتیم اما من بیشتر به این اعتقاد دارم که از خود بچههای گروه استفاده کنم ولی خب چنین همکاریهایی هم قطعا وجود خواهد داشت.
همه افراد گروه فارغالتحصیل موسیقی هستند؟ و آیا داشتن تحصیلات آکادمیک موسیقی برای شما یک معیار انتخاب بوده است؟
بله، نه همه اعضا ولی اکثراً کارشناس و کارشناس ارشد موسیقی هستند. برای انتخاب گروه هم فراخوان میدادیم و تست میگرفتیم و در آن تستها کسانی که تحصیلات موسیقی داشتند یا این که موسیقی را به صورت جدی دنبال میکردند را نیاز داشتیم، چون نمیتوان این کار را به یک آدم عادی سپرد. حتی با خیلی افراد که خواننده عالی بودند و صدای خیلی خوبی داشتند به این سبب که در کار ما به سُلفژ و مسایل دیگر در موسیقی نیاز است، نمیتوانستیم همکاری کنیم. ما به کسی نیاز داشتیم که هم سُلفژ بداند و هم گوش موسیقایی خوبی داشته باشد چون در این نوع موسیقی سازی نیست که خواننده کوک را از آن بگیرد و بزند بلکه کوک باید در کل گروه بر اساس فواصل هم ایجاد شود و کار خیلی سختی هم هست.
به نظر شما چه ویژگی در گروه شما منحصر به فرد است که میتواند بین گروههای دیگر خودش را نشان دهد؟
به نظر من اصل کار ما تفاوت دارد، تنظیم کارهایمان متفاوت است و قطعات ما بیشتر عامپسند هستند و در کنار آن یک سری قطعات هم برای مخاطب خاص داریم. اما آنچه که مطرح است در این سبک معمولا توجه خاصی به مخاطب عام نشده و کسی کاری نکرده که مخاطب عام را به این شاخه از موسیقی جذب کند. برای مثال ما قطعات پاپ داریم که اگر شما به کنسرت پاپ هم بروید آن را میشنوید، حتی درام و باس هم با دهان زده میشود و یک سری افکتها ایجاد میکنیم که مخاطب عام متوجه میشود صدای چه سازی را میشنود که البته شبیه به ساز واقعی نیست ولی همین هم باعث متفاوت بودنش با یک سری کارهای کُرال و اجراهای موسیقی میشود که ساز در آنها وجود دارد.
فراز خسروی دانش دوست دارد با موسیقی به کجا برسد؟
موسیقی از یک طرف برایم یک حرفه است اما با آن زندگی میکنم و تمام روحیات و زندگی روزمره من با این هنر میگذرد. مسلما طبیعت انسان این است که دوست دارد رو به جلو حرکت کند و وقتی حرفهای انتخاب میکند دوست دارد از طریق انتخابی که کرده به اهدافش برسد. دنیای موسیقی هم با این که بسیار بزرگ است ولی جامعه کوچکی دارد که هر کس در بخشی از آن مشغول به فعالیت است و اهداف خاص خودش را دنبال میکند.
بزرگترین معضلاتی که برای گروه شما وجود دارد چه چیزهایی است؟
به طور کلی فعالیت در این شاخه بسیار سخت است و ما خیلی راههای راحتتری برای انتخاب کردن داشتیم. ولی مساله اصلی این است که امروز ما در یک دو راهی هستیم چون از یک سو برای مخاطب عام فعالیت میکنیم و دوست داریم به آن جمعیت نزدیک شویم ولی خود این مسأله به فرهنگسازی نیاز دارد و زمان زیادی میبرد و بعد از آن همه چیز رو به راه میشود. دشواری دیگر کار ما این است که مخاطب خاص کمی با تعصب نگاه میکند ولی باید این را در نظر بگیرد که رشته تحصیلی خود ما هم موسیقی است اما سعی کردهایم یک سری تعصبات را کنار بگذاریم. در عین حال اعتقاداتی داریم که در مسیر معمول این خواص قرار نمیگیریم و در مسیر مخاطب عام هم هنوز فرهنگسازی لازم صورت نگرفته است.
در حقیقت شما میخواهید با پایههای علمی کاری را انجام دهید که طیف گستردهتری از مردم علاقمند شوند؟
در واقع قطعاتی که ما انتخاب کردیم مثل یک خوراک خوشمزه است که در آن همه چیز هست و شنونده ما یک موسیقی پلیفونیک و چندصدایی را میشنود که این برایش خیلی جذاب است چون متوجه میشود که از ترکیب چند صدا میشود چه موسیقی را ساخت و این برای ما خیلی اهمیت دارد و اضافه کردن کارهایی مثل حرکات نمایشی هم برای ایجاد جذابیت بیشتر است. ضمن اینکه قطعات محلی و کلاسیک که میخوانیم به گونهای تنظیم شدهاند که مخاطب عام خسته نمیشود.
در مورد اجرای آخرتان و برنامههای آینده گروه بگویید؟
در اجرای این سری هم قطعات جدیدی داریم که به کار ما اضافه شده و سورپرایزهایی هم داریم و کار متفاوتتری نسبت به قبل ارائه خواهد شد و یکی از تفاوتهایش این است که اولین بار در ایران یک کار پاپ توسط یک گروه آوازی اجرا میشود و حرکات نمایشی هم در کار داریم که بر اساس هر قطعه یک چیدمان و حرکاتی داریم که به کمک یک کارگردان حرکتی برنامهریزی شده است و در هر قطعهای ما یک داستانی داریم که میخواهیم به مخاطب ارائه دهیم تا آن را دنبال کند. در آینده برای اجرای شهرستان هم برنامهریزیهایی داریم که باید به توافقات کامل برسیم تا بتوانیم رسما اعلام کنیم چه تاریخی اجرا خواهیم داشت و ممکن است اجرای خارج از کشور هم در زمینه همکاری با تئاتر داشته باشیم.
و سخن پایانی؟
تا الان در مصاحبههایی که داشتیم چون خیلی درگیر کار بودم هیچ وقت فرصت نبوده که از افرادی که به آنها مدیون هستم تشکر کنم. من در یک خانواده موزیسین متولد شدم و پدرم رئیس هنرستان موسیقی بودند و در صدا و سیما هم فعالیت کردند و مادرم هم فرهنگی هستند. پدر و مادر من مشوق اصلی من در این کار بودهاند و هنوز هم هستند و حمایت، پیگیری و راهنمایی میکنند و فکر میکنم مهمترین تشکر را باید از خانوادهام داشته باشم. همکاری و عشق اعضای گروه هم برای من خیلی باارزش است و اگر اعضای گروه تعهد و عشق را به این کار نداشته باشند من هم هیچ کاری را نمیتوانستم به تنهایی انجام دهم و در اصل این کار یک کار گروهی است که انجام شده و از این که اعضای گروه تا الان من را تحمل کردند ممنون هستم.
|