|
قدیمیترین روزنامهفروش ایران: |
تهران 1100 کیوسک روزنامهفروشی دارد ولی کار اصلی آنها سوپرمارکتی است!
|
|
قدیمیترین روزنامهفروش تهران و ایران میگوید: تهران الان 1100کیوسک روزنامهفروشی دارد ولی 2کیوسک هم روزنامهفروش نیستند و اگر هم روزنامه دارند، کار اصلیشان سوپرمارکتی است! به گزارش مهر، نشست نقد و بررسی كتاب «خاطرات یك روزنامهفروش» نوشته محمدابراهیم رنجبرامیری یكی از اولین روزنامهفروشهای ایران، عصر روز شنبه 29شهریور در حالی در اندیشگاه فرهنگی كتابخانه ملی ایران برگزار شد که سیدفرید قاسمی و جلال رفیع، دو سخنران مدعو جلسه مذکور در این برنامه حضور نداشتند. در غیاب این دو چهره مطرح تاریخ مطبوعات ایران، غلامرضا امیرخانی معاون کتابخانه ملی ایران در سخنان کوتاهی با اشاره به دیدار اتفاقی خود با رنجبر و گفتگویی که با او در زمینه پیشینه و سابقه فعالیتش در روزنامهفروشی داشته است، گفت: چند سال پیش که آقای رنجبر را دیدم، او بخشی از خاطرات خود را در خصوص وقایع سال 1299 تا 1357 تعریف میکرد که برایم بسیار جالب بود و متوجه شدم که او انبانی است از خاطرات جالب و ریز و درشت درباره روزنامهفروشی در ایران به همین خاطر علاقهمند شدم امکانی فراهم شود که این خاطرات در قالب یک کتاب چاپ شوند. وی افزود: اطلاعات کتاب «خاطرات یك روزنامهفروش» دست اول و بکر است و حاوی مطالبی است که شاید تا پیش از این در هیچ جا بیان و یا ثبت نشده باشند. در این برنامه همچنین ابوالقاسم غلامی مدرس آئین نگارش و مکاتبات اداری در سخنانی با اشاره به وضعیت این حرفه یعنی نگارش مکاتبات اداری در ایران، گفت: به جرأت میتوانم بگویم که چند سالی است حتی یک نامه اداری بیغلط هم ندیدهام، اگر کسی مدعی است که اینطور نیست، حاضرم با او بنشینم و حرفم را با آمار ثابت کنم. دعوتنامه از وزارتخانه برای من میآید که 12غلط دارد. این درد است و باید گفت که ما با این وضعیت، داریم هویت خودمان را از بین میبریم. وی افزود: من رادیو استان را گوش میکنم، آقای مجری میگوید «با من کَلکَل نکن» از او میپرسم میدانی این جملهای که میگویی، یعنی چه؟ میگوید نه. میگویم کَلکَل کردن علامتی است که حیوانات پیش از جفتگیری از خود بروز میدهند! همینطور است درباره عبارتی مانند «قسر در رفتن» که من باز هم در رادیو شنیدهام و به کار بردن آن هم برای انسان، معنی خوشایندی ندارد ولی متاسفانه هیچ توجهی به این قبیل مسائل در رسانهها نمیشود. این مدرس آئین نگارش و مکاتبات اداری از اینکه به گفته او طنز هم در جامعه امروزی با فُحشگویی و قُبح مسئلهای را ریختن و استعاره و مضحکات و هجو و هزل، یک کاسه و هم معنی شده است، اظهار تاسف کرد و گفت: ما فکر میکنیم که طنز هر آن چیزی است که آدم را بخنداند! غلامی در بخش دیگری از این نشست، از ابراهیم رنجبر به عنوان کسی که عاشقانه کار روزنامهفروشی خود را شروع کرده و بیش از 70سال آن را ادامه داده، یاد کرد و گفت: لابُد عشقی در نهان دارد و جایی هم که عشق باشد، شادی هست و جایی هم که شادی باشد، همانجا بهشت است و لذا بهشت در سینه این روزنامهفروش قرار دارد. در نشست نقد و بررسی كتاب «خاطرات یك روزنامهفروش» فتحاله جوادی آملی سردبیر اطلاعات هفتگی هم در سخنانی ابتدا از شیوه اطلاعرسانی در برگزاری این نشست و اینکه کتاب را قبل از برگزاری این جلسه، به مدعوین ندادهاند، انتقاد و از حضور نیافتن سیدفرید قاسمی و جلال رفیع، دو سخنران مدعو جلسه مذکور هم در آن، انتقاد کرد. وی سپس گفت: كتاب «خاطرات یك روزنامهفروش»، اثری ارزشمند و بینظیر است آن هم در شرایطی که ما در حوزه کتاب به شدت با فقر نوآوری روبهرو هستیم. ما وقتی تصمیم به چاپ این اثر گرفتیم، مدیون آقای جلال رفیع بودیم و به این نتیجه رسیدیم که این خاطرات از این جهت که نگاه فردی از طبقه پائین جامعه به مطبوعات و وضعیت تاریخی آنهاست، ارزشمند است و قطعاً با نگاه حاکمان به این مسئله، متفاوت است. جوادی آملی اضافه کرد: از ابتدا که بحث تدوین و انتشار این خاطرات مطرح بود، تاکید بر این بود که آقای رنجبر به عنوان کسی که انبانی از این خاطرات را در سینه دارد، در قید ادبیات کلامی مرسوم نباشد و هر چه را دیده، در کتاب بیاورد و خوشبختانه همینطور هم شد و علیرغم نقصهایی که این اثر مثل همه آثار دیگر از نظر ویرایشی و املایی دارد، ما را به ترکیبی ذهنی از شرایط اجتماعی که یک روزنامهفروش ساده در آن میزیسته است، میرساند. آخرین سخنران این جلسه، محمدابراهیم رنجبرامیری نویسنده كتاب «خاطرات یك روزنامهفروش» بود که در سخنانی به بیان خاطراتی از فعالیت خود در این شغل تا زمانی که تصمیم به نگارش چنین کتابی گرفته است، پرداخت. وی گفت: 14سال پیش، یک روز رفته بودم موسسه اطلاعات دنبال یکی از دوستان قدیمی. به اتاقی رسیدم که یک آخوندی آنجا نشسته بود و تا منِ پیرمرد را دید، فوری آمد به پیشوازم و گفت: پدر جان دنبال کسی میگردی؟ گفتم: یکی از دوستانم اینجا (روزنامه اطلاعات) کار میکند و من خودم هم روزنامهفروشم. او گفت: از 28مرداد خاطرهای هم داری؟ گفتم: خیلی زیاد و شروع کردم به تعریف کردن این خاطرات و او هم به کسی گفت: این آقا را ببر و هر چه میگوید یادداشت کن و من از آن روز شدم نویسنده و حاصلش هم شد کتاب «خاطرات یك روزنامه فروش». رنجبر سپس در مقایسه وضعیت فروش روزنامه در دهههای قبل و حال حاضر، افزود: تهران 1100 تا کیوسک روزنامهفروشی دارد ولی 2 تا هم روزنامهفروش نیستند و اگر هم روزنامه دارند، کار اصلیشان سوپرمارکتی است! وی که در کتاب اخیر، خاطرات بیش از 70سال فعالیت خود را در عرصه توزیع نشریات به رشته تحریر درآورده است، همچنین گفت: تنها چیزی که ممکن است از کسی در دنیا بماند، کتاب است و همین بود که باعث شد من این خاطراتم را جمع کنم و در کتابی بیاورم. البته چون کتاب اول من است، ایراد زیاد دارد و انشاءاله در کتابهای دوم و سوم، اینها برطرف میشود. نویسنده کتاب «خاطرات یك روزنامهفروش» همچنین از آمادهسازی جلد دوم این کتاب و انتشار آن طی ماههای آتی خبر داد. در پایان این برنامه لوح تقدیری از طرف غلامرضا امیرخانی معاون کتابخانه ملی ایران و به امضای سیدرضا صالحی امیری رئیس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، به محمدابراهیم رنجبرامیری نویسنده كتاب «خاطرات یك روزنامهفروش» اهدا شد.
|
|
|
|
مطالب دیگر این شماره
|
|
|
|
شما در اینجا قرار دارید :
|
|
|
پر بازدید ها |
|
|
پیوند ها |
|
|
|
|