مهکامه اصلانزاده
از جمادی مردم و نامی شدم وزنما مردم به حیوان سر زدم
مردم از حیوانی آدم شدم پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟
وقتی در مسیر آمدی اگر عاشق باشی به طور حتم به معشوق میرسی در این مسیر، سراب عشق هم هست اما چون عاقل باشی در تردید نمیمانی.
عشق را با پنج شش کار نیست مقصد او جز که جذب یار نیست
هر چند مسیر عشق بیانتهاست اما عاشق عاقل زمانی که به دروازهي عشق رسید ناکام نخواهد رفت، یعنی همان تابش نور به قلبش.
آنقدر رها بودم که میتوانستم خود را لمس کنم. غروب خورشید کنار دریا چه زیبا بود. دلم نمیخواست که به خانه برگردم. نه گرسنه بودم و نه تشنه. در او غوطهور بودم. خدا این منم که در حضور تو آنقدر محظوظم و... با صدای بلند فریاد زدم خدایا چقدر دوستت دارم. شکرت ای... تو... صدايی از پشت گفت: خلوتت را به هم نمیزنم. صدا آنقدر آرام و دلنواز بود که گفتم آیا خداست؟ تکان نمیخوردم. آمد جلو. پیرمردی با موهای سفید و صوتی دلنشین با خندهای پر از مهر گفت: من را به جمع خودتان راه میدهید. گفتم: بله آقا. حال من بودم، او .... و پیرمرد. اجازه گرفت و در کنارم نشست. گفت: پر از سؤالی؟ گفتم: بله. گفت: شاید بتوانم کمکت کنم. وقت را تلف نکردم و از او قوانین موفقیت را پرسیدم. بدون مکث انگار که هزاران شاگرد گوش به درسش هستند با آرامش شروع کرد؛ هفت قانون موفقیت را از یاد نبر. تنها شنوندهی این هفت قانون نباش، اگر عمل کنی بدان که موفقترین هستی.
1- قانون توانايی مطلق
خودِ خودت را بشناس نه خودِ بیرونت را. خودِ بیرونی که منشاء آن از ترس است. چرا میترسیم؟ چون نیاز به قدرت بیرونی، نیاز به تائید، نیاز به در اختیار گرفتن امور داریم و اینها توانايی مطلق یا قدرت ضمیر یا قدرت راستین نیست. در حالیکه وقتی قدرت ضمیر را احساس میکنیم (ترس غایب میشود). خودِ بیرونی نقاب اجتماعی ماست، نقابی که آن را بازی میکنیم که همواره در ترس است. ترس،ترس. در حالیکه منِ (من) یا ضمیر راستین که روح و جانتان است کاملاً از آن چیزها رهاست. در برابر انتقادها ایمن و در برابر هر توانآزمايی، بیباک است و خود را کمتر از هیچ کس احساس نمیکنی. پس نیازی به نقاب ندارید. شاید فکر کنیم عمل کردن به این راهکارها مشکل باشد. اما بیايیم برای یکبار بیازمايیم. چگونه با تمرین سکوت با خود عهد ببندید. مدت زمان معینی فقط (باشید) در فواصل معین از گفتوگو دست بکشید، از تماشای تلویزیون و گوش دادن به رادیو و خواندن کتاب خودداری کنید. این فرصت را به خودتان بدهید تا تلاطم درونتان آرام بیابد. وقتی سکوت را تجربه میکنید چه پیش میآید؟ بخش گفتوگوی درونتان آشفتهتر میشود. نیاز به سخن گفتن پیدا میکنید. ممکن است روزهای نخست برایتان مشکل باشد و دچار اضطراب شوید. اما چندی نمیگذرد که آرام میشوید و سکوت ژرف میشود زیرا ذهن بعد از مدتی تسلیم میشود پس با تمرین روزانه نیمساعت صبح و نیمساعت غروب مراقبه کنید تا ضمیر راستین خود را بهتر بشناسید و قانون توانايی مطلق 3جزء دارد: سکوت، مراقبه و عدم داوری.
2- قانون بخشایش
قانون دادوستد زیرا کائنات از طریق مبادله پویا عمل میکند. ذهنتان به طرزی پویا با ذهن کیهان ارتباط متقابل دارد. نیرویتان نمایانگر انرژی کیهانی است. بر اساس این قانون دنیا شامل وفور نعمت است و چیزی ایستا نیست. انرژی آزادانه در حرکت است. هر چه بدهید، میگیرید. باید دریچههای قلبمان را بگشايیم زیرا در قلب بسته انرژی مسدود است و روح مکدر (اگر محبت میخواهید بیاموزید محبت کنید).
3- قانون معنوی موفقیت یا علت و معلول
هر عملی نیرويی را تولید میکند که به همان شکل به ما باز میگردد. هر چه بکاریم همان را درو میکنیم و هنگامیکه اعمالی را انتخاب کنیم که برای دیگران شادمانی و موفقیت میآورد ثمرهی ما شادمانی و موفقیت خواهد بود.
4- قانون کمترین تلاش
هوشمندی طبیعت با کمترین تلاش کار میکند. با سبکدلی و هماهنگی و عشق و هرگاه نیروهای هماهنگی و شادی و عشق را در اختیار گیریم، با سهولت بیتکاپو، موفقیت و خوشاقبالی میآفرینیم.
5- قانون قصد و آرزو
در هر قصد و آرزويی مکانیسم توفیق و تجلی آن نهفته است. قصد و آرزو در طبقه توانايی مطلق دارای قدرت نظامدهنده نامحدود است و هنگامی که در خاک حاصلخیز توانايی مطلق قصدی را در افکنیم این قدرت نظامدهندهي نامحدود را برای خود به کار وا میداریم. قصد قدرت راستین پس از آرزوست. قصد به تنهايی قدرتمند است. زیرا قصد آرزوی بدون دلبستگی به ثمره است. آرزو به تنهايی سست است زیرا آرزو در بیشتر مردم با دلبستگی است.
6- قانون عدم دلبستگی
در عدم دلبستگی، حکمت عدم یقین نهفته است. عدم دلبستگی به معنای عدم شور و شوق نیست. بدون شور و شوق هیچ کاری به ثمر نخواهد رسید. عدم دلبستگی به معنای عدم وابستگی به نتیجه دلخواه است. عدم دلبستگی به مفهوم انجام دادن امور در نهایت تمرکز و دقت، اما بدون دلبستگی به نتایج حاصل از آن امور است.
7- قانون دارما یا غایت حیات
قانون دارما، 3جزء دارد. نخستین جزء میگوید که هریک از ما اینجايیم تا ضمیر راستین خویش را کشف کنیم و خودمان دریابیم که ضمیر راستین ما معنوی است. ما موجودی هستیم که در غالب جسمانی متجلی شدهایم. ما انسانهايی نیستیم که گاهگاه تجربه معنوی دارند کاملاً برعکس موجوداتی معنوی هستیم که گاهگاه، تجربه انسانی دارند. پس بیايیم وجد طرب جانمان را تجربه کنیم که هدف نهايی همه هدفهاست.
وقتی سخنانش تمام شد خورشید دوباره بازگشت و چه زیبا بود طلوع خورشید. گفت: جلال از آن توست. به سویش نگاهی کردم اما نبود رایحهی دلانگیز او و سخنان زیبایش چنان محظوظم کرده بود که حضورش را با تمام تار و پود جانم حس میکردم. کتاب را بسته و راهی خانه شدم.
برداشتي آزاد از كتاب هفت قانون معنوي موفقيت
|