با پیشرفت علم و آغاز زندگی ماشینیسم که اغلب همراه خوشنشینی و رفاه و آسایش بیشتر بوده است، با پدیدهای به نام تکدیگری روبهرو هستیم که هر روز ابعاد تازهای به خود میگیرد. عدهای که هرگز تن خود را به کار ندادهاند و رنج و زحمت نکشیدهاند. در تقسیمات صنفی هیچ جایی از گدایی و تنپروری وجود ندارد و این به اصطلاح کار یا شغلی است که از راه تنبلی و تنپروری ایجاد میشود و در آن با احساسات و عواطف انسانها بازی میشود. این حرفه بیشتر به افرادی روی خوش نشان میدهد که در زندگی عادی خود بیشتر احساسی رفتار میکنند، احساسی زیست میکنند و با احساس دیگران بازی میکنند. در کلانشهر تهران با بیش از 10میلیون جمعیت بیشمار افرادی را از گوشه و کنار ایران و به خصوص از روستاها در خود جای داده است. بسیاری از اینان درون روستا یاد گرفتهاند با کد یمین و عرق جبین کار کنند و رزق و روزی حلال بخورند. افرادی مبادی آداب و ادب هستند و مهماننواز، اما دست تقدیر روزگار پارهای از اینان را روانه تهران و بسیاری از کلانشهرها کرده است برای یک زندگی بهتر و به دست آوردن لقمهای گوارا تا شکر خالق را به جای بیاورند. اینان اگر کشاورزی و کار در روستا رونق گذشته را میداشت هرگز جلای وطن یا روستای خود را نمیکردند ولی متأسفانه خشکسالیهای دهه اخیر، مشکلات کشاورزی، هزینه بالای کشت و برداشت و از طرف دیگر سیل واردات غذایی، گندم، برنج، موقعیت شغلی را از آنان گرفته و به ناچار ترک دیار کردهاند، تا این که کار به جایی رسیده که هم اکنون در بسیاری از چهارراههای تهران عده زیادی از کودک چند ماهه به پشت مادر بسته شده تا کودکان 3 تا 15ساله و بزرگتر و افراد مسن و بعضاً معلول جسمی در پشت چراغهای قرمز طولانی راهنمایی و رانندگی به کار تکدیگری مشغولاند. پارهای از آنان گل میفروشند، بعضی از آنان اسباببازی و بادکنک و وسایل سرگرمی اطفال را میفروشند، فال حافظفروشی نیز یکی از راههای کسب درآمد آنان است. از دیگر وسایل تحریک احساسات رانندگان در پشت چراغهای قرمز دود کردن اسفند است که بیشتر باعث تحریک احساسات عابرین است و دست در جیب کردن و دادن پول به آنان، بعضی اوقات افرادی به گدایی و تکدیگری مشغول هستند که از نظر جسمی بیتوان و مستأصل هستند و صرفا تقاضای پول میکنند و هیچ کالایی را برای فروش ندارند. در سرمای زمستان دیدن اطفال کم سن و سالی که در سرمای طاقتفرسا به گدایی مشغول هستند دل هر انسانی را به درد میآورد. از طرفی وقتی متوجه میشویم که اغلب 8 تا 10نفر افراد یک خانواده از پدر و مادر گرفته تا فرزندان و حتی شیرخواران با هم و در یک میدان یا چهارراه از بامدادان تا شامگاهان به تکدیگری اشتغال دارند و بسیاری از عابران از سر دلسوزی به آنها کمک میکند درمییابیم که چه استفاده سرشاری از این راه به جیب متکدیان ریخته میشود. اینک از شهرداری تهران و سازمان بهزیستی تقاضا داریم که با این پدیده زشت که کمکم اپیدمی شده مبارزه کرده و اجازه ندهند بیش از پیش این افراد منفعتطلب به کار نامشروع خود ادامه دهند و لذا با یک بسیج و حرکت مردمی نسبت به جمعآوری آنان و اسکان در محلی خاص و تادیب آنان برای همیشه جامعه را از شر این پدیده بد خلاص نمایند.
شهلا اسلامی/ باران این روزهای تهران برای پایتخت نشینان تشنه باران، طراوت خاصی را به ارمغان آورد. با دیدن بارش باران از یک سو خوشحال و از سویی دیگر غمگین شدم چراکه تصاویر این روزهای اهواز بیان گر این واقعیت تلخ است که هموطنان ما همچنان با ریز گردها وآلودگی دست وپنجه نرم کند و در آن حال آرزو کردم ای کاش خداوند، باران رحمتش را برای هموطنان اهوازی نازل میکرد تا شاید سد شادگان از خشکی نجات پیدا کند، در آستانه بهار، درختان آبیاری شده و جان تازهای بیابندکه ...