|
تاریخ ایران باستان و اساطیر و فرهنگ در دیدار با ژاله آموزگار |
آن زمان بورسیه را فقط به درسخوانها میدادند
|
|
دیدار و گفتوگوی سوم از سلسله دیدار پنجشنبهها صبح با اساتید در کتابفروشی آینده، روز یازدهم دی ماه 1393 برگزار شد. به گزارش ایلنا؛ این دیدار با همکاری بنیاد فرهنگی اجتماعی ملت، دایرهالعمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات محمود افشار و گنجینه پژوهشی ایرج افشار برگزار شد. ژاله آموزگار در این دیدار گفت: همین اول از آمدن همه تشکر میکنم. و خداوند اگر هیچ چیزی به من نداده باشد، این را به من داده که هیچ وقت فکر نکنم واقعاٌ آدم مهمی هستم. دربرابر این همه کاری که دانشمندهای درجه یک و طراز اول انجام دادهاند واقعاٌ کار من هیچی نیست. این را اصلاٌ تعارف نمیکنم و خدا را شکر اصلاٌ این غرور مرا نگرفته که خیال کنم دارم شاهکار میآفرینم یا کار فوقالعادهای میکنم. او با بیان اینکه من دانشجوی ساده و درسخوانی بودم؛ گفت: دورۀ ما طوری بود که بخت یارمان بود. وقتی کسی درسخوان بود میتوانست پیشرفت کند. موضوع این است که وقتی من در دانشگاه شاگرد اول شدم، به من برای رفتن به خارج بورس دادند. آن موقع به همه میدادند. بدون درنظر گرفتن این است که دانشجو زن هست، مرد هست، ازدواج کرده یا ازدواج نکرده ـ البته من آن موقع با دختر و همسرم رفتم ـ ولی میخواهم بگویم که ما در دورهای بودیم که اگر کسی میخواست درس بخواند راه برایش باز بود در آن دوره یک چنین بورسی فقط به درسخوانها تعلق میگرفت. من واقعاٌ فکر میکنم این یک شانس بود. هیچ چیز خارقالعادهای در من نیست. من هم یک آدم عادی هستم. فقط یک کم بچه درسخوان بودم. همین. او ادامه داد: بخت یارم بود که توانستم بروم و استادان خوبی داشته باشم. بعدهم وقتی برگشتم اینجا، در خدمت مرحوم خانلری بود که افتخار همه ایران است. به قول معروف باید بگذاریم زمان بگذرد تا آدم ارزششهای آنها را درک کند. وقتی در دانشگاه مشغول کار شدم، باز یکی از شانسهای من بود که همکاران دانشمند داشتم. میدانید با آدمهای بزرگ نشست و برخاست کردن شانس است. آدم وقتی دور و برش کسانی باشند که هیچی ندانند، خوب مثل این است که در شهر کورها آدم یک چشمی پادشاه است. من با خیلی از این دانشمندان که شما هم مثل من به آنها خیلی ارادت دارید، همکار بودم. یکی از همکاران بسیار نازنین من مرحوم احمد تفضلی بود که خیلی نا به هنگام این دنیا را ترک کرد. من خیلی سعی کردم که به کارهای او سر و سامان بدهم. میخواهم به شما مژده بدهم که به زودی مجموعه مقالات او را منتشر میکنم. مقالات فارسی چیده شده و دارند تصحیح میکنند و به دنبال آن مجموعه مقالات فرانسه و انگلیسی هم منتشر خواهد شد. آموزگار در پاسخ به این پرسش که کار انتشار کتاب «باورهای ایران در دوره باستان» به کجا کشید؛ گفت: این کتاب مجموعه درسهایی بود که من در دوره دکتری میدادم و شرمنده هستم که به دلیل مشغلههای کاری هنوز نتوانستهام آن را به چاپ برسانم ولی بخشی از کارهایش انجام شده و امیدوارم که تا چند ماه دیگر منتشر شود. من تا جایی که از دستم برآمده سعی کردم ساده بنویسم تا همه بتوانند بخوانند ولی این دلیلی نمیشود که سطحش بیاید پایین. او در پاسخ به این سوال که در کتابهایتان از سیاه و سفید بودن به عنوان یک ویژگی خاص یاد میکنید به نظر شما آیا این سیاه و سفید دیدن، در اندیشه کنونی ایرانیان نقشی ایفا میکند؟ اظهار داشت: البته من این سیاه و سفید بودن را از خودم نگفتم. اساطیر ما طوری است که یک دفعه تبدیل میشود به خیر و شر. متأسفانه دیوار میکشند و به همین دلیل روحیه ما هم همین طور است. فکر میکنم پاسخ مثبت است. آموزگار افزود: ایرانشناسی در دوره اخیر شکلش عوض شده و بیشتر به مباحث ایران معاصر در حوزۀ سیاست و فرهنگ میپردازد و متأسفانه مطالعات بر روی پژوهشهای ایران قبل از اسلام ناقص مانده است. اما هنوز هستند کسانی که به این زمینه علاقمند هستند. در این نسل جدیدی که به مطالعه و پژوهش درباره ایران باستان میپردازند.
|
|
|
|
مطالب دیگر این شماره
|
|
|
|
شما در اینجا قرار دارید :
شماره : |
شماره 543 |
تاریخ : |
چهاردهم دی نود و سه |
سال : |
1393 |
|
|
|
پر بازدید ها |
|
|
پیوند ها |
|
|
|
|