در یک رابطه عاشقانه آنچه مهم است، وجود کنشگرانیست که از عزت نفس بالایی برخوردار بوده، توانایی اثرگذاری مثبت را بر روی خود، اطرافیان و محیط داشته باشند. در واقع فرد عاشق، انسانی ضعیف، سست اراده و ناتوان نیست که بخواهد با ورود به یک رابطه عاطفی همه چیز را بهبود بخشد. اساسیترین ویژگی فرد عاشق، قدرت اثرگذاری مثبت او بر روی محیط است. این درست است که گاهی عشق با یک میل شدید فیزیکی یا هیجانات روحی مواجه میشود اما این حالات در تزکیه و پالایش روحی فرد عاشق مؤثر است و هرگز باعث ضعف یا ناتوانی او نمیشود. البته عشق صورتهای متفاوتی دارد اما عشق حقیقی، حتی اگر یک رابطه زمینی بین یک زن و مرد باشد، نباید باعث مردد شدن یا ایجاد دلمشغولیهای نابهنجار در زندگی افراد شود. کسانی که دچار هیجانات غیرقابل کنترل در یک رابطه احساسی میشوند کسانی هستند که در زندگی عادی و اجتماعی خود دچار گرسنگی عاطفی شدهاند. انسان موجودیست که باید به نیازهایش به صورت عینی، علمی و مبتنی بر روشهای معقول اجتماعی پاسخ داد. حالا اگر فردی در زندگی احساس کمبود، حرمان، ضعف نفس و... دارد این فرد یقینا در رابطهای وارد میشود که صرفا به میل گرسنگی عاطفی شخصیتش پاسخ دهد. درست مثل کسی که چند روز است هیچ غذایی نخورده حالا وقتی یک میز با غذاهای رنگارنگ جلوی خود میبیند دچار وسوسه، حرص و طمع برای خوردن و بلعیدن غذاها میشود. عشقی که در اثر کمبود پدید آید انسان را به حالت فرد تشنهای در میآورد که لهله آب میزند اما بعد از خوردن چند لیوان، سیر میشود و دیگر نیازی به آب بیشتر ندارد اما در عشق ضمن این که فرد احساس تملک و طمع برای دستیابی به فرد مقابل را ندارد، همواره به محبوب خود نیازمند است. نیازی که نه از جنس وابستگی و ترس بلکه از جنس دوست داشتن به معنای حقیقی آن است. عشق حقیقی هر دو طرف را به درجههای متعالی انسانی میرساند. نباید فراموش کرد که در عشق مبناهای ظاهری مثل کشش، جذبه و شوق وجود دارد اما عشق در نهایت یک بلوغ روحی عمیق است که در یک فرآیند چند مرحلهای برای عاشق و معشوق روی میدهد. لذا از این منظر عشق یک پدیده نادر است. در چنین شرایطی باید گفت که عشق یک هنر است. هنری که عاشق و معشوق خالق آن هستند. درست مثل نقاشی که در حال کشیدن تابلوی نقاشی، تمام رویاها و تصورات خود را ترسیم میکند. سوروکین جامعهشناس معروف اعتقاد جالبی دارد که نشان میدهد عشق با گرسنگی متفاوت است. عشق برانگیزانندهی والاترین ارزشهای زندگی بشر است و ارزشهایی همچون حقیقت، دانایی، زیبایی، آزادی، نیکی و خوشبختی را شامل میشود. حال شما به اطراف خود نگاه کنید. چه تعداد از افرادی که در اطراف شما خود را عاشق مینامند با چنین ارزشهایی مأنوس هستند؟ ما امروز بیشتر دچار یک نوع رابطهی اسارتآمیز میشویم که جز سیهروزی و بدبختی برای کنشگران آن در پی ندارد در حالی که برای رسیدن به یک عشق متفاوت متعالی نیاز به درک و تجربهی عمیقتر و غنیتری از زندگی وجود دارد.
دکتر شهریار کهنزاد، پزشک جراحی است که آواز میخواند و موسیقی مینویسد. خودش به نقل از لوریس چکناواریان در اینباره میگوید: «من شیرقهوهام» و معتقد است که جراحی دور از هنر نیست و در واقع، عین هنر است. او موسیقی را از ششسالگی با خریدن یک سازدهنی 20 قرانی از «پول تو جیبی»هایش آغاز کرد و چند سال بعد، یک گیتار چینی «فکسنی» خرید و سالها با آن نواخت. خودش میگوید، با اینکه جراحیهای سختی انجام میدهد، اگر یک شب پیانو را لمس نکند، بههم میریزد. حاصل زحماتش نیز نگارش ...