تورج نصر دوبلور و بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون است که در سال ۱۳۲۵ متولد شده و از ۱۸سالگی به شکلی حرفه ای به فعالیت در حوزه تئاتر و موسیقی پرداخته است. وی در دوره ای با خسرو شکیبایی در اجرای تئاتر همکاری داشته است و در دورهای با فریبرز لاچینی در موسیقی. با این حال عده زیادی او را همچنان با عنوان دوبلور کارتونها و شخصیتهای کمدی میشناسند و البته عده زیادی هم با نام «آقای شهروندی» شخصیتی که در یک مجموعه نمایشی آیتمی به او اختصاص داده شد و در دهه ۶۰ توانست مورد اقبال قرار بگیرد. آنچنان که خود نصر میگوید هنوز هم گاهی وقتی به ادارهای یا سازمانی میرود، مسئولان آنجا میگویند آقای شهروندی آمده و به همین دلیل به کارش رسیدگی میکنند. تورج نصر دوبلور فیلم و سریالهایی همچون «جیمبو»، «یوگی و دوستان»، «ایکی یوسان»، «سالهای دور از خانه» و... ساعاتی را مهمان مهر شد تا از سالهای خاطره انگیز خود بگوید. با ما در این گفتگو همراه شوید:
*شما دورهای مشغول به بازیگری شدید و آقای شرمنده یا شهروندی یکی از شخصیتهای شناخته شده برای مردم شده بود. از آن مجموعه برایمان بگویید.
بعد از انقلاب آقای محمد عیوضی شخصیتی با نام «آقای شهروندی» را نوشت که یکی از آیتمهای یک برنامه با اسم «جُنگ هفته» بود و این اولین جنگی بود که بعد از انقلاب روی آنتن رفت. آقای صادق عبدالهی و محمد عیوضی کارگردانان این جنگ بودند و این شخصیت برای من انتخاب شد.این شخصیت ابتدا با اسم آقای شهروندی و بعد با اسم آقای شرمنده شناخته شد چون این شخص به هر مکانی که میرفت و هر نیازی که از او برطرف میشد به طرف مقابل میگفت «شرمندهام» که البته این عبارت تکیه کلام شیرازیها است و چون خود کارگردان هم شیرازی بود از آن استفاده شد.
*یکی از برداشتها توسط مخاطبان این بود که این شخص اعتماد به نفس بالایی ندارد و در برابر مشکلاتی که در جامعه برایش پیش میآید نمیتواند حق خود را بگیرد.
بله این شخص یک کارمند مستضعف بود که هیچ گاه به لحاظ مادی و حتی در امور دیگر تامین نبود و به همین دلیل هم در برابر همسر و فرزندانش، رییس، همکار و... شرمنده میشد. این آیتمها بسیار تاثیرگذار بودند و من خاطرم هست در یکی از آیتمهایی که در میدان توحید ضبط کردیم من که نقش یک کارمند را داشتم مجبور به گدایی میشدم و بعد به خاطر همان آیتم مسئولان حدود یک هفته ما را سوال و جواب کردند که مگر میشود کارمند گدایی کند. این از جمله آیتمهایی بود که اجازه پخش آن را ندادند و بعد از آن حدود دو ماه ضبط برنامه متوقف شد.
*واکنش مردم نسبت به شما در آن زمان چگونه بود؟
چون این برنامه درددل خود مردم بود، هر کسی آن را میدید با گوشه ای از مسایل آن ارتباط برقرار میکرد. به طور مثال این برنامه به اجاره خانه، شهریه مدرسه، بی پولی و... میپرداخت و هر قشری میتوانست مشکلات و مسایل خود را در آن ببیند. در آن زمان برنامه آنقدر گرفته بود که من جرأت نداشتم به خیابان بیایم و هر جا مردم من را میدیدند، خیابان بند میآمد. حتی یکبار من در گرگان روی سن دعوت شدم. زمانی که به پایین صحنه آمدم مردم تمام لباسهای من را کندند و بعد دست اندرکاران مرا با کمک شهردار گرگان، از آنجا خارج کردند.
*فکر میکنید چرا آنقدر با این برنامه و شخصیت آقای شهروندی همذات پنداری شد؟
شاید آن زمان مردم هنرپیشهها را بیشتر دوست داشتند و حس و حال زندهتر و شادتری داشتند. این برنامه درباره یک کارمند ساده بود که درددلهای مردم را بیان میکرد و این شخصیت آنقدر تاثیرگذار بود که هنوز هم من را در خیابان با نام آقای شهروندی صدا میزنند.
*یعنی همچنان شما را با نام آقای شهروندی میشناسند؟
بله به طور مثال زمانی که به یک اداره یا سازمانی میروم بعضی میگویند آقای شهروندی آمده و به کارم زودتر رسیدگی میکنند.
*شما مدتی را هم در رادیو با منوچهر نوذری فعالیت داشتید از آن روزها بگویید.
من حدود هشت سال با منوچهر نوذری در رادیو در برنامه «صبح جمعه با شما» کار کردم. قبل از آن هم با زنده یاد فرهنگ مهرپرور همکار بودم و تقریبا میتوان گفت حدود ۳۵ سال است که در رادیو فعالیت دارم. هم اکنون هم برنامه «کوی نشاط» را در شبکه سراسری رادیو ایران داریم که پنجشنبهها پخش میشود و جمعهها در «عصر جمعه با شما» در رادیو تهران برنامه دارم.
*در این ارتباطات به اصطلاح چند نفره که در کار شوخی و تفریح هم داشتید ناراحتی هم بینتان پیش میآمد؟
خیر، به هیچ وجه. ما خوشحال و شاد بودیم و میخندیدیم و همبستگی خوبی بین ما حاکم بود. سعی میکردیم برای دوبله فیلم کارها را به نحو مطلوبی انجام دهیم که هم خودمان لذت ببریم هم حین انجام کار خسته نشویم، بین ما هم هیچ حسادتی در کار نبود، اما حالا برعکس شده و یکی که دو فیلم را بیشتر دوبله میکند دیگری حسادت میورزد. البته شاید به دلیل گرانیهای این زمان باشد چون آن سالها ارزانی بود و پولهایمان تمام نمیشدند. با این حال ما به کارمان عشق میورزیدیم و وقتی که مدتی از حال هم بی خبر بودیم و همدیگر را ملاقات نمیکردیم ناراحت میشدیم، اما الان اینگونه نیست، از ندیدن هم حتی خوشحال هم میشویم.
*این روزها چه فیلمهایی را میبینید؟
اکثرا فیلمهای جدید را میبینم و فیلمهای جشنوارههایی مثل اسکار.
*از فیلمهایی که میبینید ایده نمیگیرید یا اینکه ترغیب شوید آن را دوبله کنید؟
چرا گاهی فیلمهایی میبینم و با خود میگویم کاش این فیلم دوبله میشد.
*بیشتر هم فیلمهای کمدی تماشا میکنید؟
کمدی و جدی و یا فیلمهای کلاسیک. علاقه ای به فیلمهای اکشن جدید که در آن هیولا و حیوانات عجیب غریب یافت میشوند، ندارم چون فکر میکنم گاهی در جامعه از این هیولاها پیدا میشوند.
*جز فیلم و سریال چه کار دیگری هست که بخواهید در ایام فراغت انجام دهید؟ مثلا کتاب میخوانید؟
کتاب خیلی کم میخوانم چون حضور ذهن ندارم و ممکن است ۵ یا ۶ صفحه بخوانم و بعد تمرکزم را از دست بدهم اما موسیقی گوش میدهم. موسیقیهای کلاسیک و غیر کلاسیک خارجی و ایرانی.
*جناب نصر زمانی که کودک بودید مهمترین آرزوی شما چه بود؟
همیشه دوست داشتم که هنرپیشه خوبی شوم.
*خانواده چقدر در این مسیر شما را حمایت کردند؟
خانواده من مطلقا در این فازها نبود من هم چون دیدم کسی کاری به کارم ندارد از فرصت استفاده کردم و به فضای هنر وارد شدم.
*پدر چطور؟
من حدود ۱۰ سالم بود که پدرم را از دست دادم. او در سن ۴۲ سالگی سکته کرد و سکته هم به نوعی میراثی است که فعلا به ما رسیده است.
*خدا رحمتشان کند. شما روحیه شوخ طبعی دارید و امیدواریم سالهای سال با همین روحیه زندگی کنید.
بله من به خودم فشار نمیآورم و زندگی را سخت نمیگیرم.
*فکر میکنم همین در سلامتی و زندگی شما بسیار موثر باشد.
بله تاثیر زیادی دارد، من کلا سخت نمیگیرم، برای پسرم هم سخت گیری ندارم. او هم شوخ طبعیهایی دارد و گاهی هم به من میگوید چقدر زندگی به این شکل خوب و راحت است.
منبع: مهر-عطیه موذن و صادق وفایی
|