حافظ ناظری در سفر اخیر خود به ایران هم از تلاشی که برای آموزش موسیقی انجام داده و هم از سختیهایی که تحمل کرده است، سخن گفته است، بخشی از این گفتوگو را میخوانید.
*حالا که درباره تاریخ و قضاوت و مسائلی این چنین صحبت کردید بهتر است سراغ حاشیههای دو آلبوم قبلی تان برویم؛ آلبومهایی در آنها صحبتهای زیادی از برترینها و همکاری با نوازندگان برنده جایزه گرمی و البته بسیاری از موارد دیگر شده است. حاشیههایی که بالاخره بعد از مدتی سکوت در واکنش به اظهاراتی که پیرامون این ماجراها شد در مراسم رونمایی آلبوم «ناگفته» از آن با حالتی بغض آلود سخن گفتید.
بله. اما چهار موردی که بنده به شدت مورد هجوم مخالفان قرار گرفتم از این قرار بود: اول اینکه پر ادعا بودن من مورد نظر دوستان قرار گرفت که من فروتنانه از آنها میخواهم اگر حتی یک مصاحبه از بنده یا سندی که ثابت میکند که من از خودم جایی تعریف کرده باشم یا به دروغ بخواهم چیزی در مورد موفقیتهای کارم بگویم بیاورند. البته ممکن است برخی از رسانهها از من سوالی کرده باشند و من هم به آنها جواب داده باشم چرا که این لزوم کار من است و من ناگزیر هستم که درباره تمامیاین سوالات پاسخی را ارائه بدهم. دوستان منتقد من باید این نکته را هم در نظر بگیرند که آلبوم من فقط در ایران منتشر نشده بلکه در یک مقیاس جهانی منتشر شده است. وقتی هم یک کار در یک مقیاس جهانی منتشر میشود همه چیز آن مقیاس جهانی پیدا میکند و اگر غیر از این باشد حتی اگر بهترین اثر دنیا هم باشد فروشی نخواهد داشت. بنابراین چون آلبوم من را کمپانی سونی منتشر کرده بود باید با استانداردهای سونی فروخته میشد. این استاندارها هم از مارکتینگ و تبلیغات آغاز و تا نوع انتشار عکس و تایپوگرافی ادامه پیدا میکند.
*و در مورد ماجراهای هنرمندان برنده یا نامزد جایزه گرمی فضا به چه شکلی بود؟ عدهای معتقد هستند که تعداد همکارانی که در این آلبومها با شما همکاری داشته و برنده «گرمی» هستند به آن تعداد که شما اعلام میکنید، نیست.
در مورد ماجرای تعداد جوایز گرمیکه منتقدان میگفتند تعداد گرمیهایی که اعلام کردیم سی و هشت عدد نیست بلکه بیست و دو یا بیست و سه جایزه است باید به این نکته اشاره کنم که ما به دلیل رفع ابهام برخی از سوءتفاهم گرچه زیاد درست نیست اما مجبور شدیم از وب سایت گرمی مواردی را به صورت مستند پرینت بگیریم و آنها را در رسانهها منتشر کنیم تا برخی از این سوءتفاهمات برطرف شود.ضمن اینکه شما اگر در سایت رسمیجایزه گرمیجستجوی ساده ای انجام دهید کاملا میزان دریافت جایزه و یا نامزد شدن هنرمندان در این جایزه موسیقایی را متوجه شوید. یعنی اگر شما اسم هنرمند مورد نظر خود را وارد کنید دقیقا به شما اعلام میشود که ماجرا از چه قرار است. البته جستجوگر سایت گرمیممکن است در برخی اوقات سوءتفاهم نیز ایجاد کند چرا که ما سایت گرمیلاتین هم داریم که بعضی اوقات جستجو کننده را دچار سردرگمی میکند اما به هر ترتیب شما میتوانید متوجه ریز مطالب منتشر شده این سایت شوید. از سویی دیگر وقتی یک آلبومی به عنوان اثر برتر جایزه گرمیمعرفی میشود گویی تمامیعوامل آن «گرمی» دریافت کرده اند که این در سایت جایزه مشخص نمیشود. با این وجود ما اعلام کرده بودیم که هنرمندان آلبوم سی و هشت جایزه را دریافت کرده اند که اتفاقا نه تنها زیاد اعلام نکردیم بلکه بعدا متوجه شدیم هنرمندان آلبوم چهل و دو جایزه دریافت کردهاند.
*فارغ از ماجرای جایزه «گرمی» گویا درباره نشانها و نامگذاری روزی به نام شما در کالیفرنیا هم مورد بحث و محل سوال و ابهام است.
اتفاقا مورد دیگری که درباره من و گروهم مورد تاخت مخالفانمان در ایران قرار گرفته است نشانهایی بود که من دریافت کردهام و در رزومه خودم آوردهام که نشان اولی مربوط به تقدیر کنگره آمریکا از بنده به خاطر برخی خدماتی بود که انجام گرفته ضمن اینکه در ایالت کالیفرنیا نیز یک روز را به نام من ثبت کردند که تمامی مدارک آن موجود است. یعنی روزی بود که برخی از سناتورها به کنسرت من آمدند و بعد از کنسرت به صورت رسمی از من قدردانی کردند.
*این روز که به نام شما ثبت میشود چه معنایی دارد؟ آیا در تقویم رسمی آن منطقه ثبت میشود؟
خیر . این نامگذاری به دلیل برنامه ای است که من در ایالت کالیفرنیا داشتم و به خاطر اینکه برنامه بنده مورد رضایت مخاطبان قرار گرفته بود مسئولان برگزاری برنامه که میزبانی این اجراها را به عهده داشتند، آن روز را به نام من نامگذاری کردند.البته نمیدانم این اتفاق را در جایی ثبت میکنند یا نه که البته برای فهمیدن این موضوع نیز به راحتی میتوان پیگیری کرد.
*شاید برای برخی از منتقدان این سوءتفاهم به وجود آمده که شاید چنین روزی مانند روز سعدی یا حافظی که در تقویم رسمیما ثبت میشود در تقویم رسمی کشور آمریکا وجود دارد! و شما با تحریف خود را در چنین جایگاهی معرفی کردید.
نه اصلا اینطور نیست من به هیچ عنوان چنین ادعایی ندارم. فقط در ۲۵ فوریه ۲۰۰۶ در سن دیگو ایالت کالیفرنیا روزی به نام حافظ ناظری به اسم بنده ثبت شده است. یعنی اگر شما در شهرداری کالیفرنیا روز بیست و پنجم فوریه ۲۰۰۶ را نگاه کنید حتما میبینید که روزی به نام حافظ ناظری در آن نوشته شده است. البته یک مورد دیگر هم بود که در روزنامه لس آنجلس تایمز بخشی به عنوان «عجایب فرهنگی» قرار داشت که در سال ۲۰۰۹ ستونی به همین نام از من به عنوان یکی از گزینههای مصاحبه دعوت کرد که این موضوع برای برخی از دوستان نیز ناراحت کننده بود.
*پس چرا همان موقع اطلاع رسانی نکردید؟
ما در آن زمان هم به صورت خیلی ساده این اطلاع رسانی را انجام دادیم. همچنین من در بیوگرافی خودم در آلبوم «بعد یازدهم» هم پیرامون این موضوع توضیحاتی را نوشتهام، کما اینکه فکر کنم همان موقع هم چند روزنامه این خبر را منتشر کردند اما چون مردم ایران من را نمیشناختند شاید این خبر خیلی مورد توجه قرار نگرفت. به هر ترتیب اینها همگی در بیوگرافی «بعد یازدهم» آمد که فکر میکنم چون آلبوم فروش زیادی داشت شاید خیلی برای برخیها سنگین بود که تمام این چیزها را ببینند و آمدند و گفتند اینها راست نیست و من هم متوهم هستم و خودم اینها را درست کردهام در حالیکه تمامی مدارک جریانات موجود است.
*و قسمت سوم هجمه مخالفان شما به ماجرای مطرح شدن آلبوم در سایت معتبر «بیلبورد» بازمیگردد که بهتر است پیرامون این موضوع هم توضیحاتی را ارائه دهید.
بله نکته دیگری که پیرامون این موضوع باید بگویم این است که در ابتدا میگفتند این کار اساسا در ردیف آثار کلاسیک قرار ندارد و اثر را میتوان در ردیف کارهای «نیو ایج» و یا موسیقی کافهای و موسیقی آسانسوری قرار داد.البته این نوع نقد هم برای من قابل احترام است اما اگر این منتقدان عزیز مینوشتند که «به نظر من» این موسیقی باید در رستوران و کافه پخش بشود من صد در صد به آنها میگفتم که این نظر بسیار محترم است. ولی تعدادی از افراد منتقد نوشتند که موسیقی من فاقد فاکتورهای موسیقی سنتی است و به لحاظ تخصصی کار من را در حد موسیقی رستوران درجه بندی کردند. بنابراین میبینید که دیگر موضوع سلیقه شخصی یک نفر نیست و اتفاقا برای همین سعی دارم تا با وضوح جوابشان را بدهم. پس دوباره و برای چندمین بار تاکید میکنم که این اثر به عنوان اولین اثر زیر شاخه کلاسیک در خاورمیانه توسط بزرگترین کمپانی موسیقی دنیا یعنی کمپانی «سونی» منتشر شده است. دوم اینکه این آلبوم در سایت بیلبورد فقط و فقط در بخش کلاسیک سنتی به عنوان یکی از زیرمجموعههای بخش کلاسیک این سایت به عنوان اثر شماره یک حائز رتبه شده است.در حالی برخی از دوستان ادعا میکنند که من اعلام کرده ام در کل بخشها به عنوان رتبه نخست برگزیده شده ام که این موضوع غلط است ولی آنها دائم روی آن تاکید میکنند. من قبل از اینکه بخواهم این صحبتها را نفی کنم به این نکته شما را توجه میدهم که دوستان منتقد اشتباه بزرگی میکنند که نشان از عدم تحقیق است. موسیقی کلاسیک سنتی یعنی چه؟ موسیقی کلاسیک سنتی یعنی باخ، موتسارت، بتهون و موسیقی سنتی ما یعنی میرزاعبدالله و از طرفی میگویند موسیقی من هیچ فاکتوری از موسیقی سنتی را ندارد و بعد از طرف دیگر میگویند موسیقی اش در کلاسیکها اول نشده است فقط در کلاسیکهای سنتی اول شده است! پس یعنی موسیقی من خیلی سنتی کلاسیک است؟! من باید کدام را باور کنم؟!
اما درستش این بود که سایت بیلبورد موسیقی من را با عنوان تاپ کلاسیک ریکوردر ثبت کرده است. حالا قضاوت با شما. در ضمن همین سایت یک جستجوگر دیگر نیز دارد که وقتی اسم بنده را در آن جستجو میکنید با دو عنوان اول مواجه خواهید شد. ابتدا «تاپ کلاسیک آلبوم شماره یک» و دوم آلبوم «کلاسیک سنتی شماره یک»
*قاعده این انتخاب به چه شکلی است؟ شما در جریان چگونگی انتخاب آنها هستید؟
فروش. فقط فروش. بیلبورد یک سایت خاص نیست. بیلبورد یک کمپانی است که کارش فقط شمارش است که البته خیلی هم در کارهایشان سختگیر و جدی هستند و فقط با کد با آلبومهای به فروش رفته سر و کار دارند و هیچ تقلبی هم در کار نیست. در پایان این بخش هم بگویم وقتی اثر برای گرمیرفت کار من تنها کار کلاسیکی بود که در هفت شاخه به دور آخر «گرمی» راه یافت. اثری که دوستان بر این باورند که یک کار رستورانی و اثری برای پخش در آسانسور است اما تمام دنیا پیرامون آن اشتباه کردند؟! پس معلوم است تمامیاین رفتارها نشات گرفته از غرض ورزی است./منبع: مهر
|