مهرداد ناظری/بسیاری از انسانها وقتی صبح از خواب بیدار میشوند علاوه بر صبحانه، مقدار زیادی اطلاعات را با ولع تمام میبلعند. نان و پنیر و چای برای بسیاری بدون شنیدن اخبار یا نگاه کردن به صفحات تبلت و موبایل هیچ معنایی ندارد. حجم اطلاعاتی که امروز یک انسان از محیط دریافت میکند با هیچ دورهای از تاریخ قابل مقایسه نیست. اما سوال این است که آیا ما به این همه اطلاعات نیاز داریم؟ چگونه میتوانیم این حجم عظیم اطلاعات را در ذهن پردازش و از آنها استفاده کنیم؟ این در حالی است که ما با سرعت سرسامآوری در حال حرکت هستیم و همه چیز از کنار ما با شتاب میگذرد. قطار سریعالسیر، ماهوارهها، گرم شدن شیر در مایکروویو، انجام عملیات بارکدخوانی در سوپرمارکتهای بزرگ، مسابقه اتومبیلرانی، اسکی روی یخ، همه و همه حکایت از این حرکت سرسامآور جهان اطراف دارد. اما ذهن انسان به چه چیزی نیازمند است؟ آیا دریافت اطلاعات یا حل شدن در فضای پرشتاب امروزی جذابترین اتفاق زندگی بشر است؟ باید دانست که این شرایط باعث ایجاد گسستگی و چندپارگی انسان قرن بیست و یک شده است. در حقیقت گاهی بخشهای مختلف انسان در تضاد عمیقی با یکدیگر قرار میگیرند و گویا قرار است دستهای ما به یک سمت و پاهایمان به سمت دیگری حرکت کند. چشمها گوشها را در مینوردند و ناخنها، ابروها را.
در چنین شرایطی اگر از یک عابر خیابان بپرسیم که مفهوم درخت چیست شاید نتواند آن را به سادگی بازگو نماید چرا که برخی درخت را در اوج سکون و برخی آن را در حال حرکت میبینند و عدهای اساسا درختی را در اطراف خود مشاهده نمیکنند. شاید تا چند سال آینده مجبور باشیم برای درک معنای کلمات ساده نیز به اینترنت رجوع کنیم و آنها را در صفحات اینترنتی جستجو کنیم. این اتفاق نه به این خاطر که بشر معنای واژه ساده درخت را نمیداند بلکه به این دلیل است که او نمیتواند دنیای اطراف خود را بدون هیچ واسطهای رصد نماید. تضاد و کشمکشی در ذهن بشر امروز وجود دارد او را از درک بسیاری از واقعیات دور کرده است. بر این مبنا سخنرانی سیاستمداران در تلویزیون، تصویر خوانندههای پرطرفدار بر روی بیلبوردها، فوتبالیستهای حرفهای و ستاره، بازیگران سوپراستار و مقادیر زیادی کالا بیشتر از چیزهای دیگر دیده میشود. لذا معنای کلمه درخت در پشت تبلیغ ماشینهای مدل بالا گم میشود. این اتفاق امروز در مورد عشق نیز افتاده است. در حقیقت ذهن ما امکان بازنمایی تصویری از عشق را ندارد. عشق را فقط در روزنامهها و فیلمهای سینمایی میشود، تجربه کرد در حالی که عشق برای زندگی شهروندان در دنیای واقعی معنادار است و اساسا اگر شهروندان عشقورزی را ندانند باید برای فرار از مشکلات، ترسها، استرسها قرص آرامبخش را بیش از هر زمان دیگری مصرف کنند. پس لازم است تصویر فانتزی که از جهان در ذهن ما ترسیم شده را به کنار زد و به تصویر حقیقیتر نگاه کرد. تصویر عشق در پشت این فانتزی کاغذی پنهان است. برای فهم آن نیاز به دقت، تلاش و عبور از سطحینگریهاست. چند درصد از مردم از این آگاهی برخوردارند؟ این سوالی است که باید به آن پاسخ قانعکننده داده شود.
|