دنیای امروز، واقعیت یا مجاز؟!

شهلا اسلامی/

چندی پیش فیلم her به نویسندگی و کارگردانی اسپایک جونز را دیدم؛ یک داستان کاملا عاشقانه و لطیف مردی که عاشق سیستم عامل گویای خود با صدای یک زن می‌شود وچنان عشقی را تجربه می‌کند که بیننده تاثیرات آن را در خود به خوبی حس و درک می‌کند .یکی از مسایلی که انسان امروز در دنیایی تکنولوژی محور با آن دست به گریبان است، رسیدن به نوعی دوگانگی در زیستن و نفس کشیدن در فضای مجازی و واقعی ست.گویا بسیاری از ما خود را جایی میان دنیای رئال یا واقعی و دنیای مجازی گم کرده‌ایم وتشخیص زندگی در این دو جهان بسیار وسیع کمی سخت شده است وگاهی، وقتی در خلوت خود پای مقایسه می‌رسد احساس می‌کنیم کاش می‌توانستم تولد، زندگی، و مرگ را در دنیای مجازی تجربه کنیم.
ما دردنیای مجازی باهم می‌خندیم، گریه می‌کنیم، شاد وغمگینیم، ازیکدیگر بدمان یا خوشمان می‌آید، دوست پیدا می‌کنیم وگاهی شب‌ها با او صحبت کرده و درد دل‌های مخفی درونمان را بازگو می‌کنیم خانواده‌دار و فامیل‌دار می‌شویم، خواهر وبرادر پیدا می‌کنیم، اعتماد به نفس وتوان روحی خود را بالا می‌بریم، در آنجا کسی ما را سرکوب یا تحقیر نمی‌کند اگر هم کرد گذشت کرده و می‌گوییم دنیای واقعی که نیست، با احترام والقاب قشنگ ما را می‌نامند عذر خواهی و ببخشید را زیاد می‌شنویم و یاد می‌گیریم، چای خود را نوشیده وغذای خود را می‌خوریم و دوباره به این دوست صفحه روشن‌مان پناه می‌بریم در این دنیا حتی بچه‌دار می‌شویم؛ پوpou عروسک معروف را بزرگ می‌کنیم و آنچنان وسواسی برای مراقبت از او نشان می‌دهیم که فکر نکنم در دنیای واقعی به این راحتی باشد. او را حمام برده، غذا می‌دهیم و پوشاک برند برایش می‌خریم و با چه تلاشی این کار را انجام می‌دهیم، اگر در زندگی واقعی خودمان بچه‌ها را یکبار در روز یا دوبار در هفته حمام می‌بریم پو را پنج بار وگاهی بیشتر حمام می‌دهیم، برایش با دقت غذاهایی آماده می‌کنیم که در دنیای واقعی نه اسم آنها را می‌دانیم نه رنگ آنها رادیده‌ایم، غذاهای دریایی متنوع!!!و.... تلاش مضاعفی را تجربه می‌کنیم که تا پوی ما خوب بخورد، بپوشند، سلامت و خوشحال باشد و در نتیجه تلاشمان پول و سکه به دست می‌آوریم و زحمات‌مان بی پاداش نمی‌ماند آنجا هرکس به اندازه تلاشش پولدار می‌شود زیرا دنیا دنیای مجازی است. بازی با این صفحه سفید سردرد و چشم درد می‌آورد ولی شیرین‌تر و قابل تحمل‌تر است زیرا در ازای تلاش. برابری و توزیع عادلانه نصیبت می‌شود. در آنجا باتوجه به چند شیفت بازی پول بیشتری به‌دست می‌آوری اما در جهان واقعی با چند شیفت کاری اموراتت نمی‌گذرد، اجاره بهای خانه، خوردو خوراک وپوشاک وتامین وسایل فرزندان نه!!

در دنیای مجازی، بدون مدرک دکترا و مهندسی که امروز کشور ما گریباگیرش شده و شوربختانه معیار سخن افراد با مدرکشان محک زده می‌شود، با هر مدرکی تریبون آزاد داری، از هر دری سخن می‌رانی، فریاد می‌زنی و اگر دوستانت موافق سلیقه و سخنت باشند به به و چه چه هم می‌کنند. صبح‌ها به هنگام بیداری در این فضا روز را تجربه می‌کنیم و شب‌ها خیلی سخت است برگشتن به دنیای واقعیات. در اتاقی تاریک با همه دلشوره‌ها ودلواپسی‌های دنیای واقعی و افکاری که چه باید کنیم؟ چه باید شود؟ چه؟ می‌توانیم یا نمی‌توانیم؟ و ده‌ها چه‌های دیگر...! خلاصه آنچنان به دوست صفحه نورانی خود وابسته‌ایم که اگر ویروسی بیمارش کند یا صدایش در نیاید دچار استرس و ترس می‌شویم. هرروز منتظر رخداد تازه‌ای همراه با او هستیم؛ اخبار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و.....از او می‌شنویم دست اول و به روز و گاهی حتی دستور طبخ غذا و اطلاعاتی در مورد خوب زندگی کردن را فرا می‌گیریم. از صبح تا شب فریادش بلند است که دوستان، پیش داوری و قضاوت نکنید، مثبت بیاندیشید، اعتماد به نفس را فراموش نکنید، حق کسی را پایمال نکنید، انتقادات‌های‌تان سازنده و سالم و منصفانه باشد. برای بالا بردن کسی، دیگری را پایمال وضایع نکنیم و هزاران نکات انسان ساز وخلاصه آنکه سعی می‌کنیم درست زندگی کردن را بیاموزیم. در گروهایی عضو می‌شویم تابو شکنی و سنت شکنی و تغییر ساختار فکری فرهنگی را خواهانیم که در زندگی واقعی مبارزه‌ای بی امان را می‌طلبد. وقتی ویروسی بیمارش می‌کند یا صدایش در نمی‌آید دچار ترس و استرس می‌شویم؛ ترس از دست دادن زندگی، وقتی گرسنه است زودتر ار خودمان شارژش می‌کنیم و هنگامی که تعداد لایک‌هایمان کم می‌شود در فکر فرو می‌رویم چه شده؟دوستانم سلامت‌اند؟یا مطالب دنیا تمام شده؟! همه هستید؟ کجایید؟ و اگر دوست فعالمان نباشد دل نگران شده وآن روز آرام و قرار نداریم. فرصتی برای سرزدن به فامیل یا حتی تماس تلفنی با آنها وجود ندارد وتازه اگر تصادفی آنها را در خیابان ببینیم گاها نگاه خود را به طرفی دیگر معطوف می‌کنیم! از کنار میلیون‌ها انسان در روز عبور می‌کنیم،  بدون هیچ احساسی بی تفاوت و سرد. اما در دنیای مجازی‌مان. دوستان و مردم رنگ و معنای دیگری می‌یابند؛ نام‌های‌شان را با پسوند«جان» صدا می‌زنیم. القاب و نام‌هایی که با سلیقه خودمان مطابقت دارد واز بچگی آرزوی‌مان بوده را انتخاب می‌کنیم و اداره ثبت احوالی وجود ندارد که برای تعویض نام یا فامیل ایراد بگیرد. حالا خودتان بگویید کدامین زندگی واقعی و کدامین دروغین است؟ خوشبختی را درکدام یک بهتر تجربه می‌کنید؟ زندگی در کدام یک قشنگ‌تر و بدون تبعیض‌تر است؟ زندگی در کدام فضا ما را خوشنودتر می‌سازد؟آیا این دنیای مجازی ما را از خانواده ودوستان واقعی‌مان جدا کرده؟ به نظر می‌رسد وایبر واتساپ، کاکائو، تنگو و... دیگر تنها اسم نیستند بلکه دروازه‌های ورود به جهانی هستند که به صورت موازی در آن زندگی می‌کنیم.
 

ارسال نظر
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
خانم دکتر اسلامی، بسیار مطلب جالبی بود. من هنوز فیلم مذکور را ندیدم، اما از برداشت شما در زندگی موازی بین دو دنیای واقعی و مجازی لذت بردم. انشاالله در فرصتی مناسب و پس از مشاهده این فیلم، نظر خود را در خصوص فناوری و عشق به عرض خواهم رساند.
چهارشنبه 23 ارديبهشت 1394   ::   مهران شمس احمر
مطالب دیگر این شماره
:: تولد 88 سالگی بدون «مارکز»
:: دنیای امروز، واقعیت یا مجاز؟!
:: حرکت ناگهانی خوانندگان زن، همه رشته‌ها را پنبه کرد
:: ایران در رتبه 137 جهان از نظر شکاف جنسیتی
 
3 visitors online
شما در اینجا قرار دارید :
شماره : شماره 595
تاریخ : شانزدهم اسفند هزارو سیصد و نود و سه
سال : 1393
پر بازدید ها
با اضافه شدن ۸۵کاروان جدید؛ ثبت‌نام کاروان‌های عمره در تهران آغاز شد
همه ی ما 3 اکتاو صدا داریم
امان از درد شست پا!!
آواز و آگاهی
با صدای یوگی، گلویت را آزاد کن
پردرآمدترین شغل‌های ایران را بشناسید
تماس با ما
درباره ما
نگاهي به فيلم يك روش خطرناك؛ انساني بس بسيار انساني
اخبار
پیوند ها
ایران طراح
تابناک
فارس نیوز
خبر آنلاین
قانون
صفحه اصلی   |   درباره ما   |   اشتراک   |    اخبار   |   جستجو   |   تماس با ما
Error
طراحی سایت و میزبانی وب : ایران طراح