بزرگ بودن شخصیتی فرهنگی را میتوان از سخنانی که دیگر چهرههای سرشناس و قابل اعتنا دربارهاش به زبان آورده یا به قلم راندهاند، تعیین کرد. وقتی «ژوزه ساراماگو» در وبنوشتهایش از شگفتی خود در برابر «صد سال تنهایی» مارکز یاد میکند، عیار این نویسنده کلمبیایی برنده نوبل ادبیات مشخص میشود. به گزارش ایسنا، در اولین سالروز تولد «گابریل گارسیا مارکز» پس از فقدان همیشگیاش در آوریل 2014 نوشتههای نویسنده اسپانیایی رمان مشهور «کوری» را درباره او مرور میکنیم و سپس اشارهای خواهیم داشت به رویدادهای مهم و بحثبرانگیز زندگی این غول ادبیات آمریکای لاتین که خبر درگذشتش به اندازه شاهکارهایش جهان رسانهها را به لرزه درآورد. «نویسندگان را (با فرض اینکه موافق چنین تقسیمی باشند...) میتوان به دو گروه تقسیم کرد: گروهی کوچک شامل آنها که توانایی دارند راههای تازه در ادبیات بگشایند و گروهی بزرگتر مرکب از آنهایی که قدم بر جای پای گروه نخست میگذارند. از اول دنیا هم چنین بوده و نخوت (بر حق؟) نویسندگان در برابر این شاهد آشکار قدرتی ندارد. گابریل گارسیا مارکز با استفاده از استعدادش راهی را گشود که بعدها (به نادرست) به رئالیسم جادویی شهرت یافت و آن راه تعداد زیادی رهرو پیدا کرد که مثل همیشه، بیاعتبارکننده آن راه شدند. نخستین کتابی که از او به دستم رسید «صد سال تنهایی» بود و چنان شوکی به من وارد کرد که پس از 50 صفحه نخستش، از خواندن بازماندم. باید حواسم را جمع میکردم، تپش قلبم را آرام میساختم و مهمتر از همه، باید میآموختم گسترهای را به اختیار خود درآورم که با آن امیدوار بودم بتوانم در طول جادههای دنیای تازهای گام بردارم که تازه پیش چشمهایم پدیدار شده بود. در عمر کتابخوانیام فرصتهای معدودی بوده که در آنها تجربهای چنین پرشور بار آورده باشد. اگر ضربه خوردن بار معنایی مثبتی میداشت به میل خودم آن را در اینباره به کار میبردم. اما اکنون این کلمه نوشته شده است، پس به همین جا ختمش میکنم. به گمانم منظورم فهمیده شود.»
«ژوزه ساراماگو - کتاب «یادداشتها» (ترجمه مصطفی اسلامیه»
** ورود یک ستاره به عرصه ادبی
مارکز کلمبیایی متولد مارس 1927 بود که در رشته حقوق به تحصیل پرداخت. پیش از روی آوردن به داستاننویسی، در عرصه روزنامهنگاری فعالیت داشت. او به عنوان خبرنگار و دبیر با روزنامههای محلی «ال هرالدو» و «ال یونیورسال» همکاری داشت تا اینکه اولین رمانش را در سال 1950 به چاپ رساند. پس از عضویت در انجمن نویسندگان و روزنامهنگاران «بارن کوییلا» به عنوان خبرنگار فرامرزی در کشورهای ایتالیا، فرانسه، هند، اسپانیا و آمریکا مشغول به کار شد.
** چشیدن طعم شهرت
مارکز به نوشتن و چاپ داستانهایش میپرداخت تا اینکه در سال 1967 اثر ماندگار «صد سال تنهایی» را به نگارش درآورد و رؤیای 18سالگیاش به حقیقت پیوست. او با نوشتن رمانی الهامگرفته از خانه پدربزرگش، شاهکاری ادبی را به کتابدوستان هدیه کرد که شهرتی بینالمللی را نیز برای خالقش به ارمغان آورد. مارکز موفق شد جایزه «Romulo Gallegos» را در سال 1972 به دست آورد و بسیار مورد توجه منتقدان ادبی قرار گیرد.
** آثار ادبی
نویسندهای که پس از خواندن رمان «مسخ» کافکا تصمیم گرفت به عرصه ادبیات پا بگذارد، در سبک نگارشی خود از نویسندگان بزرگی چون «لئو تولستوی»، «فئودور داستایوفسکی»، «اونوره دو بالزاک»، «جیمز جویس»، «ویرجینیا وولف» و «چارلز دیکنز» الهام گرفت. مارکز کار نگارش «پاییز پدرسالار» را از سال 1968 آغاز کرد و در سال 1971 آن را به پایان برد. «عشق سالهای وبا» از دیگر آثار معروف این نویسنده برنده نوبل ادبیات است که در سال 1985 روانه بازار کتاب شد. از دیگر آثار نامآشنای مارکز میتوان به «در ساعت شیطان»، «شرح یک مرگ پیشگوییشده»، «عشق و دیگر شیاطین» و مجموعه داستانهای کوتاهی چون «کسی به سرهنگ نامه نمینویسد»، «طوفان برگ» و «کشوری برای کودکان» اشاره کرد.
** نوبل ادبیات و قله افتخار
گابریل گارسیا مارکز در سال 1982 شایسته دریافت جایزه نوبل ادبیات شناخته شد. رمانها، داستانهای کوتاه و فضای واقعگرایانه و در عین حال تخیلی آثارش در مراسم اعطای جایزه نوبل مورد تقدیر قرار گرفت. سخنرانی این استاد بزرگ سبک رئالیسم جادویی در زمان دریافت جایزه نوبل، «تنهایی آمریکای لاتین» نام گرفت.
**سرطان غدد لنفاوی
در سال 1999 پزشکان تشخیص دادند مارکز به سرطان غدد لنفاوی مبتلا شده و همین بیماری موجب شد تا نگارش خاطراتش را آغاز کند. روزنامه «ریپابلیکا» در سال 2000 به دروغ، خبر مرگ گابو را منتشر کرد؛ اما این آخرینباری نبود که این اتفاق روی داد.
** نگارش شرح حال
کتاب «Vivir Para» که انتظار میرفت اولین جلد از سهگانه شرح حال این نویسنده کلمبیایی باشد، در سال 2002 به چاپ رسید و پرفروشترین کتاب در کشورهای اسپانیولیزبان لقب گرفت. «زندهام تا روایت کنم» نسخه انگلیسیزبان این اثر است که در نوامبر 2003 به چاپ رسید و به فروش بالایی دست پیدا کرد.
** مارکز باز هم درگذشت!
در روزهای میانی اردیبهشتماه سال گذشته بود که باز خبر درگذشت گابریل گارسیا مارکز منتشر شد. اینبار اما صفحه توییتر منتسب به «اومبرتو اکو» نویسنده سرشناس ایتالیایی مسؤول انتشار این خبر کذب بود. این در حالی بود که پس از گذشت چند ساعت، مشخص شد گابو تعطیلاتش را در کنار خانوادهاش در لسآنجلس سپری میکند. بررسیهای بیشتر نشان داد نویسنده «نام گل سرخ» مالک این صفحه نبوده و این شایعه تنها یک شوخی ناخوشایند بوده است.
** مارکز و آلزایمر
شروع شایعههای جنجالی درباره سلامت مارکز از آنجا کلید خورد که «پلینی مندوزا آپولیوس» دوست نزدیک این نویسنده در مصاحبهای با یک روزنامه شیلیایی اعلام کرد، پس از پنج سال موفق به مکالمه با مارکز شده؛ چراکه او قادر به تشخیص صدای دوستانش از پشت تلفن نیست. نگرانیها در اینباره وقتی شدت گرفت که دوستداران ادبیات دریافتند مادر و برادر مارکز نیز از بیماری آلزایمر و متعاقب آن اختلال مشاعر رنج میبردهاند. مندوزا در اینباره گفت: آخرین باری که با هم بودیم، او مدام از من میپرسید کجا ساکن هستی؟ شغلت چیست؟ اما پس از صرف ناهار درباره مسائلی خیلی قدیمی مربوط به 30 یا 40 سال پیش صحبت میکرد و همهچیز را بهخوبی به یاد میآورد. در این مصاحبه همچنین گفته شد که مارکز از ترس نشناختن طرف مقابل، از پاسخگویی به تلفن خودداری میکند.
** اظهارات تکاندهنده برادر مارکز
«خایمه گارسیا مارکز» در سخنرانیای که برای دانشجویان دانشگاه شهر «کارتاژینا» ایراد کرد، گفت که برادرش به اختلال مشاعر مبتلا شده و دائما از او سؤالهای تکراری و ابتدایی میپرسد. او در توضیح بیماری برادر 85سالهاش از واژه «Dementia» (در فرهنگ لغت: جنون، زوال عقل، از دست دادن مشاعر) استفاده کرد و گفت: گاهی برای او گریه میکنم؛ چون احساس میکنم دارم او را از دست میدهم. او همچنین گفت که خالق «صد سال تنهایی» دیگر قلم به دست نمیگیرد و پس از چاپ آخرین کتابش در سال 2004 دیگر اثری را به نگارش درنیاورده است. البته ابراز نگرانی در این زمینه متصل شد به سرنوشت مشابهی که مادر و برادر ماکز در از دست دادن مشاعرشان داشتهاند.
** مرد مسن و از دست دادن حافظه
دنیای ادبیات هنوز در شوک خبر ابتلای اسطوره رئالیسم جادویی به بیماری زوال عقل بود که رییس بنیاد ادبی «گابریل گارسیا مارکز» این خبر را تکذیب کرد. «خایمه آبلو» رییس بنیاد روزنامهنگاری مارکز ادعاهای برادر این نویسنده را رد کرد و از مردم خواست به پیامهای همدردیشان پایان دهند. او در پیامی در شبکه اجتماعی توییتر نوشت: من درباره وضعیت سلامتی و زندگی خصوصی گابو هیچ نظری ندارم؛ اما اذعان دارم که هیچ تشخیص پزشکی درباره ابتلای او به بیماری زوال عقل داده نشده است. گابو مشاعرش را از دست نداده، او فقط یک فرد مسن است که کمی حافظهاش را از دست داده است.
**پایان مرد «صد سال تنهایی»
اواسط فروردینماه 93 بود که خبر رسید گابو به علت ابتلا به عفونت ریه و مجاری ادراری در یکی از بیمارستانهای مکزیکوسیتی بستری شده است. او پس از 9 روز سرانجام از بیمارستان مرخص شد اما پزشکان معتقد بودند به سبب سن بالا هنوز از لحاط بدنی ضعیف است. چند روز بعد هم خانواده مارکز انتشار بیانیهای اعلام کردند او شرایطی حساس را پشت سر میگذارد و خطر بروز مشکلات بیشتر در آینده وجود دارد. در این بیانیه کوتاه هیچ اشارهای به ابتلای گابو به سرطان نشد و خانواده خالق «عشق سالهای وبا» از رسانهها خواستند تا به فضای خصوصیشان احترام بگذارند. اما 28 فروردین با تایید خبر درگذشت گارسیا کارکز از سوی «کریستوبل پرا» ویراستار او در انتشارات «رندم هاوس» بر شایعهها و حواشی زندگی 87 ساله گابو نقطه پایان گذاشته شد و جهان ادبیات یکی از نابغههایش را از دست داد.
|