مهرداد ناظری/اگر بپذیریم که عشق در یک جامعهی متمدن امکان رشد و تکامل بیشتری دارد در این صورت میتوان مؤلفههای اثرگذار بر آن را در یک جامعه مدرن جستجو کرد. در این خصوص از دو زاویه میتوان موضوع را بررسی کرد که به صورت دو گزاره قابل ذکر است:
الف: عشق باعث انسجام در یک جامعه میشود.
ب: عشق باعث تغییر در یک جامعه میشود.
با نگاهی به این دو گزاره متوجه خواهیم شد که عشق موضوعی کاملا پارادوکسیکال و تناقضگونه است که از یک سو انسجام را در خود دارد و از سوی دیگر تضاد و تغییر. از منظر انسجام میتوان این گونه تحلیل کرد که عشق اجزای متناسب با یکدیگر را یکپارچه کرده وآنها را در سطح تعادلی بالاتری قرار میدهد. این گفتار بدین معناست که عاشق و معشوق در فرایند رابطهی عاطفی دچار نوعی انسجام، یکپارچگی و هماهنگی میشوند. این انسجام به معنای حل شدن یا ذوب شدن در یکدیگر نیست. اما تعادل ایجاد شده در زندگی عاشق و معشوق با تعادل قبلی هر یک از آنها در زندگی مجردی بسیار متفاوت است. در حقیقت عاشق و معشوق در فرایند تکاملی قرار میگیرند که در پیوند بین آن دو این تکامل به منصه ظهور میرسد. اما از زاویه تغییر میتوان این گونه تفسیر نمود که اساساً عشاق عامل ایجاد تغییر در محیط هستند. آنها وقتی در کنار هم قرار میگیرند همه چیز را دچار دگرگونی و تغییر میکنند. بعضاً عاشق و معشوق با مشکلات و معضلاتی نیز مواجه میشوند مثلا ممکن است خانوادههای دختر و پسری موافق ارتباط آنها نباشند اینجا آغاز یک چالش و کشمکش میان آن دو با خانوادههایشان خواهد بود. و یا این که اساساً روابط عاشقانه میتواند با دیدگاههای مخالف اطرافیان تحت تاثیر قرار گیرد. در هر حال عشق در یک فرایند هم عامل انسجامبخشی و اتحاد میان دو نفر است و هم عامل ایجاد تغییر در یک حوزهی ارتباطی و گفتمانی است. اما نکتهی مهم این است که این انسجام و تغییر نباید منفی و رو به عقب باشد بلکه جهتگیری عشاق باید در ساختار مناسبات اجتماعی رو به جلو و مبتنی بر اهداف متعالی باشد. بر این اساس است که ما عشق را یک رابطه تصادفی و مبتنی بر انگیزشهای هیجانی و احساسی نمیدانیم عشق کاملا در فرایند ذهنی و مغزی عشاق و معشوق شکل میگیرد و اساس و پایه آن عقلانیت است اما عقلانیتی که کیفیتی متفاوت دارد. اگر بخواهیم دقیقتر این موضوع را تحلیل کنیم باید گفت عاشق و معشوق ضمن تمایل و تفکیکی که از یکدیگر در حوزهی ذهنی و احساسی دارند وارد یک فضای عاطفی مشترک و اثرگذار میشوند که بر روی فضای کنشی خود و سایرین اثرگذار هستند. باید در نظر داشت که عشق با ساختارهای ذهن آزاد و رهایی دو روح شکل میگیرد. بنابراین خصوصیت اصلی عشق ایجاد یک ستیز مسالمتآمیز در محیط و حرکت شناور رو به سوی اهداف متعالی است. چنین تعبیری عشق را به یک گفتمان مسلط در دورهی مدرن مبدل میسازد که قابل تأمل و توجه است.
|