عشق انتخاب یا دچار شدگی

مهردادناظری/ نباید دلسرد شد، دلسرد شدن راه فرار از واقعیت نیست. اگر از آن چه به وقوع می‌پیوندد چشم‌پوشی نماییم چگونه می‌توان به زندگی ادامه داد؟‌ عده زیادی می‌گویند دنیا ارزش شناخته شدن را ندارد اما به تعبیر امیل سیوران این گفتار استدلالی علیه دانش است. دانشی که ما به دنبال آن هستیم تنها راه شناخت از طریق میکروسکوپ‌ها نیست. ما نیاز به انقلابی علیه وضع موجود داریم. شناخت با فراشناخت به دست می‌آید و فراشناخت در گفتمان عشق معنا پیدا می‌کند. همه‌ی ما در زندگی دچار تنهایی می‌شویم. تنهایی درد بودن است اما راه فرار از آن نیست. باید به دنبال راه‌حلی بود. راه حلی که تفکر و احساس را به حرکت وادارد. نمی‌شود از عشق کناره‌گیری کرد چرا که تنها راه شناخت زندگی است. اگر بدبینانه به زندگی نگاه کنیم درگیر همان شرایطی می‌شویم که راسکولنیکوف در داستان جنایت مکافات درگیرش شد. دغدغه قاتل بودن یک لحظه او را رها نکرد. ما نیاز به تجربه داریم، تجربه‌ی رهاشدگی که با عشق آمیخته است. نمی‌شود از شکست رهایی یافت اما شکست در ستایش زندگی، فیلمنامه‌ای است که باید آن را روایت کرد. ما در عشق رشد می‌کنیم اگر بدانیم که تنها قابلیت ما، آمدن، بودن و ستایش زندگی است و ستایش زندگی در عینیت عشق تحقق می‌یابد. ما با تناقض‌های زیادی می‌جنگیم اما تناقض عشق شیرین‌ترین تضاد درونی انسان است. فرق بزرگی است میان کسی که تنها مانده و کسی که تنهایی را انتخاب کرده است این را مارکز به ما می‌گوید. عشق نیز یک دو راهی دشوار است یا باید آن را انتخاب کرد و یا در خیابان دچار آن شد. دچارشدگی بلای عشق است و انتخاب یک حرکت قهرمانانه است. این انتخاب همه‌ی انسان بودن ما را شامل می‌شود. در فیلم راتستین، رابرت دنیرو می‌گوید: «خوب گوش کن ببین چی می‌گم. اینجا کارا رو از سه راه انجام می‌دن. از راه درستش، از راه غلطش و از راهی که من انجام می‌دم. فهمیدی؟» راهی که ما انتخاب می‌کنیم می‌تواند راه دنیرو باشد. عشق خلاق در انتخاب حادث می‌شود و ما باید تفکر خود را نسبت به عشق تغییر دهیم. در عشق افتادن، دچار احساس شدن است اما در عشق انتخاب کردن همه‌ی رهایی و آزادی انسان است. دکتر علی شریعتی نیز می‌گوید: خدا و انسان و عشق، این است امانتی که بر دوش ما سنیگنی می‌کند. اگر عشق امانت خداوند برای ما در زمین است، چقدر دشوار است انسان بودن و چقدر آسان است آن را انتخاب کردن....

اما سوال این است چرا عاشقان واقعی در دنیای مدرن منزوی می‌شوند؟ این تعبیر همان جمله‌ی معروف است که می‌گویند مردم شهری که همه در آن می‌لنگند، به کسی که راست راست راه می‌رود، می‌خندند. عشاق کسانی هستند که حقیقت زندگی را درک کرده‌اند. در این مورد باربارا دی آنجلیس به زیبایی راه عشق را چنین ترسیم می‌کند: ‌هر شروع دوباره، هر رشد و تحول درونی و هر تغییر مسیری که همواره از عشق و نیاز و گرایش درونی آغاز شده باشد به سمت حقیقت، خوشحالی، خوشبختی و آزادی بیشتر است و راه عشق راه رسیدن به رهایی و تعبیری نو از انسان شدن است. 

ارسال نظر
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
تاکنون هیچ نظری برای این مطلب ثبت نشده است !
مطالب دیگر این شماره
:: دعوا بر سر ارثیه سه میلیاردی
:: منافع انحصارگران سیگار دود شد
:: افت ۹ میلیون نفری جمعیت ایران تا سال ۲۱۰۰ میلادی
:: کاری کنید این سفر آخرتان نباشد
 
19 visitors online
شما در اینجا قرار دارید :
شماره : شماره 715
تاریخ : بیست و هفتم مردادماه
سال : 1394
پر بازدید ها
با اضافه شدن ۸۵کاروان جدید؛ ثبت‌نام کاروان‌های عمره در تهران آغاز شد
همه ی ما 3 اکتاو صدا داریم
امان از درد شست پا!!
آواز و آگاهی
با صدای یوگی، گلویت را آزاد کن
پردرآمدترین شغل‌های ایران را بشناسید
تماس با ما
درباره ما
نگاهي به فيلم يك روش خطرناك؛ انساني بس بسيار انساني
اخبار
پیوند ها
ایران طراح
تابناک
فارس نیوز
خبر آنلاین
قانون
صفحه اصلی   |   درباره ما   |   اشتراک   |    اخبار   |   جستجو   |   تماس با ما
Error
طراحی سایت و میزبانی وب : ایران طراح