آیا تکنولوژی عشق را ایجاد میکند؟
مهرداد ناظری/
در دنیای جدید با توجه به این که عشق از توان تولید و ایجاد بیشتری برخوردار شده است به همان میزان نیز با محدودیتها و معضلاتی روبهروست. یکی از معضلات عشق در دنیای جدید تحت تاثیر قرار گرفتن از فرهنگ تودهای است. مقصود از فرهنگ تودهای نه یک فرهنگ مردمی متعالی بلکه فرهنگی ساختگی و مبتنی بر نیازهای کاذب که میتواند در فرد روحیه کاسب کارانه را به جای انسان دوستی تقویت نماید. در حقیقت نظام سرمایهداری در مسیری حرکت میکند که ساختارهای عقلانی زمینه را برای رشد و بروز عشق ورزی تنگ کردهاند. این انتقاد از آنجایی وارد است که در کشورهایی مثل ایران دیده میشود مردم به دلیل تماشای بیش از حد برنامههای تلویزیونی سطح پایین به ویژه از ماهوارهها قدرت عشقورزی خود را از دست دادهاند. در مجموع میتوان این گونه تفسیر کرد که تکنولوژی هر چند خیلی رفاه و امکانات را برای انسان به ارمغان آورده است اما در ازای آن فضایی از ضربهپذیری و عدم توان بروز احساسات را نیز ایجاد کرده است. آن چه امروز عشاق به عنوان نمونههای موفق از عشق میشناسند نمونههایی بازاری و با دستمایه سطحی و جعلی است در حالی که عشق اصیل عشقی است که به دور از عوامل ساختاری اقتصادی امکان اثرگذاری را بر افراد یک جامعه دارد. با توجه به اینکه قدرت عشق یک قدرت اعجابانگیز و شگفتانگیز است اگر امکان بروز و ظهور یابد میتواند روحیهی تغییر و تحول به سوی زندگی بهتر را در هر جامعهای ایجاد کند. اما آن چه در عمل دیده میشود نوعی طلسمشدگی و تحت تاثیر کالاهای بازاری قرار گرفتن است و این بدان معناست که فراگرد قدرتمندی عشق را در حاشیه قرار داده است. اگر با منطق دیالکتیکی قضیه را نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که از یک سو نقطه عطف و امید زندگی ما بازتولید عشق است و از سوی دیگر کالایی مثل اتومبیل، فستفود، سریالهای کشدار تلویزیونی و مواد مخدر بخشی از واقعیتهایی است که انسانها را در کنترل خود دارد. لذا قدرت تحرک انسان زمانی است که بتواند از این فضای تضادگونه راهی به سوی رشد و تعامل عاشقانه پیدا کند. شاید باید در فکر ایجاد تکنولوژی بود که بیطرف است و بدون هیچ منطق بازاری میخواهد به انسان امکان زندگی بهتر را بدهد اما متأسفانه آن چه دیده میشود همان است که مارکوزه به آن اعتقاد دارد که تکنولوژی در جامعه نوین به توتالیتاریسم میرسد. به قدرت رسیدن هیتلر در آلمان و یا استالین در شوروی نمادهایی از تکنولوژی هدفمندی است که قرار است انسانها را به بردگی بکشد نه آزادی. لذا اگر اعتقاد به آزادی انسان داشته باشیم باید همه ابعاد وجودی او را بشناسیم و امکان رشد به آنها دهیم. فردیت انسان مهمترین اصل در ورود به رابطه عاشقانه آزاد است که باید آن را به رسمیت شناخت. بدون رهایی، انسان به معنای انسان پدید نخواهد آمد.
|