|
|
مهرداد ناظري/
عدهاي بر اين باورند كه عشق، باعث ايجاد نوعي خطاي ذهني در انسانها ميشود، چرا كه انسان عاشق، هيچ چيز را به درستي و بر مبناي واقعيت موجود درك نميكند. ممكن است يك فرد عاشق در نظرش معشوق زيبا و جذاب به نظر بيايد، در حالي كه در واقعيت معشوق وي، از چهرهاي زيبا برخوردار نباشد. تفسير اين موضوع شايد همان تعبير موريس مترلينگ باشد كه معتقد است:«انسان، عاشق هر چه كه زيباست نميشود، بلكه آنچه را كه عاشقش گشته، در نظرش زيباست، زيرا عشق، گلهاي سرخ را بدون خارهايش ميبيند.» در هر حال عدهاي زيادي بر اين باورند كه وقتي فردي عاشق شد، ديگر نميتواند درست تصميمگيري نموده و يا عمل نمايد. اما اگر بپذيريم كه عشق الزاماً با زيبايي گره نخورده و همچنين بر اين موضوع تاكيد نماييم كه زيبايي امري نسبي و قراردادي است، در آن صورت ديگر نميتوان عاشقانه زيستن را مبتني بر زيبايي دانست. در روابط عاشقانه، افراد بدون آنكه به اصول ظاهري پايبند باشند، به همديگر احساسات نشان ميدهند. در واقع شايستگي شرط بروز عشق در انسانهاست، اما اين شايستگي ناشي از تكامل، پيشرفت و يا ترقي نبوده، چرا كه در اين صورت عشق به صورت طبقاتي و مبتني بر نقش و پايگاه اجتماعي افراد بروز ميكرد. هر چند همه انسانهاي روي كره زمين تجربه عشق در زندگي نخواهند داشت، اما اين به دليل سطح دسترسي، تكامل و ثروتمند بودن يا نبودن افراد نيست. اما از طرف ديگر ما اين را ميدانيم كه عشق با فرومايگي، پستي و نگاه تكبعدي افراد شكل نميگيرد. عشق اصولاً نه از جنس نياز و وابستگي بلكه از جنس استقلال، طراوت و شاديبخشي و روحافزايي است. خوب طبيعتاً روحافزايي ربط و ارتباطي منطقي با زيبايي ندارد. در جامعهاي كه عشق محور و انگيزهي تصميمگيريهاست، هر كس در پي ايجاد خوشبختي براي ديگران است. در واقع به گونهاي عرصه خصوصي با عرصه عمومي پيوند خورده و افراد براي همديگر تلاش ميكنند تا همه چيز بهتر، خوشايندتر و شيرينتر به وقوع بپيوندد. در مجموع ميتوان اين گونه عنوان نمود كه دستگاه عشق در سيستم ادراكي- بدني انسان شرايطي را ايجاد ميكند كه فرد بتواند هر چيز را نه بر اساس ظواهر، يا كالبد آن، بلكه بر اساس محتوا، كيفيت و معناي آن تفسير و تعبير نمايد. عشق حقيقي بصيرتي عميق، درايتي درخشان، ادراكي وسيع، دلي بخشنده، ذهني سازنده و دستاني پرتوان را در ما بازتوليد ميكند. ما در جهاني زندگي ميكنيم كه پر از زشتيها و زيباييها، خصومتها و دوستيها، شيرينيها و تلخيهاست. دنيا سرشار از عناصر و جريانات پارادوكسيكال است كه نهيب هر يك ميتواند، صداي بخش ديگر را خفه نمايد. ما نبايد در تلاطم و شلوغي اين كره بدين فراخناكي، اسير يك جانبهنگريها و يك سويهگيها شويم. عشق، شگفتانگيزترين و متكاملترين نيروي انسانيست كه ما را در وسط عقربه تعادل حيات قرار ميدهد كه مفاهيم را بر اساس تعابير و تفاسير ناب برايمان تفسير و تحليل ميكند. عشق پايه درك مفاهيمي متعالي مثل آزادي، خداوند، دريا، آسمان، شعر، رويا و كوير است. زيبايي در خود عشق نهفته است و ما نبايد به دنبال آن در جعبه اجسام باشيم. جعبه را رها كنيد، جامهدان اصلي در دستان خودتان است.
|
|
|
|
مطالب دیگر این شماره
|
|
|
|
شما در اینجا قرار دارید :
شماره : |
شماره 715 |
تاریخ : |
بیست و هفتم مردادماه |
سال : |
1394 |
|
|
|
پر بازدید ها |
|
|
پیوند ها |
|
|
|
|