عده زیادی وقتی از بلوغ صبحت میکنند به رشد فکری و عقلی انسانها توجه دارند. یقینا این رشد در زندگی بسیار مفید و مثمرثمر خواهد بود و بدون بلوغ عقلی، انسان نمیتواند پلههای ترقی را طی نماید. اما در زندگی اجتماعی انسانها علاوه بر عقل با عنصر احساس و عواطف روبه رو هستند. طبیعتا رشد عواطف در انسان نقش پر رنگی در ارتباطات اجتماعی او بازی میکند. به عبارت دیگر انسان با توجه به این که از دوران کودکی با مفهوم محبت و دوست داشتن آشنا میشود اما در سنین جوانی با مفهومی به نام عشق مواجه میشود. اما عدم درک چنین موضوعی باعث میشود که برداشتهای نادرستی از عشق را ارایه دهد. مثلا وقتی که با کسی آشنا میشود و در این آشنایی دچار هیجانات ناگهانی میشود به اشتباه این وضعیت را عشق مینامد در حالی که عشق تدریجی و آرام آرام در اثر رشد همه جانبه انسان شکل میگیرد. هر انسانی به طور بالقوه عاشق است اما این پتانسیل باید به فعلیت درآید، در غیر این صورت انسان با سگ هیچ تفاوتی ندارد. تفاوت انسان با سایر جانداران در این است که او میتواند با استفاده از قوهی عقل، عشق و خلاقیت را در خود بروز و ظهور دهد. به تعبیر دیگر انسان در ابتدای این مسیر یک دانه است که به مرور این دانه باید به میوه مبدل شود. اگر میوهی عشق بروز نکند انسان در تاریکی باقی میماند. عشق از جنس روشنایی، لطافت و انعطاف است. طبیعتا زندگی بدون روشنایی معنایی ندارد. به این تعبیر میتوان گفت انسان سه نوع شناسنامه دارد: نوع اول شناسنامهایست که با تولد فیزیکی او شکل میگیرد که در واقع هر کدام ما با تولد در مکان و زمانی مشخص دارای شناسنامهای میشویم که اصل آن در اداره ثبت و احوال تنظیم میشود. شناسنامه دوم شناسنامه عقلی است، انسانها بعد از طی دوران نوجوانی به سن بلوغ عقلی میرسند که در این وضعیت گفته میشود شناسنامه دوم آنها صادر شده است. اما شناسنامه سوم نوعی تولد معنوی است و زمانی است که عشق در انسان رشد میکند و منجر به شکوفایی و تجلی نور میشود. به این تعبیر انسان در مسیر طبیعی زندگی خود سه فاز از تکامل را طی میکند و در هر یک از این مراحل بخشی از منش و شخصیت او به مرحلهی شکوفایی میرسد. بر این مبنا باید در نظر داشت که عشق را نمیتوان همچون تزریق یک آمپول دانست که در لحظه و آنی به وقوع میپیوندد و در لحظهای بعد ممکن است به پایان برسد. انسان موجودیست که در مسیر تکامل خود حرکت میکند منتهی برای رسیدن به تکامل به آگاهی نیاز دارد که این آگاهی در همه جوامع وجود ندارد. عدهای فکر میکنند همه چیز در زندگی انسان به طور مشخص و طبیعی و خودجوش پدید خواهد آمد اما بدون تلاش و اراده هیچ تحولی در انسان تقویت نمیشود. انسان شدن نیاز به تلاش و تجربه و اراده دارد. عشق را باید کمال معنوی انسان دانست که هم توسط خود فرد و هم توسط نظامهای آموزشی میبایست آموزش داده شده و به مرحله رشد برسد.
در حاشیه و متن مراسم افتتاحیه جشنواره فیلم فجر چه گذشت؟
آغاز بهار سینمای ایران در کاخ جشنواره
گروه فرهنگ و هنر/
هوای سرد زمستان در ارتفاعات برج میلاد، با شور و حرارت آغاز مهمترین ضیافت سینمایی کشور در هم آمیخت تا بار دیگر به مدت ده روز شاهد رونق سینماها و اخبار سینمایی در رسانهها باشیم. در داخل سالن بازار احوالپرسیهای دوستانه داغ است و چهرههای آشنای سینمایی بار دیگر زیر یک سقف گرد هم آمدهاند. در ابتدای ورود مهمانان مورد پذیرایی قرار گرفتند، سرود انقلابی «به لاله در خون خفته» پخش ...