رای مثبت منتقد ارشد و رایتی به «ملبورن»

نشریه  ورایتی در 18 نوامبر 2104  مطلبی را در معرفی فیلم ملبورن به کارگردانی نیما جاویدی نوشته است و در آن فیلم ملبورن نخستین فیلم نیما جاویدی را اثر درخشانی دانسته که با تفکر جذاب جهان‌شمول و گیرای خود از مرزهای فرهنگی فرا‌تر می‌رود. به گزارش ایلنا؛ متن کامل مطلب نشریه ورایتی به قلم پیتر دبروگ سرمنتقد بین‌المللی فیلم بدین شرح است: چرا یک اسم استرالیایی روی فیلم ایرانی گذاشته شده است؟ عنوان گمراه کننده «ملبورن» که شهری‌ست دور، مانند عنوان «قاره هفتم» مایکل‌هانکه، مفهومی‌انتزاعی دارد؛ زندگی جدید دور از تنش‌ها و دردسر‌هایی که این زوج را احاطه کرده است. کل ماجرا در آپارتمانی در تهران و تقریبا در زمان واقعی اتفاق می‌افتد. نخستین اثر تکان دهنده نیما جاویدی با ایده خارق‌العاده‌اش(که غیرممکن است بدون سورپرایز شدن در موردش بحث کرد) مخاطبین را به این فکر وامی‌دارد که اگر آن‌ها به جای قهرمانان داستان بودند؛ چکار می‌کردند و با این کار فاصله مخاطب غربی - که گاهی خیلی مجذوب سینمای ایران نمی‌شود- را با این سینما به حداقل می‌رساند. نخستین نمایش ملبورن در جشنواره فیلم ونیز بود که در افتتاحیه هفته منتقدین به نمایش درآمد. هرچند که عنوان فیلم سهواً هویت فرهنگی واقعی فیلم را پنهان می‌کند اما مسئولین جشنواره‌ها دائما به دنبال شکار ایده‌های ایرانی جدید هستند و جاویدی این پتانسیل عظیم را نشان می‌دهد. فیلمی‌می‌سازد با فیلمنامه‌ای بسیار قوی و دو شخصیت محوری: امیر (یک بازی گیرای دیگر از پیمان معادیبازیگر «جدایی») و سارا (نگار جواهریان که از هر نظر با او برابری می‌کند). این زوجِ ظاهرا از طبقه متوسط را، در صحنه آغازین که البته تاحدودی نخ نما شده است دم در خانه‌شان می‌بینیم: فیلم با حضور یک مامور سرشماری شروع می‌شود که به در آپارتمان امیر و سارا می‌رسد درحالیکه آن‌ها مشغول بستن چمدان‌‌هایشان هستند (تیتراژ اولیه روی تصویر لباس‌ها می‌آید که در کیسه‌های پلاستیکیوکیوم می‌شوند و فشرده و جمع می‌شوند که فیلم می‌توانست با همین تصاویر شروع شود). مامور سرشماری سوال و جواب مختصری با آن‌ها می‌کند آنقدر که مشخص کند آن‌ها عازم ملبورن هستند جایی که که این زوج قصد دارند سه سال را آنجا بگذرانند – قبل از آنکه غیبشان بزند. شاید هم جاویدی چیزی لازم داشت تا بتواند ذهن ما را در حین تیتراژ اولیه منحرف کند. او ما را با جزئیات معمولی که می‌شود در هر آپارتمان درحال تخلیه و زندگی در آستانه تغییری دید، سرگرم می‌کند. شخصیت‌های مختلف می‌آیند و می‌روند ازجمله دختر جوانی (ظاهرا عضو خانواده است ولی نسبتش دقیقا مشخص نیست) که سر و صدا راه انداخته درحالیکه نوزادی در اتاق خواب پشتی خواب است. و اما نوزاد... او نوزاد همسایه است که پرستارش از سارا خواسته چند ساعت مواظب تینا کوچولو باشد آن هم در روزی که حواس سارا کلا جای دیگری ست. بعد به صورت کاملا تصادفی در میان آن همه شلوغی و فشار اتفاقی می‌افتد (همه چیز خراب می‌شود): امیر به اتاق خوابی که نوزاد خوابیده می‌رود و می‌فهمد که تینا نفس نمی‌کشد. در واقع، او مدتی است که مرده. آیا وقتی آن‌ها تینا را تحویل گرفته بودند مرده بوده است؟ چه کسی ممکن است چنین کاری کرده باشد؟ یا بد‌تر؟ - و اینجا عذاب این زوج حد و مرزی ندارد _ ممکن است این بچه در خانه آن‌ها مرده باشد که آن‌ها مسئول مرگش هستند؟ یک ایده جذاب و گیرا که هنرمندانه هماهنگ شده: نوزاد نزدیک بیست دقیقه آنجا بوده اما طی یک مانور هوشمندانه جوری به بیننده معرفی می‌شود که مخاطب را وامی‌دارد که فراموشش کند (به این دلیل که هر چیزی کهدر فیلم مطرح می‌شود، با ظرافت تاثیری بر اتفاقاتپس از آن دارد). زمانی که امیر وارد اتاق می‌شود باد در را به هم می‌کوبد و یک تکه از شیشه آن می‌شکند اما صدا نوزاد را بیدار نمی‌کند. نوزاد در گوشه قاب دیده می‌شود که همچنان بی‌حرکت دراز کشیده. ممکن است برای مخاطب یک دقیقه طول بکشد تا موضوع به نظرش مهم بیاید اما امیر به سرعت عکس‌العمل نشان می‌دهد. از اینجا به بعد جاویدی با ظرافت و مهارت در ارائه جزئیات نشان می‌دهد که نویسنده خارق‌العاده‌ای است. او در ادامه سناریو، شخصیت واقعی این زوج را محک می‌زند: واکنش‌ هرکدامشان چه نکته‌ای را در موردشان رو می‌کند؟ و این واکنش‌ها باعث می‌شود چه نظری نسبت به هم داشته باشند؟ آیا رابطه آن‌ها که در ابتدا سالم به نظر می‌رسید، این بحران پیش‌بینی نشده را تاب می‌آورد؟ با این حال، جاویدی با مهارت یک نویسنده رمان‌های معماییاین بحران را به اساسی‌ترین شیوه ممکنارائه می‌کند، سرنخ‌ها را در جای مناسب می‌گذارد (ظهور شخصیت‌های جدید) و بعد درحالیکه مثلا آمبولانس می‌رسد، تلفن زنگ می‌خورد و پدر تینا از راه می‌رسد، گره‌ها را محکم می‌کند. ممکن است گاهی رفتار این زوج با ساخت بنیادی فیلم در تضاد باشد اما توضیح این مساله‌ می‌تواند در تفاوت‌های فرهنگی نهفته باشد (مثل تصمیم زوج برای ترک ایران در جستجوی فرصتی بهتر جایی خارج از ایران، علیرغم بدشانسی‌شان دم رفتن). اما از دید بیننده خارجی ملبورن یکی دیگر از آن تریلرهایی است که در آن استادانه به همه جزئیات پرداحته شده است. از طرف دیگر امیر وحشت‌زده سریعا به اورژانس زنگ می‌زند اما در واکنش‌های بعدی‌اش به نظر می‌رسد ترسی غیرمنطقی باعت می‌شود که عکس‌العمل‌های دیگری از خود نشان دهد. و معادی و جواهریان چنان خوب بازی می‌کنند که ما در سراسر این آزمون سخت خود را درست در کنارشان حس می‌کنیم، دلمان می‌خواهد که موفق شوند و از ضعف‌‌هایشان دلمان می‌گیرد. بدون شک برای ایجاد این تاثیر جاویدی به طرز فوق‌العادی‌ای عمل کرده که ایده‌ای جهان شمول و جذاب خلق کرده و با دقت و ریزبینی آن را با بازی‌های فوق‌العاده به تصویر کشیده و توانسته نخستین فیلمش را طوری بسازد که نظر همه را از ایران تا استرالیا و هرجای دیگری در این میان به خود جلب کند.

 

ارسال نظر
نام :
ایمیل :
دیدگاه :
 
دیدگاه کاربران :
تاکنون هیچ نظری برای این مطلب ثبت نشده است !
مطالب دیگر این شماره
:: پفک از من مشهورتر است
:: رای مثبت منتقد ارشد و رایتی به «ملبورن»
:: رسیدن بوی نوروز نرخ هتل‌ها را بین المللی کرد
:: علاقه به ساندويچ‌ و فست‌فود فکری جای نقد كتاب را گرفته است
 
12 visitors online
شما در اینجا قرار دارید :
شماره : شماره 547
تاریخ : هجدهم دی ماه هزارو سیصدو نودو سه
سال : 1393
پر بازدید ها
با اضافه شدن ۸۵کاروان جدید؛ ثبت‌نام کاروان‌های عمره در تهران آغاز شد
همه ی ما 3 اکتاو صدا داریم
امان از درد شست پا!!
آواز و آگاهی
با صدای یوگی، گلویت را آزاد کن
پردرآمدترین شغل‌های ایران را بشناسید
تماس با ما
درباره ما
نگاهي به فيلم يك روش خطرناك؛ انساني بس بسيار انساني
اخبار
پیوند ها
ایران طراح
تابناک
فارس نیوز
خبر آنلاین
قانون
صفحه اصلی   |   درباره ما   |   اشتراک   |    اخبار   |   جستجو   |   تماس با ما
Error
طراحی سایت و میزبانی وب : ایران طراح