|
|
مهرداد ناظری/
آن چه که در روند طبیعی ارتباط انسانها با یکدیگر حائز اهمیت است، تأثیر فرهنگی است که بر روی رفتارهای اجتماعی، عواطف، روحیات و خلقوخوی یک جامعه میگذارد. هر چند که بخش اعظم عوامل موثر بر شخصیت ناشی از عوامل ژنتیکی و وراثتی است اما نمیتوان از بخش فراگیر فرهنگ بر انسان غافل شد. اساسا به تعبیر باربارا کوشلر عشق یک تجربهی جهانی محسوب نمیشود اما بخش جداییناپذیری از زندگی انسان است. بر این اساس این که چه داستانها و روایتهایی برای افراد از کودکی بیان میشود در نحوهی بروز عواطف آنها موثر است. مارگارت مید مردمشناس آمریکایی معتقد است در جزایر ساموآ برخلاف جوامع متمدن اروپایی دورهی جوانی با فشار و ناراحتی روانی همراه نیست. بلکه چون در خانوادهی مردم این جزیره فکر بازی نسبت به مسائل جنسی وجود دارد جوانان هم دچار فشار و عذابهای روحی نمیشوند. لذا درک و دریافت اجتماعی عشق در بروز یا نحوهی ارائه آن موثر است. اگر مردم یک ناحیه ترجیح دهند عشقشان را در دلشان پنهان کنند این به فرهنگ آن جامعه برمیگردد. در حقیقت تقابل بین دو جنس مرد و زن، موضوعی فیزیولوژیک محسوب نمیشود، بلکه تعلیم و تربیت و نگاه یک بعدی داشتن به مرد و زن آنها را نسبت به یکدیگر غریبه میکند. عشق بدون تردید از فرهنگ و روحیات یک جامعه نشأت میگیرد. ما عشق یا تنفر را از جامعه یاد میگیریم و به دیگران هم منتقل میکنیم البته به همان میزان که فرهنگ، عواطف ما را میسازد، شخصیت هم میتواند فرهنگ را دچار تغییر نماید. اگر در جامعهای بحرانهای عاطفی زیاد است یا رفتارهای خشونتآمیز در بین مردم دیده میشود، یک فرد، میتواند با روحیات و نحوهی عمل خود جامعه را دچار تحول نماید. مثل گاندی که با تئوری عدم خشونت یک جامعهی متنوع به لحاظ عقایدی و فرهنگی مثل هند را دستخوش تحول کرد. لذا عشق هم در اثر فرهنگ و هم در اثر شخصیت دچار تغییر و تحول میشود. عشق را باید در فضای اجتماعی و فرهنگی هر جامعه مورد بررسی و شناخت قرار داد. لذا باید در نظر داشت تعلیم و تربیت میتواند زمینهی نگاه متفاوت به عشق را در انسانها به وجود آورد.
|
|
|
|
مطالب دیگر این شماره
|
|
|
|
شما در اینجا قرار دارید :
شماره : |
شماره 715 |
تاریخ : |
بیست و هفتم مردادماه |
سال : |
1394 |
|
|
|
پر بازدید ها |
|
|
پیوند ها |
|
|
|
|