مهرداد ناظری/
آن چه در جامعه مدرن امروزی به وقوع پیوسته، جدا شدن عشق از زندگی معمولی و عادی انسانهاست. سرعت حرکت مردم نسبت به گذشته بسیار افزایش یافته است، این شتاب باعث درک متفاوتی از مفهوم زمان شده است اما در این حرکت شتابان،کنشگران اجتماعی هیچ فرصتی برای خود نمییابند. اگر در کوچه و خیابان از جوانان پرشور و حال بپرسیم که معنای عشق چیست؟ عدهی زیادی پاسخهای واهی و مأیوسکنندهای به شما خواهند داد. در حقیقت جوانان عشق را دو گونه میبینند و تفسیر میکنند. عدهای آن را دست یافتنی، ملموس و شیرین و دلچسب میبینند و وقتی از تجربیات خود میگویند، با ناامیدی همهی وابستگیها، سرخوردگیها و آن چیزی که فروید آن را خودشیفتگی مینامد، به عشق نسبت میدهند. دسته دوم نیز عشق را تجربهای آسمانی و آن جهانی میدانند. اما اگر این روایت زیبای نادر ابراهیمی را بپذیریم که میگوید: «نباید بگذاریم که عشق، همچو کبوتری سپید، بلندپرواز، نقطهای در آسمان باشد. اگر عشق را از جریان عادی زندگی جدا کنیم از نان برشتهی داغ، چای بهاره خوش عطر، قوطی کبریت، دستگیرههای گلدار و ماهی تازه.... عشق همان تخیلات باطل گذرا خواهد بود». (ابراهیمی،1391: 43)
این همان نکتهایست که در زندگی معمول و روزمرهی ما به وقوع میپیوندد. یعنی حرکات موزون ما تبدیل به یک نظم معنادار بیمعنایی میشود که نمیتوان آن را فهم نمود. عشق و جداییاش از جریان اصلی زندگی مدرن، تبعات فراوانی داشته است. یکی از مهمترین تبعات آن، عدم اثرگذاری انسانها بر یکدیگر، حذف رویاهای شیرین از زندگی، ایجاد بحران عمیق معنا و تشکیل خانوادههایی که بیشتر به سربازخانه شبیه است تا یک محفل گرم صمیمی. وقتی عشق به تعبیر مارکز دروغی میشود که توسط مردان ساخته شده تا به اهدافشان برسند باید آن را امری منطقی، هدفمند و مبتنیبر سودآوری فراوان برای فرد کنشگر تفسیر کرد. در حالی که شاید بتوان به زعم ژیل دلوز این گونه عنوان کرد که در عشق نه تنها به معشوق بلکه به دنیاهایی عشق میورزیم و دری به سوی آنها میگشاییم. لذا عشق دری به سوی جهان جدید است، اما عشق تروماتیک، ما را درگیر کمبودها، نقصانها و نادیده انگاشتنهای جهان مدرن میکند. بر این اساس و به قول لکان باید ورای معشوق به عشق و جهانی مجهول فکر کرد و آن را عاشقانه دوست داشت این یعنی فراتر رفتن از کانالهای متعدد تلویزیونی که عشق را در سطح سخیفی به مخاطبان ارائه میدهند و امکان فراتر رفتن از این که فرد عاشق بخواهد، علاوه بر پاسخگویی به امیال جنسی خود، به ادراک جدیدی از دنیا برسد را نمیدهد در ارتباط با معشوق پاسخ دهد. البته من میپذیرم که تمام زندگی عشق نیست، اما عشق جهانی را تصویر میکند که فرد در آن خود را در دیسکورسی (گفتمان) متفاوت، اثرگذار، خلاق و تعیینکننده مییابد. فضایی که انسان بیمار امروزی به آن به شدت نیاز دارد.
|