|
|
مهرداد ناظری/
این روزها، مردم بیشتر دچار انواع روابط عاشقانهای میشوند که شاید نتوان آنها را به معنای واقعی عاشق نامید. عشق زمانی عشق تلقی میشود که در یک فضای بهنجار و سالم شکل گیرد. در حقیقت دو فرد باید بتوانند بدون هیچ استرس یا دغدغهای امکان بروز و ظهور رفتارهای عاشقانه را داشته باشند. اگر ابراز محبت عاشقانهی یکی از دو نفر، ریشههایی غیر از نوعدوستی، ایجاد رضایت در خود و دیگری، آرامش و آسایش داشته باشد، نمیتوان آن را عشق به معنای واقعی نامید. یکی از بحرانهای مهم در قرن بیستویک وجود رفتارهای سادیسمی و مازوخیسمیست. سادیسم عبارت است از لذت بردن از رنج یا آزار جنسی یا روحی فرد دیگر و مازوخیسم فردی ست که به خودش عذاب یا شکنجه وارد میکند تا لذت جنسی کسب نماید. متأسفانه در دنیای مدرن بسیاری از عشقها در قالبهای مازوخیسمی و سادیسمی بازتولید میشوند که نوعی انحراف تلقی میشود. اگر بپذیریم که عاشق و معشوق باید بتوانند در یک فضای سالم، رابطه عاشقانه، سالم و تکاملدهندهیی هر دو سوی این رابطه را داشته باشند، وجود ریشههای انحراف میتواند رابطهی آنها را به یک رابطه مخرب و منحرف مبدل سازد. اریک فروم در کتاب گریز از آزادی تأکید میکند که منشأ هر دو این رفتارها احساس تنهایی و ناتوانیست. در واقع افراد وقتی تنها هستند و نمیتوانند به احساس تنهاییاشان پاسخ مناسبی دهند دچار رفتارهای انحرافی میشوند. لذا شاید این رفتارهای تروماتیک ریشه در این داشته باشد که فرد میخواهد به نوعی از درد تنهایی بگریزد. لذا ما باید در نظر داشته باشیم که رابطهی عاشقانه در فضای تروماتیک شکل نمیگیرد. ایجاد خوشبختی عاشق و معشوق یک هنر است که در فضایی متفاوت و خالی از هر گونه تعارض و عذاب شکل خواهد گرفت. لذا یک فرد سادیسمی هر چقدر ظاهر عاشق، آرام و دلپذیری داشته باشد اما در ته رفتارهای عاشقانهاش نشانههایی از دگرآزاری دیده میشود. برای رسیدن به رابطهی عاشقانه بهنجار باید تلاش کرد. فردی که آرزوها و تمایلات درونیاش در طول زندگیاش پاسخهای مناسبی نیافته، یقینا در رابطه عاشقانه شکست خواهد خورد. ژان پل ساتر معتقد است افراد به اندازه کمبودهایشان دیگران را آزار میدهند. در واقع ما هر کمبودی در درون احساس کنیم این کمبود را در روابطمان با سایرین به ویژه کسانی که دوستشان داریم، منتقل خواهیم کرد. حتی اگر این موضوع را با اندیشههای فروید مورد توجه قرار دهیم مسیر پرورش غریزه جنسی بسیار حائز اهمیت است. وقتی در دوران کودکی در مسیر تربیت جنسی با کودک در سطحی غیرعادی و بدوی برخورد میشود مثلا او را به خاطر دختر بودن تحقیر میکنند این موضوع میتواند در بزرگسالی منشاء بروز رفتارهای غیرسالم و نابهنجار باشد. ما نمیتوانیم دو فردی که در درونشان کمبودهای عاطفی احساس میکنند را در زیر یک سقف به خوشبختی برسانیم. خوشبختی ماحصل تلاشی تدریجی ست که باید ماحصل آن در قالب یک آگاهی عاشقانه در دو فرد بروز و به مرحله شکوفایی رسد در غیر این صورت روابط ما روابطی آسیبزا و انحرافی خواهد بود.
|
|
|
|
مطالب دیگر این شماره
|
|
|
|
شما در اینجا قرار دارید :
شماره : |
شماره 715 |
تاریخ : |
بیست و هفتم مردادماه |
سال : |
1394 |
|
|
|
پر بازدید ها |
|
|
پیوند ها |
|
|
|
|