|
|
در سیستم آموزشی «راجرلاو» همواره صحبت از صدای میانی میشود. در واقع آن طور که «راجرلاو» توضیح میدهد باید به صدایی دست پیدا کنیم که رنگی وسط است. در واقع ۵۰درصد رنگ صدای سینه، ۵۰درصد رنگ صدای سر و بر همین اساس در حقیقت سهم صدای سینه را معادل با صدای سر میداند. ولی در متدهایی نظیر «سینگینگ ساکسز» که صدای میکس را توضیح میدهند تقسیمات تغییر میکند و در حقیقت صدای سینه سهم عمدهای از خودش را از دست میدهد و کاملا نازک میشود و به جای آن صدای فارینجیل نقش ایجاد رزونانس و بلندی صدا را برعهده میگیرد و صدای سینه به شدت سبک میشود و تماس بر روی ماهیچهها که حالتی (ع) گونه است کاهش پیدا میکند. شاید بتوان تقسیم بندی صدای میکس را به این صورت دید. ۵۰درصد صدای سر، ۴۰درصد صدای فارینجیل، ده درصد صدای سینه. همین طور که نسبتها را با یکدیگر مقایسه میکنیم متوجه میشویم که داستان به طور کلی متفاوت میشود و اهمیت صدای فارینجیل خودش را نشان میدهد. صدای فارینجیل صدایی است که در وضعیت "آی ان جی" اتفاق میافتد و از لحاظ موقعیت صدایی است که محدوده ی سر و سینه را بهم وصل میکند. زمانی که با حالتی مانند چیزی را جویدن میو میوی گربه را تقلید کنید به صدای تیز و تودماغی فارینجیل میرسید که رزونانس بسیار بالایی دارد و این اصولا با اینکه صدای زشت و مسخرهای است ولی آزادی و رزونانس را در پیوند با کشف این صدا میتوانیم به دست بیاوریم. «برت منینگ» روش بسیار جالبی را برای جابجایی و دگرگونی لحن زشت فارینحیل ارائه میدهد.کافی است کمیصدای فارینجیل را با لحن گریه ترکیب کنیم. البته میبایست مواظب باشیم تا در وضعیت "آی ان جی" خدشهای وارد نشود و به اشتباه با ایجاد کردن لحن گریه تارها از هم باز نشوند. تمامیاین موارد مانند تکههای پازل میبایستی در کنار هم قرار گیرند که تا آن اتفاق جذاب در آزادی و بزرگی صدای مان شکل بگیرد. زمانی که میبینید با کمیلحن گریه میتوانید لحن مسخره ی تیز و تودماغی فارینجیل را تلطیف کنیم میرویم و با خیالی آسوده این صدای تیز و شفاف را در خود تقویت میکنیم و ترسی را به خود راه نمیدهیم. در این میان چیزی که بسیار چالش برانگیز است فرمولیزه کردن این روشها و پیاده کردنشان در واقعیت آواز است زمانی که صرف نظر از همه این تمرینها و دیوانه بازیها تصمیم میگیرید آوازی را با شعر و کلام ش در هم آمیخته کنید و بخوانید؛ آن لحظه است که مانند موجی بداخلاق مشکلات میآیند و تمامیطرح و ایدههایی را که بر روی شنهای ساحل کشیده بودید بهم میریزد و به ریش تان هم میخندد. خب صرف نظر از اینکه بر اعصاب مان کنترل داریم و مسکن صبر و حوصله را نوش جان میکنید میبایست بیشتر و بیشتر کلمات و وضعیتهایی را که در صدایمان رخ میدهد را زیر نظر بگیریم. هر کلمه ساختار خودش را داراست و با مصوتها و صامتها اشکال به خصوصی را در درون مان ایجاد میکند که آنها را نمیبینیم مثلا اگر با صدای سر بگویید "وی وی" راحت است ولی اگر همین که "وی" را تبدیل به "وا" میکنید صدای سر شفافیتاش را از دست میدهد و با باز شدن تارها مواجه میشویم چون "وی" راحت تر وضعیت آی ان جی را ایجاد میکند. ولی در مورد "وا" خودمان میبایست آن را ایجاد کنیم. زمانی که با صدای سر بدون وضعیت آی ان جی شروع به خواندن کنید احتمال فوسه شدن و باز شدن تارها بسیار بالاست و یا زمانی که مثلا میگویید (با یا آ) در دام افتادن صدای سینه و تغییر وضعیت صوتی از محدودهی بالاتر به پایینتر و به هم خوردن نسبتهای لازم برای ایجاد یک صدای میکس صحیح در محدودههای بالای سینه به راحتی پیش میآید. منظور اینکه این جنبهها به حدی باید از لحاظ تکنیکی در چنگمان قرار بگیرند که در هر وضعیتی بتوانیم توان رویارویی را برای حل مسئله داشته باشیم و این اتفاق هرگز نمیافتد مگر تمرین و تقویت درک و نگرش صحیح نسبت به اصول و مبانی اصلی این علم. حالا تصورکنید دوستانی مراجعه میکنند و انتظار دارند این مهارت را در عرض چند جلسه کسب کنند و دو ماه بعد با صدایی بدون نقص و وسیع کنسرت بدهند با تکیه به اینکه بیست سال مثلا آواز خواندند. در ارتباط با این علم باید به عرضتان برسانم چه دو سال آواز خوانده باشیم چه بیست سال هیچ تفاوتی نمیکند زمانی که آگاهی ای نسبت به وضعیت بدنمان در حین آواز پیدا نکرده باشیم.
|
|
|
|
مطالب دیگر این شماره
|
|
|
|
شما در اینجا قرار دارید :
شماره : |
شماره 715 |
تاریخ : |
بیست و هفتم مردادماه |
سال : |
1394 |
|
|
|
پر بازدید ها |
|
|
پیوند ها |
|
|
|
|