در متد راجرلاو که براساس کشف صدای میانی مبنای تمامی تمرینهایش را بنا کرده است الگوهایی را از پایینترین منطقهی سینه اجرا میکند و این الگوها بهصورت بالارونده با رنگ سینه آغاز میشوند و به تدریج به سمت محدوده صدای میانی وارد میشوند در این میان اهمیت نگه داشتن رنگ وسطی میان طیف سر و سینه بسیار گوشزد میشود بنابراین طبیعی است که هنرجو با وجود این نگرش هرگز حاضر نشود که دست از صدای سینهاش بردارد و به همین خاطر برای ایجاد یک تعادل بین این دو رنگ کوشش میکند که البته منطقی هم به نظر میرسد و در واقع در این متد هنرجو وارد دو چالش بزرگ میشود اول اینکه انقباض در شکمش ایجاد نشود، دوم اینکه چون از از صدای سینه به سمت میانی حرکت میکند درگیر بالا رفتن شدت صوتی و حتی بالا آمدن حنجرهاش میشود که برای این موضوع تمرینهای مهمی را ارائه میدهد مانند یوگی برای پایین آوردن حنجره و ماساژ عضلات شکم برای برگشت طبیعی شکم در حین آواز و حضور بازدمی نرم و پیوسته در این راستا که حضور انقباض در شکم را تحت عنوان دشمنی نهان در آواز از آن یاد میکند. راجرلاو بارها تاکید میکند که زمانی که شاگردی با سیستم آموزشیاش نمیتواند ارتباط برقرار کند اولین جایی را که مورد توجه قرار میدهد عضلات شکم هنرجو است تا از وضعیت انقباض یا عدم آن مطمئن شود.
در متد برت منینگ تمرینها را با گسترش صدای سر آغاز میکند و در حقیقت فشار را به راحتی از روی هنرجو برمیدارد و دقتش را روی صدای فارینجیل متمرکز میکند و در حقیقت بیشتر وظیفهای را که صدای سینه در متد راجرلاو برعهده داشت و موجب سنگینی بار میشد به گردن رنگ تیز و تودماغی به نام فارینجیل میاندازد که از وجود وضعیت (آی ان جی) صورت میگیرد برت منینگ (آی ان جی) را به عنوان یک راز در علم صداسازی میداند و از آن تکنیک استفادههای بسیاری میکند. صدای فارینجیل که به خودی خود به قول برت منینگ صدای زشت و مسخرهای است موجب گذر از پل و آزادی صدای هنرجو در کوتاهترین زمان میشود و مقدمات چیزی را که او صدای میکس مینامد پایهریزی میکند در این متد برای ایجاد کردن وضعیت (آی ان جی) از آوای نی استفاده میکند یا تقلید صداهای گربه، گریهی نوزاد یا یک آدم شروری که در کارتون گالیور بود و از هنرجو میخواهد که آنرا به مسخرهترین و تو دماغیترین حالت ممکن ادا کند این وضعیت که درحقیقت نوعی نازک کردن صدای سینه محسوب میشود چنان موجب سبکی صدا میشود که صدا به سرعت وارد محدوده ی بالاتر میشود همان محدوده ی صدای میانی در متد راجرلاو ولی بدون اینکه انقباضی در شکم پیش بیاید ولی در این متد انقباض به صورت غیرطبیعی وارد ناحیهای دیگر میشود که به طریق خودش میتواند تارهای صوتی را به دردسر بیندازد این انقباض در اجرای وضعیت آی ان جی یا ادای نی نی در زیر عضلات زیر چانه در اطراف همان چیزی که ما غبغب مینامیم رخ میدهد در متد برت منینگ ماساژ عضلات زیر چانه مکررا توصیه میشود و در حین آواز دو انگشت شصت را از دو طرف زیر چانه میگذارند و آنرا ماساژ میدهند تا منقبض نباشد.
به هر حال در متد راجرلاو دستها که همیشه بر روی شکم حضور دارند برداشته میشنود و در کلاسهای سینگینگ ساکسز به زیر چانه منتقل میشوند تا از عدم انقباض عضلات آن ناحیه آگاه باشند ولی از این بحث که بگذریم چیزی که در متد برت منینگ بسیار مرا مجذوب خود کرد نشستن هنرجو و راهنما در حین تمرین در مقابل یکدیگر است و بدون اینکه فشار و تلاشی حضور داشته باشد در وضعیت نشسته بالاترین رزونانسها را تولید میکنند و از آن حالتهای رسمی متد کلاسیک و ایستادنها کنار پیانو خبری نیست در این کلاسها صمیمیت بیشتری بین هنرجو و راهنما حضور پیدا میکند و جنبههای خشک و رسمی رنگ میبازند چون تصور کردن اینکه در کلاس آواز هنرجوو راهنما جیغهای بنفش و صدای میمون و گربه و کلاغ دربیارند و از آن طرف هم جدی و خشک باشند کمی غیرمعمول به نظر میرسد ولی در هر حال این اتفاق در تمامی جلسات صداسازیهای حرفهای سینگینگ ساکسز میافتد و بزرگترین ستارههای دنیای کلا سیک و راک و پاپ مانند ادم لامبرت و... از آنجا بیرون میآیند و اینجاست که پیشنهاد میکنم اساتید متعصب ما کمی در مورد سیستمهای نوین آواز بیشترتحقیق کنند و درک کنند که برای آموزش موسیقی و آواز و هر هنری چهرههای جدی و مغرور و مثلا عرفانه دردی را برای کسی دوا نمیکند و بدون شک مادامیکه فضایی توام با شادی و سرور ایجاد نشود محال است تحولی اتفاق بیفتد چون آواز و هنر به هیچ وجه یک مقولهی خشک و جدی نیست و تنها میتواند از دل شیطنت و بازی کودکی که در درون همگی ما حضور دارد جاری شود! پس هرگز فراموش نکنید اساس کار ما بر بازیگوشی است ونه هیچ چیز دیگر.
|