به طور کلی اجراهای آوازی را در سه حالت کلی میتوان طبقه بندی کرد که از این قرار است: لگاتو، دلینیشن، استکاتو. آواز خواندن در حالت لگاتو در حقیقت آوازی است که تمامی فواصلی که توسط خواننده اجرا میشود به صورت کاملا متصل و وصل اجرا میشوند به گونهای که به نظر میآید هر فرکانسی نت بعدی را از دل خودش متولد میسازد و هیچ شکاف و فاصلهای بین نتها وجود ندارد برای لمس کردن این وضعیت صوتی کافی است لحن صدایی را به خاطر بیاورید زمانی که از مزهای لذت میبرید که با حالت و ملودی خاصی میگویید: (امممم) این همان حالت لگاتوست که متصل بودن بین فواصل کاملا آشکار است. تنفس صحیح، بازدم مناسب و یکنواخت، انسداد تارهای صوتی در لگاتو خواندن از اهمیت بسیار بالایی قرار دارد که در صورت کوچکترین ضعف تکنیکی با چالشهای جدی روبه رو میشویم و وضعیت لگاتو یا متصل بودن را برایمان ناممکن میسازد البته در ساختار کلام به دلیل تنوع مصوتها و وجود صامتها و عادتهای نادرست در وضعیت صحبت کردن این امر دشوار میشود و باید راهکاری برای لحظه به لحظهی آن پیدا کرد. در حقیقت این نقطه ضعفهاست که یک آواز حرفهای را از یک مبتدی جدا میسازد.
دلینیشن
برای شناختن این حالت همین لحظه یک الگوی ماژور پنج تنی را با (عآ ها ها ها ها) بخوانید ولی دقت کنید که در اجرای (ها) به هیچ وجه تارهایتان از یکدیگر باز نشود و در ادای (ها) وضعیتی مانند (ع) پشت صدایتان حضور داشته باشد تا صدایی پر رنگ و غیر هوادار داشته باشید. در صورت باز شدن تارها و نگه نداشتن بازدم و از همه مهمتر متصل نبودن صدا بین (عا و ها) اجرای نادرستی ازدلینیشن پیش میآید که صدا به سرعت در حین اجرا میافتد. دلینیشن را اصول در غالب به صورت از تحریرها یا پرشهای ملودیک مشاهده میکنیم و متاسفانه بین آن و لگاتو تفاوتی قائل نمیشویم و با اینکه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است ولی متاسفانه کمتر در مورد آن چیزی شنیدهایم. تا جایی که من در اغلب هنرجویان دیدهام از جمله مواردی است که در آموزشهایشان به صورت جدی و علمی روی آن متمرکز نبودهاند و چون به صورت آوایی است که حالتی (ها) گونه دارد موجب چالش جدی میشود و بسیاری از هنرجویان را به دردسر میاندازد. به عنوان مثال در انتهای آهنگ قدیمی و دوست داشتنی جاده کلمهی بیا با یک تحریر روی آوای (آ) خاتمه مییابد. حالا سرعت این تحریر را اگر کم کنید و اگراین الگو را در ترکیبی از (عا و ها) آواخوانی کنید در حقیقت دارید در غالب دلینیشن عمل میکنید و یا زمانی که مثلا در آوازی میخوانید (خدا) و نت مصوت آخر (دا) را از یک نت به نت دیگری میکشید حالتی مانند (خدا، ها) به وجود میآید که در واقع دلینیشن است در این وضعیت هرنت به صورت برجستهای در میآید ولی با اینکه همهی آنها به یکدیگر متصل هستند ولی در حالتی بین (ها و عا) مجزا بودنشان به چشم میخورد.
استکاتو
این حالت آوازی را میتوان در سبک کلاسیک به صورت کاملا عریان مشاهده کرد دلیل اینکه از کلمهی عریان استفاده میکنم به این دلیل است که تمامی این وضعیتها در طول اجرای هر آوازی در هر استایلی به صورت ظریف و نامحسوس رخ میدهد و متوجه آن نمیشویم ولی به صورت آشکار استکاتو را میتوان در آوازهای کلاسیک به وضوح شنید. همانطور که اجرای تحریرها در آواز اصیل حالت منحصربه فردی را به خود اختصاص میدهد که هیچ یک از سه مورد ذکر شده نیست، استکاتو هم از جمله موارد تکنیکی است که در سبک کلاسیک تواناییهای تکنیکی خوانندهها را در ردیفها و پاساژهای طولانی به نمایش میگذارد حالت استکاتو که حالتی بریده بریده و کاملا منقطع دارد شکلی به مانند ضربانهای قهقهه وار در یک خنده است که اتصال بازدم در طول اجرای این صدای تکه تکه نقش حیاتی در این ماجرا دارد و میبایست خواننده با تمرینهای بسیار بتواند وضعیتی را به وجود بیاورد که انسداد تارهایاش را در اجرای استکاتو به ویژه در سرعتهای بالا از دست ندهد. زمانی که برای اولین بار این تکنیک را در فیلم زندگینامهی موتسارت دیدم حیرت زده شدم. اجرای یکی از شاهکارهای معروف موتسارت بود که توسط یک خوانندهی سوپرانو که نقش معشوقهی موتسارت را بازی میکرد در جایی از آواز پاساژی را با استکاتو با یک تمپوی بالا اجرا میکند آن اجرا بیاندازه برایم حالتی پیچیده و بینظیر داشت که نمیتوانستم درک کنم که چطور یک خواننده میتواند این همه نت متفاوت را به صورت مقطع ولی زنجیروار آن هم با آن سرعت و مهارت اجرا کند در آن زمان با سن کمی که داشتم به نظرم آمد که "این هم حتما همان چهچه خارجیهاست دیگه....".
|