چند سالی است که در میان برنامههای تلویزیونی شاهد مسابقات آواز پاپ، پرشین استار، آکادمی... و جدیدا هم در داخل کشور باب شده که هنرجویان درکلاسهای متعدد پاپ ثبت نام میکنند و در رقابتی چقدر هم طاقتفرسا استعدادهای خیره کنندهشان را به نمایش میگذارند. واقعا من که نمیتوانم سر در بیارم چه چیزی در حال اتفاق افتادن است. یاد یک طنزی میافتم که فلانی رفته بود مسابقهی دو میدانی ولی از شانساش کسی غیر از خودش در مسابقه حاضر نشده بود بعد در رقابت با خودش دوم شد. حقیقتا معیار این مسابقات چیست؟ مثل این میماند که ایران خودرو اعلام کند که با پیکانهایش قصد دارد مسابقات رالی برگذار کند من نمیتوانم درک کنم چطور زمانی که موسیقی پاپ در پایینترین سطح خود قرار گرفته طوری که نسبت به چهار دهه پیش حتی یک قرن عقب افتاده بدون هیچگونه آموزش و استانداردی در این زمینه چه مسابقهای برگذار میشود؟ موسیقی پاپی که حتی در تمهای نظیر ترکی استانبولی هویت اصلی خودش را از دست داده است. بعد میآییم و با هم مسابقه میدهیم؟ مسابقهی چی؟ با چه استانداردی؟ خدا میداند که این کشتی بی ناخدا به کدام سمت میرود!
واقعا چه نگرشی پشت این قصهها حضور دارد؟ در دل کنسرتهای استثنایی که فقط لب زدن خوانندهها را میبینی، طرفدارانی که هزینه میکنند تا قد و بالای خوش تراش محبوبشان را بر روی استیج ببینند و هنرمندشان بدون هیچ گونه زحمتی سرش را تکان بدهد! چه پولهای هنگفتی که دریافت نمیکنند. این در حالیست که استعدادهای بیشماری بدون هیچ حمایتی خاموش میمانند و در پشت درهای ارشاد بدون مجوز در دام افسردگی گرفتار میشوند. متاسفانه در فضایی کاملا تنظیم شده قرار داریم که افرادی کاملا مشخص موسیقی یک کشور را به به دست گرفتهاند و به روش خود هرطور که علاقه دارند به هر ناکجا آبادی میتازند. از طرفی هم این محدودیتها جوی را در فضای مجازی ایجاد کرده که هر کسی برای خودش بدون در نظر گرفتن هیچ معیاری فعالیت میکند و در این وسط بازارهایی شکل گرفته در غالب تنظیم و آهنگسازی و ترانه سرایی با رقمهای میلیونی که مو بر تنت سیخ میشود افراد بسیاری که تمام دارایی خود را میدهند تا یک آلبوم مزخرف، روانهی شبکههای اینترنتی کنند با چه امیدهایی ولی بعد از مدتی در میابد که همه چیز را از دست داده ولی آب از آب تکان نخورده است. زمانیکه پای صحبتهایشان مینشینی اغلب شعارشان این است مگر من از فلان خواننده که با آن صدای مسخرهاش معروف و پولدار شده است چه چیزی کم دارم؟
روشهای جالبی هم از بعضی موسسههای هنری میبینی که نمونهاش را چندوقت پیش از نزدیک تجربه کردم یکی از هنرجویانم در تستی که یک کمپانی گرفته بود قبول شده بود و کلی خوشحال و خرسند نزد من داشت پز میداد که او را پذیرفتند و قرارداد بسته و برای من تعریف کرد که برای یک آلبومیکه حدودا شانزده میلیون تومان هزینهاش میشود با من شریک شدند و من باید نصف آنرا بپردازم یعنی حدود هشت میلیون تومان، قرار است هفت تا آهنگ به من بدهند که آنها را بخوانم و در سایتهای معروفی گذاشته میشوند و فعلا مجوز هم ندارم، البته قول دادند که اگر یکی از آنها معروف شد در مورد آلبوم بعدی با من مجانا کار کنند، که سه تا کار هم تموم شده!.
زمانیکه آهنگها را برای من گذاشت و آنها شنیدم متوجه شدم که این آهنگها را کسی در آن موسسه تنظیم میکند که کارمند آنجاست و از سطح کارها بر میآمد که برای هر کدام از این کارها دو سه ساعتی با سمپل بیشتر وقت نذاشته است و احتمالا دستمزدی که از صاحب موسسه بابت این کارهای خنده دار دریافت میکند نباید بیشتر از صد تا دویست هزارتومان بوده باشد یعنی این دوست ما در تستی قبول شده بود که هشت میلیون پول آلبوم مزخرفی را بدهد که یک میلیون هم کل آن برای شرکت هزینه برنداشته بود. این هم مدال افتخاری بود که این بیچاره نصیبش شده بود و و با گردنی شکسته دلخوش بود.
|