|
|
چندی پیش آواز یکی از دوستان که تسلط بالایی در زمینه موسیقی اصیل دارد را ضبط کردم و تصمیم گرفتم که آن را بررسی کنم به همین دلیل از طریق کیوبیس که نرمافزار حرفهای در ساخت موسیقی به حساب میآید، روی موج آواز آن یک کلیک راست کردم و تمامی اتفاقاتی که بر روی فرکانس صدایش افتاده بود را برایم به نمایش گذاشت. یعنی همزمان که صدا را میشنیدم میتوانستم به وضوع وضعیت فرکانسها و در واقع فواصلی را که اجرا کرده بود را نیز بر روی یک دیاگرام که نتها را نشان میداد ببینم. واقعا جنبههای بسیار ظریفی درآواز اصیل وجود دارد که حقیقتا زمانی که با آن موشکافانه برخورد میکنیم متوجه آن میشویم و شاید به دلیل این که این سبک از آواز برای ما بسیار آشناست آن قدر به خودمان زحمت نمیدهیم که آن را به درستی تحلیل کنیم. در حقیقت در محتوای یک ملودی سادهی پیشبینی شده چنان ظرافتهایی از لحاظ نحوهی اجرای آن وجود دارد که شاید هفتهها اجرای هر جملهی آن به خوبی زمان ببرد. با عنوان مثال تمام نتهای ملودی با یک وصل پیچیدهای به صورت گلیساندو از انتهای مجاور مد مربوطه در هم ترکیب میشوند مثلا نت و خواننده به صورت یک زینت از «ر» به «سل» گلیساندو کرده و در واقع این پیچ و خمها موجب میشود که آن آواز کاراکتر و لحن و بوی این سبک را پیدا کند. در حقیقت هر چقدر خوانندهای در این گونه ظرافتها تبحر بیشتری داشته باشد میتواند بیشتر آوازش را به استانداردهای لازم در این سبک نزدیک کند. به بیان دیگر پیچ و خمهای ظریفی که در این سبک وجود دارد موجب میشود آن ملودی ساده یکدفعه از لحاظ بافت فرکانسی و ریتمیک تبدیل به یک ساختار پیچیدهای شود که هرچقدر هم شما تلاش کنید آن ملودی را از لحاظ منطقی درست اجرا کنید باز هم آوازتان فالش و غلط به گوش برسد. به همین دلیل است که لحن اجرا در آواز اصیل بسیار بسیار سخت است و حتی دشواری این قصه به اینجا ختم نمیشود. تحریرها هم برای خودش داستانی دیگر دارد. همانطور که میدانید در ساختار تحریرها در آواز ایرانی ما شاهد تغییر وضعیت تارهای صوتی نیز هستیم به عبارتی صدا از محدودهی اصلیاش به حالتی از فالستو وارد میشود و بر میگردد که این تکنیک نوعی رنگ به خصوص در آواز اصیل ایجاد میکند و از جمله تکنیکهای اصلی این ژانر به حساب میآید که خواننده ردیفها و الگوهای پیچیده ریتمیک و ملودیکی را به صورت آوا با سرعتهای بالایی اجرا میکند که نوعی توانایی و مهارت و خلاقیتاش را با آن به نمایش میگذارد. چیزی که بعد از آن آرامشم را مختل کرد این بود که آن صدای فالستو که در تحریرها به رنگ روشنی اجرا میشود و در شکلی مانند استکاتو مرتب حضور پیدا میکند. خوشبختانه یا بدبختانه یک فرکانس دقیق نسبت به نت قبل از خودش دارد مثل این میماند که شما هر لحظه در آوازتان نوعی بغض بیاورید ولی آگاهانه با آن یک کوک مشخص بدهید که فاصلهی هارمونیکی با صدای قبلیتان ایجاد کند. مثلا اگر ملودی «سل لا سی دو» باشد آن رنگ فالستو نسبت به ملودی اصلی درجه سوم پیدا میکند و مثلا میشود «سی دو ر می» و به صورت منظمی با آن بالا و پایین میرود. متأسفانه بعد از دیدن این صحنه کمی حالت افسردگی به سراغم آمد و احساس کردم چه مسیر طولانی را یک هنرجوی مبتدی باید برای رسیدن به این استایل طی کند ولی از طرفی هم به این فکر افتادم که با دوستان متخصصی که در این سبک تبحر کامل دارند صحبت کنم و متدی را طراحی کنیم که فرد بتواند پله پله آن را فرا گیرد. چون حقیقتا این پیچیدگی چنان میتواند موجب یأس شود که بسیاری از علاقهمندان در میانهی راه انگیزهی خود را از دست بدهند و رفته رفته تعداد هنرجویانی که در این سبک منحصر به فرد علاقهمند آموزش هستند به صورت چشمگیری ریزش کنند. متأسفانه به جای این که در این زمینهها راهکاری ارائه شود اساتید شاگردان را با جمله بیمحتوای "تو گوش موسیقیایی نداری!" میآزارند و آنها را سرخورده راهی منزل نا امیدی قدیمیشان میکنند.
|
|
|
|
مطالب دیگر این شماره
|
|
|
|
شما در اینجا قرار دارید :
شماره : |
شماره 715 |
تاریخ : |
بیست و هفتم مردادماه |
سال : |
1394 |
|
|
|
پر بازدید ها |
|
|
پیوند ها |
|
|
|
|