شهاب الدین/
زمانی که از صدای سینه به سمت بالا حرکت میکنیم برای یک هنرجوی آماتور که تنها ایدهای که از صدایش دارد به سینه و نهایتا سر ختم میشود، در مسیر بالا رونده مرتبا تنش برروی صدایش افزایش مییابد و با بالا رفتن هر نت چیزی شبیه به وزنه برداری اتفاق میافتد که اصطلاحا در آواز به آن میگوییم سنگین بودن صدا. «راجرلاو» در تمرینها از «گوگ» استفاده میکند تا از پرتاب کردن هوا جلوگیری کند و از طرفی موجب بسته نگه داشتن تارها شود و با تاکید بر اینکه شدت صوتی را ثابت نگه داریم تمرینها را رو به بالا آغاز میکند ولی چون در هر صورت شدت صدا بالا گرفته میشود انقباض در شکم هم پیش میآید به همین دلیل این موضوع را به عنوان عاملی که موجب اختلال در آوازمان میشود تذکر میدهد و مرتبا به نرمی آن و بازگشت شکم به عقب در حین تمرین تاکید میکند. به هر حال با تنشهایی که اتفاق میافتد میبایست کار کرد و آرامش ذهنی و بدنی را برای گذر از این چالشها ایجاد کرد حالا در سیستم نوینی که «برت منینگ» ابداع کرده که به نظر میآید متحول شدهی سیستمهای قدیمیتر است از ابتدا با صدای سر آغاز میکند و مانند آبی که بر روی آتشی میریزی هیچ تنشی وجود ندارد.
صدای سر محدودهای از صداست که اغلب افراد حتی موزیسینها و اساتید آن را با فوسه اشتباه میگیرند و به همین دلیل کار کرد آن را از دست میدهند چون اختلاف این دو در باطن بسیار عمیق است و در ظاهر بسیار ظریف است. آنقدر که تشخیص دقیق و تخصصی را از جانب شما میطلبد. همان طور که میدانید صدای سر همان صدای قوقولی آقا خروسه است که هر خوانندهای در ایران به خصوص در آواز ایرانی از آن فاصله میگیرد و در خوانندههای کلاسیک غربی هم شاهد این ذهنیت اشتباه هستیم که به بزرگی و حجم صدا به عنوان یک الویت برتر تاکید دارند و به همین دلیل مشکلات تکنیکی و سنگینی در اجرا از دستاوردهای این نگرش خواهد شد. زمانی که با صدای سر شروع به خواندن میکنیم چه آقایان چه خانمها تفاوتی ندارد، یک احساس سبکی و کوک بودن جدیدی را تجربه میکنیم که در صدای سینه تجربهی آن را نداشتهایم. تنها موضوعی که باید دقت شود آن است که این صدا نباید در وضعیت تارهای باز اجرا شود (فوسه ) و میبایست دقت کنیم که رنگ صدای سر پر از هوا نباشد. حالا همین الان با آوای (وی) رنگ مشابه صدای سوپرانویی راکه در آواز کلاسیک میشنوید تولید کنید و به مانند آژیر از بالا به سمت صدای پایین و بم خود بیایید.
اتفاقی که بدون شک برای همگی ما میافتد ایجاد شدن یک شکست در میان راه سر به سینه است. دوباره آزمایش قبل را تکرار و صدای آژیر را تقلید کنید و با سرعت کمتر و احتیاط بیشتر از صدای سر به پایین بیایید تا بتوانید بدون به وجود آمدن کوچکترین شکست وارد محدودهی سینه یا همان صحبت کردن عادیتان بشوید. اگر این بازی را درست انجام بدهید چیزی که «برت منینگ» آن را به عنوان (کوردینیشن) یا هماهنگی مینامد، دارا بوده اید. در واقع یعنی توانستهاید که هماهنگی بین فرکانس مربوطه و وضعیت صحیح تارهای صوتی آن فرکانس به وجود بیاورید. زمانی که شما به صورت آژیر از محدودهی سر به سمت سینه میآیید اگر به تارهای صوتیتان کمی توجه کنید احساسی مشابه با زیپ شدن را پیدا میکنید و اگر شکستی ایجاد نشود یعنی اجازه دادهاید که حرکت زیپ مانند تارها به درستی و نرمی در میان این دو سطح متفاوت اتفاق بیفتد . این عمل مشابه دنده عوض کردن ماشین است که اگر شما کنار یک رانندهی تازه کار نشسته باشید مرتبا به دلیل عدم تسلط او بر روی ترمز و کلاج تکانهای آزار دهندهای را شاهد خواهید بود. بنابراین تلاش کنید که با تمرین بر روی آژیر، شکستها و تکانهای ناگهانی را از روی صدایتان حذف کنید. نگران نباشید برای درک بهتر، نمونهای را در اینستاگرام ارائه خواهم داد.
|