شهاب الدین/
اساس متد «راجرلاو» اصولا بر کنترل بازدم استوار است و تاکید بسیار زیادی بر کشف صدای میانی دارد و توضیح میدهد که صدای میانی صدایی است که شامل دو طیف اصلی سر و سینه است. در واقع زمانی که به اوج صدای سینه میرسیم با یکسان نگه داشتن شدت صوتی و بسته نگه داشتن گوشهی لبها و چرخش هوا در درون دهان و در نتیجه کنترل بر روی بازدم میتوانیم هوا را وارد حفرههای بینی کنیم و از شکستی که بین صدای سینه و سر است عبور کرده و وارد محدودهی بالاتری شویم که امکانات و وسعت و رنگهای جدیدی را به ما بدهد. تمرینهای «راجرلاو» از پایین صدای سینه شروع میشود و رفته رفته بالا میرود و از لحاظ دینامیکی بلند هستند و میبایست در مرکز صحبت انجام شوند از این رو خیلی به بلند صحبت کردن تاکید دارد از طرفی چون از پایین به بالا حرکت میکند برای هر هنرجوی آماتوری احتمال بالارفتن حنجره پیش میآید که تکنیک یوگی را به عنوان آماده سازی گلو در خلال تمرینهایش اضافه میکند و به عنوان راهکاری مفید برای باز شدن ته گلو و جلوگیری از تیز شدن و فشار بیش از حد برروی صدا ارائه میدهد. ابزاری که در این متد وجود دارند به طور کلی عبارتند از «گاگ» برای کنترل بازدم و انسداد، «مام» برای عبور بازدم از کلمات و احساس ماسک و«نی» برای ضخیم وپررنگ کردن صدا که به عنوان صدای حلقی از آن نام میبرد در این میان تکنیک گریه هم به عنوان یک میان بر مطرح میشود که هوارا وارد بینی میکند و تاکید میکند که صدای میانی در ابتدا شاید رزونانس کافی نداشته باشد ولی به مرور با تمرین رنگ و شکل مناسبی پیدا خواهد کرد. حال زمانی که با این متد شروع به کار میکنید به سرعت در آواها به صدای میانی میرسیم و رفته رفته صدایی شفاف نیز پدید میآید ولی متاسفانه فرد به محض ورود به شعر و کلام دردسرها شروع میشود و چالش جدی به وجود میآید که هنرجو خود را نیازمند یک سری ویژگیهایی میبیند که فاقد آن است. با اینکه در انتهای متد «راجرلاو »، آواهارا با کلمات پیوند میزند ولی راهکارهایی که ارائه میدهد به نظر من بسیار کلی است و برای من حداقل پاسخگوی همه نیازهایم نبود. در حقیقت مانند کسی شده بودم که به لب جویی نشسته ولی باز هم تشنه مانده بود. در واقع آواهابه بالاترین وسعت خودش دست پیدا کرده بودند ولی کلمات کماکان با صدایی مریض. به همین دلیل درطی این شش سال کلنجار رفتن میبایست مرتبا فکر میکردم و راهکار ابداع میکردم تا آواها و کلمات را به یک سطح برسانم ولی رزونانس دلخواه و شفافی که در آواها وجود داشت در کلمات به وجود نمیآمد و صدا در بسیاری از مواقع سنگین میشد.
تا اینکه «برتمنینگ» مانند یک سوپرمن به زندگی من وارد شد و چیزهای جالبی را مطرح کرد که بسیار تکمیل کنندهی متد «راجرلاو» احساس میشد. تاکید میکنم تکمیل کننده و نه نقض کننده چون بر خلاف اینجا که حرفهای شگفت انگیز توهمی از در و دیوار میشنویم متدی که «راجرلاو» ارائه میدهد حاصل بیست سال تحقیق علمی اوست و صحت علمیاش ثابت شده است. تنها «برت منینگ» به نظر من با تنوع ابزارهای بیشماری که ارائه میدهد توانسته شکاف بین آوا وکلمات را از بین ببرد و مشکلات بسیاری را از سر راه هنرجو بردارد. تلاش میکنم تا برایتان سیستم «برتمنینگ» را از این پس توضیح دهم تا شاید بتوانیم به تکنیکهای روز دنیا نزدیکتر شویم. اولین چیزی که باید بدانید این است که بر خلاف «راجرلاو» از صدای سینه به میانی نمیرسد بلکه از صدای سر به میانی وارد میشود و اصول کلی او «میکس» نام دارد که تنها به صدای میانی ختم نمیشود بلکه اجزا ورزونانسها را به صورت خالص و جداگانه در نظر میگیرد و با هم هر یک را مخلوط میکند و به همین دلیل شفافیتهای چشمگیری را هم در محدوده میتواند به وجود بیاورد. موضوع دیگری که آن را پیشرفتهتر میکند وسعت صدایی است که پیشنهاد میکند و سه اکتاو نیست بلکه پنج تا شش اکتاو است؛ از پایین ترین محدوده که «وکال فرای» نام دارد تا بالاترین محدوده که «سوت» خوانده میشود. این قصه سر دراز دارد.
|