شهاب الدین/
در طی این سالها که با متد «راجرلاو» کلنجار میرفتم یکی از دوستانم فایلهای صوتی «برت منینگ» را برایم آورد و توضیح داد که آموزشهایش در دنیا بسیار سروصدا راه انداخته و او قادر بوده بهصورت سیستماتیک وسعت صدایش را از دو اکتاو به پنج اکتاو برساند. اولین چیزی که در ارتباط با متدهای آموزشیاش به نظرم آمد این بود که متدهای «راجرلاو» به عنوان یک اصول کلی میتواند پایهی مناسبی را برای درک و اجرای صحیح روشهای «برت منینگ» ایجاد کند؛ در غیر این صورت مطمئنا میتواند مورد سوتفاهم قرار گیرد. در واقع مانند تمامی علوم دیگر این رشته نیز در حال رشد و شکوفایی است و ما نیز به عنوان یک هنرجو میبایست با زمان حرکت کنیم. کتاب «صدای خود را آزاد سازید» متعلق به پانزده سال پیش و از کتابهای تاثیرگذاری است که توانسته نظر بسیاری از اساتید را به خودش جلب کند ولی امروز آموزشهای «برت منینگ» تحت عنوان (singing successes) یک جهش عظیم در این راستا به حساب میآید و نمایندههای «برت منینگ» در کشورهای مختلف در حال آموزشهای او هستند. جالب اینجاست که روش های او نه تنها خوانندههای پاپ و راک بلکه خوانندههای کلاسیک را نیز در بر میگیرد. همانطور که میدانید تکنیک معاصر صداسازی «بلتینگ» نام دارد و به عنوان روشی است در مقابل صداسازی کلاسیک که در واقع نتوانسته بود جوابگوی رشد و نیازهای چشمگیری باشد که در این دوران بهوجود آمده بود. در طی این سالها چالش های فراوانی بین این دو گروه بهوجود آمده و هر کدام از آنها به شدت روشهای دیگری را نقد میکنند ولی گروهی که آغازگر این جریان مدرن بود اعتقاد داشت که این متدها ارزش این را دارد که مورد ارزیابی وتحقیقات پزشکی قرار بگیرد تا بتوانند با راست آزمایی آنها نگرانیهای طرف مقابل که «بلتینگ»را برای حنجره خطرناک و مشکل ساز میدانستند بی اساس نشان دهند. به نظر هم میرسد که در این یکی دو دهه این اتفاق افتاده است و «برت منینگ» چنان جهشی را ایجاد کرده که اساتید کلاسیک هم به دورههای آموزشی او میپیوندند. اتفاقا چندی پیش یکی از دوستان مجموعهای از آموزشهای ویدئویی «برت منینگ» را به دست من رساند و شاهد خصوصیترین آموزشهای او به اساتید و خوانندههای کلاسیک بودم که میبایست صدای گربه و رنگهای با مزهای را تقلید میکردند و خودشان از تحولی که در صدایشان ایجاد شده بود حیرت زده میشدند.
از چیزهای عجیبی که در این ویدئوها شاهد آن بودم گستره ی صوتی تمرین های آنها بود که نه تنها خودش شش اکتاو صدا را نشان می داد بلکه باید به عرض تان برسانم که هنرجویانش هم در این محدوده ها تمرین می کردند؛ یعنی تمارینی که بم ترین نت های پیانو را شامل می شد که محدوده ی وکال فرای نامیده می شود و در بعضی اوقات به بالاترین نت های پیانو می رسیدند که محدوده (ویستل) یا همان سوت نامیده می شود و برای رسیدن به تک تک این مناطق روش های جالب و دوست داشتنی ای را ارائه می داد که حقیقتا همزمان هم احساس خوشحالی و حیرت می کردم و هم از یک طرف غم و حسرت که چرا در فضایی زندگی می کنم که هنوز برخی از افرادی را می بینم که بدون اساس ما را با گفتمان کلیشه ای خوانندگی ذاتی است و حنجره ی طلایی واینکه ایرج وگلپا دیگر بار بر این دیار فانی نخواهد آمد خسته و بی انگیزه مان می کنند. امیدوارم که روزی بتوانیم ما هم حرفی برای گفتن در دنیا داشته باشیم و به جای تکیه بر گذشته ای که هزار سال است ناپدید گشته، به داشته هایمان افتخار کنیم.
|