شهاب الدین / زمانی که آواز هنرجویان را میشنوم اغلب شاهد یک پدیدهی مشترک و اسفبار میشوم و آن عدم آگاهی نسبت به آن چیزی است که میخوانند. وقتی ما چیزی را میخوانیم در واقع میخواهیم با صدایمان موسیقی خلق کنیم نه آلودگی صوتی! بنابراین همان طور که یک نوازنده توجه دارد که نتهای قطعهاش را بر روی ساز درست اجرا کند ما نیز میبایست نسبت به آن چیزی که میخوانیم آگاهی داشته باشیم. به عنوان مثال چه فواصلی را میخوانیم، آوازمان در چه مدی قرار دارد، به جملهبندیها از لحاظ ریتم و موزیکالیته توجه داشته باشیم، مشخص کردن تنفسها میان جملات و اینکه کدام بخش از ملودی در محدودهی سینه است وکدام بخش از ملودی در محدودهی میانی، بررسی اوج ملودی و مقایسهی آن با وسعت صدایی که در حال حاضر به آن دسترسی داریم و...
در این میان سازی مانند پیانو به راحتی میتواند به درک ما نسبت به هر آن چیزی که در ملودی در حال روی دادن است کمک شایانی کند به همین دلیل داشتن شناختی ابتدایی نسبت به پیانو بسیار حائز اهمیت است. حتی در دانشگاهها هم برای تمامی رشتههای موسیقی، گذراندن دوره پیانوی عمومی در طول تحصیل درنظر گرفته میشود. خوانندههای بسیاری را میشناسم که خودشان ملودیهایی را ساختهاند و با بهترین نوازندهها هم گروهی را تشکیل دادهاند و وقتی از آنها سوال کردم چه استایلی کار میکنید طبق معمول از آنجایی که بعضی چیزها یک دفعه در ایران مد میشود با غروری آنچنانی در پاسخ گفتهاند: «معلومه خب! ما یک گروه راک هستیم.» همان طور که میدانید درمسابقات بین المللی آواز در اروپا یا آمریکا باید موسیقی و آوازتان از لحاظ تکنیکی در سطح بسیار بالایی قرار داشته باشد تا بتوانید چنین ادعایی کنید که من راک میخوانم و این حرف نه تنها شوخی نیست بلکه چنین فردی میبایست از لحاظ اجرایی ویژگیهای بسیار خیره کنندهای را درخود جمع کرده باشد. من هم در مقابل این دوستان همیشه درخواست کردهام که با صدایشان مرا مستفیض کنند. هر دفعه چند چیز مشترک اتفاق میافتد. خواننده راک دوست داشتنی ما اغلب دوست ندارد بدون گیتارش آواز بخواند چرا؟! چون احساس میکند آوازش لخت و غیر ملودیک میشود و موسیقایی نبودن اجرایش به شدت آشکار میشود. مسئلهی دوم که همیشه اتفاق میافتد این است که خالق اثر خودش از محتوای چیزی که ساخته است اطلاعی ندارد! میپرسم آیا تا به حال آوازت را با گیتارت زدهای؟ در جواب میگوید: «بله آکوردهایش را بلدم!» میپرسم:«نه، منظورم ملودی آهنگت است آیا ملودی را که مثلا ساختهای بر روی سازت اجرا کردهای که اصلا بدانی چه چیز را میخوانی؟» پاسخ همهی این دوستان یک چیز بوده و آن هم «خیر!!»در حقیقت من جواب خودم را در طول اجرایشان دریافت کرده بودم. درآوازشان تنها چیزی که میشنوی یک لحن هوادار است توام با عشوههای لوس و بغض مانند و گرفته، دینامیکها و نوانسهای بی ربط و ناموزون، فرکانسهای تعریف نشده که ابدا در تمی که میخواهند ارائه دهند وجود ندارد، فاقد جمله بندیهای آوازی، در نهایت تنها چیزی که میشنوی یک دکلمهی غیرملودیک فالش توام با یک لحن مثلا خارجکی! بعد میگویم بیا ملودی دوست داشتنیات را بر روی پیانو اجرا کنیم؛ جالب اینجاست که نیم ساعتی باید تلاش کنیم تا منظور اصلی او را به صورت مشخص پیدا شود و زمانی که ملودی مشخص میشود از او میخواهم که دوباره آن را اجرا کند و تازه پرتاب میشویم به پلهی اول، چراکه او نمی تواند ملودی خودش را درست بخواند و نیاز دارد که ساعتها تمرین کند. به عبارت دیگر مادامی که آوازمان را برروی یک ساز مورد سنجش و ارزیابی قرار ندهیم هرگز نخواهیم توانست از چرخه تکراری اشتباهاتمان بیرون آییم.
|