یکی از موضوعات مهم عصر مدرن، دموکراتیزه شدن مفهوم عشق است. عشق نیز مثل سایر مفاهیم اعم از قدرت؛ دولت، سیاست، حاکمیت و..... دچار تغییرات اساسی شده و مصداق‌های آن با مسائل جامعه مدرن انطباق بیشتری یافته است. در گفتمان امروزین عشق، رابطه‌ی بین زن و مرد، نه بر اساس یک رابطه تمامیت خواه از بالا به پایین، که توسط مردان هدایت می‌شود بلکه رابطه‌ای‌ است که زنان را از سوژه بودن درعشق، به فاعل کنش‌گر فعال مبدل می‌سازد. به عبارت دیگر رابطه‌ی عاشقانه‌ای که در آن زنان، هورمون‌های تکمیل‌کننده‌ی مردان را ایجاد می‌کنند و یا اینکه نقش آنان صرفا در مناسبات، در خدمت دیگری بودن است امروز به زیر سوال رفته لذا عشق‌ورزی با این تعابیر از زیر لوای مفهومی مردانه بیرون آمده و چرخش اساسی در قدرت انتخاب زنان ایجاد کرده است. آن چه که در گفتمان مدرنیته به وقوع پیوست، اعطای قدرت انتخاب به زنان و تقویت قدرت اراده‌ی زنان در عدم ورود به روابط عاشقانه است. ضمن این که این دیدگاه خط بطلانی بر اندیشه‌های بیولوژیکی می‌کشد که مرد را جنس برتر در روابط با زنان می‌داند و به عکس بر پیوندهای عاطفی متفاوت و نقش‌پذیری زنانه تأکید می‌کند. دختران جوامع امروزی حتی در کشورهای در حال توسعه و با ساختارهای سنتی، عشق را به دور از الگوهای سنتی و خانوادگی طلب می‌کنند و علاقه‌مندند که در روابط متفاوتی وارد شوند هر چند عده‌ای روابط عاشقی مؤثر را بیشتر بازاری و جنسی تفسیر می‌کنند. اما درک مفهوم متفاوتی از با هم بودن، احساس مسئولیت که ریشه در گسترش مدنیت و مشارکت مردم در زندگی اجتماعی دارد، نقاط قوت عاشقیت از نوع مدرن آن است. در قرن بیستم و به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم و ورود زنان به بازار کار چرخش اساسی در روابط عاطفی ایجاد شده است. هر چند جریانات تند و رادیکال افراطی پدرسالارانه، عشق را ابزاری برای کنترل دیگری عنوان کرده‌اند اما روان‌شناسی مدرن بر این امر صحه می‌گذارد که عشق در تبادل عاطفی، روحی و اجتماعی، مردان و زنان را از لحاظ ذهنی، احساسی و روحی غنی‌تر کرده و مناسبات انسانی مبتنی بر درک و لذت بالاتر را برای آنها به ارمغان می‌آورد. در حقیقت دموکراتیزه شدن عشق هر چند به طور صد در صد محقق نشده اما اگر امکان تحقق آن پدید آید، ترس از ورود به روابط عاشقانه به پایین‌ترین سطح خود خواهد رسید و دو کنش‌گر را به عنوان دو فعال گفتمان عشق به یکدیگر پیوند می‌دهد. ضمن این که این امر باعث رهایی سکس و مسائل جنسی از تعاملات روابط بازاری خواهد شد. در حال حاضر به دلیل کالایی شدن عشق و مسائل جنسی، افراد امکان درک صحیحی از روابط جنسی عاشقانه ندارند در نتیجه افراد دچار انفعال یا پس زدن عشق می‌شوند. در هر حال علی‌رغم پیشرفت‌های به دست آمده در عصر جدید منفعل شدن زنان و عدم تربیت جنسی و عاشقانه‌ی کودکان و نوجوانان می‌تواند یک آسیب جدی برای نسل‌های آینده باشد. لذا باید در زمینه‌ی عشق دموکراتیزه شده بیشتر صحبت کرد تا درک و دریافت جامعه از آن بالاتر رود.