شهاب الدین/
در بحث قبلی اساسا در مورد بالارفتن سیب گلو صحبت کردیم ولی در واقع جایگاه حنجره از مبانی اصلی طراحی ساز ما در حین آواز محسوب میشود. به طور کلی دو صدای پایه در آواز داریم که ارتباط مستقیم با وضعیت حنجره دارند ودر واقع تکنیکهای مهمی محسوب میشوند: یکی Hum voice و دیگری Pharyngeal voice. برای درک و شناخت بیشتر، به عنوان مثال وقتی که صدای خمیازه را که به دقت گوش کنید کاملا حالت هوم را درونش کشف خواهید کرد و اگر در حالی که خمیازه میکشید دستتان را روی سیب گلویتان بگذارید متوجه حرکت پایین روندهی آن در حین خمیازه خواهید بود! خمیازه از بهترین نمونههایی است که اگر به درستی درک شود و راهنمای آواز شما آسیب شناسیهای مربوطه را بشناسد، میتواند تکنیک آوازی شما را به سرعت ارتقا دهد؛ چون در خمیازه هم بازدم مسیر صحیحی را طی میکند و هم قبل از اینکه شروع به خمیازه کشیدن کنید فضای آزادی را در گلو و دهان میسازد و در حالی که نرمهی دهان حالت گنبدی شکلی پیدا کرده صدا میتواند از جایگاه درستی که برخاسته شده بدون اینکه دچار مشکلی شود به نرمه دهان برخورد کند و وارد حفرهی بینی شود و ما شاهد صدایی آزاد و مخملی شویم!
خمیازه بسیار به تکنیک گریه شباهت دارد که به اشتباه در کتاب «صدای خود را آزاد سازید» تحت عنوان تکنیک فریاد ترجمه شده است. به احتمال زیاد، crying را دوست عزیزمان فریاد برداشت کرده ولی بسیار آشکار در فایلهای صوتی مربوطه لحن گریه را در اجرای راجرلاو میبینید و از طرفی هم بایستی توجه داشته باشیم که نام کتاب، «صدای خود را آزاد سازید» است و نگارنده تمایل دارد اصولی را آموزش دهد که صدایمان در هنگام خواندن آواز رها شود و از فریاد زدن پرهیز کنیم. به هر حال گریه از ظریفترین تکنیکهای آوازی به حساب میآید به طوری که پاواروتی معنای آواز را گریهای بر روی نتها توصیف میکند!
به هر حال زمانی که به صورت کاملا طبیعی خمیازه میکشید، به مسیر بازدم در طول خمیازهتان توجه کنید. این حالت را اگر بتوانید به صورت ارادی، دقیق و درست پیاده کنید، اصولیترین تکنیک آوازی شما خواهد شد که در واقع همان صدای هوم است! تنها خطری که هنرجو را در این شباهت سازی تهدید میکند این است که به اشتباه در دام یک صدای هوادار بیفتید و با وضعیت باز نسبت به تارهای صوتی این تکنیک را انجام دهد که در این صورت تمامی چیزی را که میتوانست موجب شکوفاییتان شود به سادگی نابود خواهید کرد. حال میپردازیم به صدای فرینجیال یا ing در کلاسیک که در آواز سنتی همان قنه نامیده میشود. صدایی مشابه با رنگ صدای گربه،گریهی نوزاد یا حالتی مثل ادا در آوردن بچهها برای صدای موتور و قان قان کردن... در این وضعیت حنجره بر خلاف صدای هوم نه تنها پایین رونده نیست بلکه کمی به سمت بالا حرکت میکند ولی فراموش نکنید که نباید اجازه دهید از روی انگشتتان عبور کند، در واقع اگر صدای هوم ما را در دام صدای هوادار میتوانست بیاندازد در فرینجیال به اشتباه میتوانیم در دام صدای شیپوری و تو دماغی بیفتیم که در طی آن، حرکت افراطی حنجره به سمت بالا میتواند منجر به بسته شدن ته گلو و دردسرهای دیگر شود. به قولی از حرص حلیم در دیگ افتادن است. جایگاه این صدا چیزی شبیه کلمهی «اینق» است که میتواند موجب شود صدا از شکستهایی که صدای سینهی ما را از محدودهی بالاتر که همان میانی است جدا کرده، عبور دهد و وارد مرکز جدیدی از صحبت کردن شویم که جایش پشت بینی احساس میشود و اصطلاحا به آن ماسک میگویند و میتوانید دقیقا مثل صحبت کردن ولی از لحاظ حسی کمی بالاتر از دهان، نتهای اوج را در حالتی کاملا سبک با رزونانسهای خیره کننده اجرا کنید
|