شهاب الدین/
در مورد توصیه های غیرعلمی و مردود شده ای که در بحث قبلی صحبت ....کردم خاطره ای یادم آمد . چند سال پیش خواننده ای به استودیو آمد و با صدایی که به نظر می آمد در اثر فشار پرتاب هوا ،خسته و بی رمق شده با کلی افتخار توضیح داد که «من آخرین آلبومم را با استاد ...کار کردم ، خدا ایشان را رحمت کنند . من در خلال تهیه این آلبوم از علم ایشان در صداسازی هم بهره بردم و تکنیک دیافراگمم را مدیون ایشان هستم .» همان لحظه حدس زدم که چه بر سر این خواننده ی بینوا آمده چون کاملا از التهاب تارهای صوتی اش می توانستم حدس بزنم... گفتم : «احتمالا این تکنیک گرانبها , ضربه زدن و انقباض عضلات شکمت به داخل در نتهای بالا ا ست . نه؟» گفت : «دقیقا» گفتم :«خدا ایشان را رحمت کند ولی شما مدیون این استاد نیستید بلکه اوخدابیامرز مدیون شماست که موجب شده تارهای خسته ات به این وضع بیفتند.»
بزرگترین استاد صداسازی جهان تاکید می کند که اگر استادی به شما توصیه کرد که برای آواز خواندن عضلات شکم را منقبض و یا به داخل ضربه بزنید خودتان می دانید چه کنید؛ هر چه زودتر معلم تان را عوض کنید!!
این در حالی ست که در اغلب کلاس های تئاتر، بازیگری: فن بیان و آواز و هر آنچه که ارتباط با صدا پیدا می کند، ..........چنین توصیه ای می شود.
قوت, حدود وهماهنگی صدا بستگی به جریان آرام و منظم هوا دارد نه به انفجارهای پشت سر هم تنفس شدید... (صدای خود را آزاد سازید , راجرلاو,صفحه ی ۶۹)
در علم صداسازی همیشه تلاش بر این است که بزرگترین صداها در اوج آرامش برخاسته شوند همان طور که اساتید بزرگی مانند استاد شجریان نمونه ی زیبایی برای اثبات این موضوع است ؛ در حالی که در آرامش نشسته به راحتی در تمامی محدوده های صوتی اش پرواز می کند. بدون کوچکترین فشار وتنشی...
به قول راجرلاو هیچ ارتباطی بین یک آواز خوب و وزنه برداری وجود ندا رد .
ولی متعجب می شوید اگر بدانید از کارهای شگفت انگیزی که من با یکی از اساتید بسیار محبوبم انجام می دادم بلند کردن پیانو در حین خواندن نت های اوج بود. به همین دلیل بعد از آن تصمیم گرفتم که با آقای رضازاده در المپیک وزنه برداری هم شرکت کنم. از جمله اتفاقات عجیبی که دوباره برایم افتاد در مورد پزشکی بود که تخصص حنجره دارند و عموما خواننده ها به ایشان رجوع میکنند. آن زمان به دلیل ساعت ها تدریس و تمرین و صحبت کردن روزانه با هنرجویان احساس می کردم که حنجره ام التهاب پیدا کرده، به همین دلیل به سرعت پیش ایشان رفتم و خواستم که یک عکس از تارهای صوتیم بندازند تا وضعیت آنها را بدانم. همان طور که حدس می زدم ، ملتهب شده بودند و به دلیل اینکه فرصت استراحتی هم نداشتم تارهای صوتی ام به وضعیت وخیمی داشت نزدیک می شد. می دانستم که این موضوع بیشتر از بد صحبت کردن من اتفاق افتاده تا از آواز خواندنم و ریشه در پرتاب کردن هوا و هوادار صحبت کردن من دارد. با اینکه تلاش می کردم عادت دیرینه ی هوادار صحبت کردنم را از بین ببرم ولی کماکان ضعف هایی وجود داشت و به وضوح می دیدم که چطور به من در آواز و گفتارم حمله می کند. در حین اینکه سعی می کردم برای دکتر توضیح بدم که من به دلیل حرفه ام ساعت ها در روز از صدایم استفاده می کنم ایشان گفتند از یک تا ده بشمار؛من هم شروع به شمارش کردم و تلاش کردم با صدایی سبک و پر رنگ و بدون هوا این کار را انجام دهم تا بتوانم از فشار برروی تارهای صوتی ام بکاهم. در همان لحظه این دکتر به من حرفی زدند که موجب شد آخرین باری باشد که به آنجا مراجعه کنم. گفتند باید توام با نفس زدن بشماری و با صدایی که پر از هوا بود شروع به شمارش کرد و از من خواست که رنگ صدایش را تقلید کنم...این توصیه برای من حکم اعدام تارهای صوتی ام را داشت و من هم انجام دادم ولی دوست داشتم که حداقل سر فصل یکی از مهم ترین بحث های صداسازی را به ایشان نشان بدهم که از این قرار است:
صحبت کردن توام با نفس زدن: جذاب ولی " آسیب رسان و مرگبار"
(صدای خود را آزاد سازید صفحه ۴۹)
|