شیما هاشمی/
حمید متبسم نوازنده و آهنگساز موسیقی ایرانی بعد از گذشت بیست سال از آهنگسازی بزرگان موسیقی برای شعر «زمستان» مهدی اخوان ثالث، کنسرتی را با همین نام در تالار وحدت برگزار کرد. در خیابان استاد شهریار به سمت تالار وحدت جمعیت زیادی به چشم میخوردند، سالن کمی شلوغ بود اما ظاهرا نه به اندازه ظرفیت کامل سالن، چقدر هیجان انگیز که اجرا دقیقا سر ساعت البته ده دقیقه آن طرفتر که زمان غیر قابل توجهی در برنامههای ما است شروع شد. به نظر میانگین سنی بیشتر تماشاچیان بالا بود که نظم حاضر در سالن و سکوت و رعایت الزامات حضور به عنوان تماشاچی قطعیت رو نسبت به این موضوع بیشتر میکرد چرا که در کنسرتهای پاپ این میانگین و آمار بسیار پایینتر است، شروع کنسرت با همنوازی سهتار توسط حمید متبسم و سازهای کوبهای توسط شهروز شعاعی که به شکل خلاقانهای هم نواخته میشد شروع شد، تکنوازی سهتار متبسم با مضرابی پرطنین، آغاز میشود تا در ادامه به ضربههای ملایم شعاعی بپیوندد و همنوازی آغاز شود که البته زمانش هم کوتاه بود و شاید فقط چند دقیقه بیشتر از آستاته تحمل برخی از تماشاچیان بود، بعد از یکتنفس کوتاه و شروع پارت دوم با کنار رفتن پردههای سن چیدمان صندلیهای نوازندهها خبر از تعداد آنها و دیدن و شنیدن یک اجرای متفاوت میداد که جبران آن چند دقیقه بیشتر همنوازی پارت قبل را میکرد، در زمان کنار رفتن پرده دومین قسمتی که نگاه را به خود جذب میکرد فرش قرمز رنگی بود که مانند تابلویی بالای پرده پشت نوازنده آویزان شده بود که قطعا قالیچهای با هویت ایرانی بود اما دلیل این که چرا آنجا بود در نوع خود قابل توجه است!
در شروع پارت دوم شعاعی روی سن غایب بود، و آهنگ «نوای دریا» را در مایه نوا اجرا شد. این اثر که متبسم در سال ۷۳ به مناسبت زادهشدن دخترش دریا آن را ساخته است، با اوج و فرودهای متعددش که یادآور پیشروی و پسنشستن امواج دریاست، در حضور دو عود با نوازندگی نوشین پاسدار و بهناز بهنامنیا و کوزهنوازی نغمه فرهمند، بیش از پیش دریا را یادآور میشود. صدای مضراب عودها با کوزه در هم میآمیزد و نوایی شبیه موجهای دریا میسازد. سمیرا گلباز، میثم کربلایی و سپهر شهبازی با سهتار و آوا ایوبی و جلال امیرپورسعید با تار نوازندگان دیگری هستند که در این همنوازی حضور دارند. شروع این پارت و استادانه نواختن نوازندهها سکوتی به همراه توجه در سالن ایجاد کرده بود، شاید حضور یک نوازنده کمانچه بین آنها جای خالی خودش را حداقل برای نگارنده نشان میداد، در این بخش، شاهد نواختهشدن پیشدرآمد نیستیم و آهنگ تقریبا بدون معطلی، با کلام اخوان و صدای همخوانان درمیآمیزد. همخوانی فریبا داودی و هادی فیضآبادی، با اوج و فرودهایی گاه متضاد و گاه هماهنگ در زیر و بمها، با صدای سازها عجین میشود. با شروع اجرای خوانندهها چهرهی تماشاگران شنواتر و خوشحالتر شده بود، همراهی هر دو خواننده عالی بود و تحریرها به همراه نوازندگی عالی نوازندهها موسیقی ایرانی دلنشینی را به گوش میرساند، قطعات اجرا شده در در مایههای اصفهان، همایون، دشتی، چهارگاه و ماهور با کلام اخوان و صدای همخوانان اوج میگیرد و به فرود میرسد تا پس از سکوتی دیگر، دوباره به شعر پیوند بخورد و زمستان را برای مخاطب تداعی کند. با احترام به اشعار آشنای اخوان ثالث که برای خیلیها تداعی خاطرات و بارها هم شنیدنی است شاید نقد یا پیشنهاد به جایی باشد درخواست یک شنونده و علاقهمند موسیقی ایرانی به همه موزیسینهای موسیقی ایرانی به انتخاب شعرهای کمتر شنیده شده و تکرار شده و البته در همین حد فاخر و دارای ارزش ادبی. اما زیباترین قسمت برای اکثر شنوندهها و نگارنده که از طرفداران حضور بانوان در عرصه هنر و علیالخصوص موسیقی هست شنیدن صدای خانم فریبا داوودی بود، البته در قاب صدایی مردانه، که خوشبختانه طنین صدایهادی فیض آبادی قاب زیبا و استادانهای بود که حضورش قطعا بر زیبایی اجرا افزوده بود، هرچند که تجربه و سابقه هنری و زمانی فریبا داوودی از لحاظ تقویمی بیشتر باشد اما هادی فیض آبادی هم خواننده جوان و خوش صدا و خوش آتیهایست که تازگیها به عنوان چهره شناخته شدهای در عرصه موسیقی ایرانی نامش شنیده میشود و تا به حال موفقیتهای بیشماری در عرصه هنر و آواز داشته که آخرینشان حضور در گروه سپندار در فستیوال کن بوده که این گروه به سرپرستی نوید توسلی موفق به کسب مقام نخست بخش بین الملل فستیوال موسیقی رنسانس ارمنستان شده است. از لحاظ هنری قطعا هر هنرمندی دوست دارد و میتواند به طور مستقل کنسرتهایی داشته باشد و طرفداران بیشماری هم قطعا خواهد داشت اما محدویتهای اجتماعی، مالی و بعضا شرعی موجب میشود که همگان نتوانند از موهبت ارتباط مستقیم و بیواسطه با مردم برخوردار شوند. یکی دیگر از نکات قابل توجه در این کنسرت، اجرای هنرمندانه نوازندگان زن در این اجرا بود که علیرغم عدم احساس راحتی و آرامش حتی در نوع پوشش در مقایسه با نوازندگان مرد در نحوهی اجرا، به بهترین شکل ممکن هنر خود را نمایش دادند. جلوه هنر در حرکت انگشتهای نوازندههای خانم خیره کننده بود و حسغرور را در تماشاچیان چنان ایجاد میکرد که برای دقایقی بنبستهای موجود را به فراموش بسپارند. در آخر هم تشویق تماشاچیان و ایستادن به احترام هنرمندان که نشانه رضایت از اجرا بود باعث شد نوازندهها دوباره به سن برگردند و با بازگشتی به نوای ابتدایی بخش دوم کنسرت، کار گروه مضراب با تأکید جملات پایانی موسیقی و شعر بر «زمستان است»، به پایان برسد. در هنگام خروج در بیرون از تالار صدای ملودیکا و دف دو نوازنده تازهکاری که «خونۀ مادربزرگه» را مینواختند باعث میشد که دقایقی نوای صدای زمستان از گوشمان خارج شود و هوای اردیبهشتی را زمستانی کند برای هنری که در کنار خیابان و با توجهی کم شنیده میشود و بعد از دور شدن از آنها باز ملایمت اردیبهشت طنین دلنشین زمستان را به یاد میآورد.
|