|
وجهی از سیمین که کمتر مورد توجه بوده |
سیمین دانشور در داستانهای کوتاهش
|
|
باقر رجبعلی با بیان این مطلب در یادداشتی با عنوان «سایهروشن داستانهای کوتاه سیمین» که به مناسبت سالگرد تولد سیمین دانشور (هشتم اردیبهشتماه) در اختیار بخش ادبیات و نشر ایسنا گذاشته نوشته است: اغلب، این نویسنده نامآور را با رمان «سَووشون» (یا سُووشون) و مقداری هم با رمانهای «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان» میشناسند. رمانهای سیمین دانشور آنقدر شهرت پیدا کردند که داستانهای کوتاه او را به حاشیه راندند و مردم که هیچ، حتی منتقدان هم در واکنش به این نوع آثار او بخصوص مجموعه آخرش «انتخاب» تقریبا هیچ سخن جدی و قابل بحثی (له یا علیه آنها) بروز ندادند. ما اما در این مجال میخواهیم سعی کنیم اگر بشود بهطور اجمالی نگاهی بیندازیم به داستانهای کوتاه این نویسنده نامآور تا شاید توجه منتقدان و خوانندگان جوان (لااقل) به این نوع آثار او جلب شود؛ چون واقعا از روی این داستانها میتوان به تصویری بسیار جذاب و کاملا «درسی» از سایهروشنهای خلاقیت یک نویسنده حرفهای دست پیدا کرد و بهطور منطقی دریافت که چرا یک نویسنده پرتوان همچون او این همه ضعف و قوت را در این زمینه تجربه کرده است. سیمین دانشور بهجز رمانها و کتابهای فراوانش در زمینههای گوناگون ادبی و علمی، پنج مجموعه داستان در سراسر عمرش منتشر کرده که با بررسی آنها میخواهیم دریابیم که او در کدام یک از این مجموعهها حرفهایتر عمل کرده و چه نوع داستانهایی از خود به یادگار گذاشته است. قبل از هرچیز باید دانست که سیمین دانشور در واقع چهار مجموعه داستان دارد: «آتش خاموش»، «شهری چون بهشت»، «به کی سلام کنم؟» و «انتخاب»؛ اما باید یادآوری کنم که قبل از کتاب «انتخاب»، یک مجموعه داستان از ایشان چاپ شد به نام «از پرندگان مهاجر بپرس» که شامل 10داستان کوتاه بود، اما 10داستان این کتاب به همراه 6 داستان کوتاه دیگر در مجموعه بعدی یعنی «انتخاب» تکرار شدند و در واقع، اگر مجموعه داستان «از پرندههای مهاجر بپرس» را از کتابهای سیمین حذف کنیم و نام آن را در فهرست آثار ایشان نیاوریم، کار عاقلانه و بیحرف و حدیثی خواهد بود. با این تفاصیل، میتوان تکرار کرد که نویسنده مورد بحث ما فقط چهار مجموعه داستان دارد (آتش خاموش، شهری چون بهشت، به کی سلام کنم؟ انتخاب) که این چهار مجموعه شامل 52 داستان کوتاه هستند؛ یعنی میتوان گفت سیمین دانشور در عمر نویسندگیاش این تعداد داستان کوتاه نوشته البته به اضافه یک داستان کوتاه دیگر به نام «بقای انرژی» که ترجمهاش در خارج از ایران چاپ شده و هنوز به دست ایرانیهای داخل ایران نرسیده است. با این اثر تعداد داستانهای او میشود 53، اما بهتر است ما روی همان 52 داستان تمرکز کنیم. در یک مصاحبه استاد غلامرضا امامی از سیمین میپرسد: «شنیدهام اخیرا قصهای از شما منتشر شده به نام «بقای انرژی». داستانش چیست؟ و خانم دانشور میگوید: «بقای انرژی» داستان کسی است که بعد از مرگ، کالبدش از بین میرود اما انرژیاش باقی میماند. از روی کالبدش بلند میشود و ندایی را میشنود که تو آزادی، برو و تمام دنیا را بگرد. گذشته، آینده این دنیا، آن دنیا، همه را میتوانی سیاحت کنی. بلند میشود و سیر آفاق و انفس میکند. به خیلیها برمیخورد. حافظ و سعدی را میبیند، مرا میبیند، میگوید میخواهم ببینم کسی که مرا نوشته کیست و پس از آن گشت و گذار، به نتایج خاصی هم میرسد.آقای امامیمیپرسد: ظاهرا بخشی در این داستان در مورد حضرت علی علیه السلام است؟و خانم دانشور میگوید: مگر میشود کسی در این دنیا بگردد و علی توجهش را جلب نکند؛ کسی که بر ستیغ افتخارات بزرگ نشسته و اولین ایمانآورنده به پیامبر و پسرعمو و داماد اوست. همسر بانویی است که پیامبر، او را مادر خود لقب داد. پدر حسن و حسین و زینب است و در عین حال، روزگار، او را به جایی میرساند که در مقطعی هیچ همدل و همزبانی پیدا نمیکند و درد دلهایش را به چاه میگوید.اینجا خانم دانشور بغض میکند و آقای امامیمیپرسد: «بقای انرژی» در اینجا که چاپ نشده؟ و او میگوید: نه، من این داستان را دادم به آقای مندنیپور که در نشریهاش چاپ کند. بعد از مدتی نشریهاش تعطیل شد، البته نه به خاطر این داستان، به خاطر مطلب دیگری. بعد رفت آمریکا و این داستان را ترجمه و در «آتلانتا» چاپ کرد. چند وقت پیش به من نامه نوشت که: خانم، من میخواهم به شما حقالتحریر بدهم. من جواب دادم: پول میخواهم چه کار! چند نسخه از کتاب را برایم بفرست...»با خواندن این قطعه از مصاحبه نویسنده، میفهمیم که نوع داستاننویسی سیمین دانشور در اواخر عمر چگونه بوده و بخصوص سوژه این داستان میتواند به ما بگوید که دلمشغولی سیمین در داستانهای آخرینش (به ویژه در مجموعه انتخاب) حول محور چه مضمونها و مسائلی میچرخیده.به این داستانها نگاه خواهیم کرد. اما ابتدا از ویژگیهای آغاز داستاننویسی خانم دانشور بگوییم تا لااقل آشنایی مختصری با نحوه شروع کار او پیدا کنیم.نخستین مجموعه داستان خانم دانشور «آتش خاموش» شامل 16 داستان کوتاه است. اولین داستان این مجموعه «اشکها» که خانم دانشور آن را در 21 سالگی نوشته و نخستین داستان چاپشده او هم هست، داستانی است در مورد یک زن جوان که در کتابخانه نشسته و در حال خواندن یکی از آثار موریس مترلینگ است.دختری از کنارش برمیخیزد و میرود، اما دفترچه یادداشتی از او به جا میماند. زن یادداشتها را میخواند و میفهمد که آن دختر وقتی در دانشکده درس میخوانده، عاشق استادش شده و با او بر سر عشق بحثهای طولانی داشته است. استاد به خارج میرود و زن فرنگی میگیرد، اما وقتی به ایران برمیگردد تصمیم میگیرد زن فرنگی را طلاق دهد و همان دختر را بگیرد. دختر فکر میکند اگر این تقاضا را قبول کند به همجنس خود خیانت کرده است.در این داستان، خانم دانشور مسائلی را مطرح کرده که آن زمان در داستانهای پاورقینویسان هم مطرح میشد، اما او سعی کرده با آنها تفاوت داشته باشد، پس ضمن رعایت ایجاز و چارچوبهایی مشخص، دفاعی هم از حقوق زن کرده و مظلومیت او را نشان داده و این همه را، نه از نگاه فمینیستی (که آن زمان هنوز در ایران مطرح نبود) بلکه از نگاهی کاملا متعهدانه، انسانی و اخلاقی مطرح کرده؛ البته سطحینگری، سانتیمانتالیسم و سوزوگدازهای عاشقانه هم در داستان وجود دارد و برای همین است که خودش بعدها اینطور داستانهایش را کاملا رد میکرد و قبول نداشت؛ اما تاکید میکرد که هیچ کارشان هم نمیتواند بکند چون به هر حال جزو کارنامه او هستند. در خود داستان «آتش خاموش» هم دو خانم میخواهند به میهمانی یکی از دوستان مشترک بروند، اما یکی از آنها خبر خودکشی یکی دیگر از دوستانشان را میدهد و وقتی به میهمانی میرسند، همگی با کمال بیقیدی از خودکشی خانم «ج» سخن میگویند و اظهار عقیده میکنند، در واقع به قول نویسنده «لاف» میزنند. بعد نویسنده میرود سراغ همان خانمیکه خودکشی کرده و از زبان او میگوید: کاش یک نفر مرا دوست داشت، آن وقت نمیمردم.»اینجا دیگر مظلومیت زن مطرح نیست، بلکه ضعف و انفعال نمایش داده میشود و دلخوشیهای پوچ که همواره شخصیت برخی زنان، اسیر آنها و راهنمایشان برای درغلتیدن به سراب است.بقیه داستانهای این مجموعه هم در چنین فضاهایی سیر میکنند و نویسنده که آنها را بین 21 تا 26 سالگی نوشته، در همه آنها اسیر احساسات و عواطف زنانگی است و از منطق و ریشه نابسامانی جامعه آن زمان غافل بوده. خودش هم با شهامت به این مساله اعتراف کرده و آن را ناشی از فضای حاکم بر نشریههایی که قرار بوده آنها را چاپ کنند دانسته؛ نشریاتی که نام «بانو» را یدک میکشیدند و به اصطلاح «زرد» بودند.داستانهای مجموعه اول سیمین دانشور در واقع شاهد بیچون و چرایی هستند بر این واقعیت که نویسنده جوان آن دوران (که چندی بعد همسر یکی از پرسروصدا ترین نویسندگان ایران شد) نویسنده بااستعدادی بوده اما با اصول داستاننویسی و قواعدی که برای نوشتن یک اثر کوتاه هنری به نام «داستان» لازم است، آشنایی نداشته و صرفا به تقلید از دیگران، مخصوصا نویسنده مشهوری همچون «او. هنری»، داستانهایی نوشته که عمدتا در «سطح» قرار داشتند و هیچ حرف تازهای در فرم و محتوایشان به چشم نمیخورده، منتها نویسنده این صداقت را داشته که در پیشانی تعدادیشان بر اقتباسی بودن آنها از داستانهای «او. هنری» تاکید کند. بنابراین میتوان اولین مجموعه داستان خانم دانشور (و در واقع اولین مجموعه داستان جدی یک زن ایرانی) را سیاهمشقی دانست که با نثری کلیشهای، درشتبافت و کاملا سطحینگر، مسائل و موضوعات عامهپسندی را مطرح کرد و این احساس و امید را در برخی از منتقدان به وجود آورد (از جمله مرحوم صبحی مهتدی از آنها بسیار تعریف کرد) که نویسندهای جوان و بااستعداد در راه است و میتوان به آیندهاش امیدوار بود. اما دومین مجموعه داستان خانم دانشور شامل 10 داستان است که با عنوان «شهری چون بهشت» در سال 1340 یعنی 13 سال بعد از اولین کتابش به چاپ رسید.سیمین دانشور، داستاننویس، مترجم و همسر جلال آل احمد، هشتم اردیبهشتماه سال 1300 در شیراز به دنیا آمد و هجدهم اسفندماه سال ۱۳۹۰ در خانهاش در تهران درگذشت.
|
|
|
|
مطالب دیگر این شماره
|
|
|
|
شما در اینجا قرار دارید :
شماره : |
شماره 628 |
تاریخ : |
هشتم اردیبهشت |
سال : |
1394 |
|
|
|
پر بازدید ها |
|
|
پیوند ها |
|
|
|
|