فرهاد فخرالدینی در سال ۱۳۱۶ در آذربایجان در خانوادهای هنرمند پا گذاشت. در همان زمان کودکی پدرش او را با ویولون آشنا کرد. او به هنرستان موسیقی رفت و پس از تحصیل شد، نوازنده ویولون و ویولون آلتو در ارکستر گلها که همه علاقمندان به موسیقی ایرانی با آن خاطره دارند. آن زمان رهبری ارکستر بزرگ رادیو و تلویزیون با فریدون ناصری بود و چند ماهی هم به عهده مرتضی حنانه تا اینکه این سمت به عهده فرهاد فخرالدینی افتاد و وی تا سال ۵۸ در این سمت بود و از آن زمان به بعد از کار کناره گرفت. بعد از انقلاب بیشتر تمرکز وی بر روی ساخت موسیقی فیلم و سینما بود که شوهرآهو خانم، سربداران، بوعلی سینا و سریال امام علی (ع) از آثار به یاد ماندنی او است. در سال ۱۳۷۷ وی ارکستر موسیقی ملی ایران را بنیان نهاد اما دوباره مجبور شد در سال ۱۳۸۸ از رهبری ارکستر موسیقی ملی ایران استعفا بدهد. فرهاد فخرالدینی متولد 21 اسفندماه است. اسفند، ماه پیشواز بهار نیز هست و به این بهانه با وی گپی خودمانی زدیم که در زیر میخوانید.
تولد از نظر شما دوباره به دنیا آمدن است یا یک سال بر سالهای دیگر اضافه شدن؟
معتقدم که دو نقطه مهم در زندگی هر کسی هست، یکی تولد و یکی مرگ. زندگی در بین این دو نقطه قرار دارد. آنچه اتفاق میافتد در میان این دو نقطه زندگی است و فراز و نشیبهای زیادی دارد. نه در تولدمان نقشی داشتیم و نه در مرگمان نقشی خواهیم داشت. نه زمان تولد به ما گفته میشود و نه زمان مرگ. اما مهمترین حادثه انسان این دو رخداد است. و آدم چطور میشود درباره اینها حسی نداشته باشد. شما بگویید که این موضوع را از چه منظری نگاه باید کرد؟ از منظر شانس باید گفت، خب بعضی این شانس را دارند که در یک زمان و مکان و موقعیت خوبی به دنیا میآیند، و برخی این شانس را ندارند. آخر چه فرقی است بین کودک بیگناهی که در جای بدی به دنیا میآید، با آن کودکی که در ناز و نعمت در یک قصر به دنیا میآید؟ اینو اسمش را چه باید گذاشت؟
از منظر زمان به آن نگاه کنیم. بهار هم نوعی تولد است، دوباره متولد شدن است. تعریف شما از بهار چیست؟
بهار یک تکرار است. همه اینها تکرار است. در وجود خود انسان هم همه اینها تکرار میشود و وجود میتواند شاهد آن باشد که همه این چیزها با بشریت تکرار میشود. من میروم و جای من یکی دیگر میآید. یک فصل دیگری آغاز میشود، یک بهار دیگری میآید. تمام اینها را وقتی درست میشکافیم، میبینیم از یک قانون تبعیت میکنند و مثل هم هستند. حتی در لحظهها هم ما اینها را حس میکنیم. اگر روز و شب را معیار بگیرید، قطعا خواهید گفت که طلوع خورشید بهار است و غروبش، پاییز و شب را بگویید زمستان. یک چنین نتیجه گیری میشود گرفت.
فصلها هویت متفاوتی برای شما ندارند؟
اگر نداشته باشند که هیچ کدام معنایی ندارند. خوب، زمانی خودش را نشان میدهد که در کنار بد دیده شود. سفید موقعی خودش را نشان میدهد که در کنار سیاه باشد، حالا نتیجه هم نمیگیرم که شب بدتر از روز است. چه، شاید شبها برای انسان خوشتر باشد، تا روز روشن که خیلی هم روشنی و خیرگی خورشید نمیگذارد جایی را ببینید.
بهار نمودی در آثار شما دارد؟
بهار قطعا نمودی در آثار من دارد. یک مقدار در کارهایی که انجام دادهایم دیده شده، هر چند کارها اغلب مناسبتی بوده است. یعنی فرض کنید در زمانی که رهبر ارکستر رادیو و تلویزیون بودم همه سفارشهای صدا و سیما که آن موقع میگفتند رادیو تلویزیون ملی این بود که باید برای بهار چیزی تدارک ببینیم. ما هم مینشستیم با شعرا صحبت میکردیم، خودمان فکر میکردیم، دنبال شعری میگشتیم، تا ارکستر چند قطعهای به مناسبت بهار اجرا کند و من هم چهار پنج قطعهای در همین زمینه دارم. این قطعات را برای بهار ساختم. شاید اگر این سفارشها نبود این کار را نمیکردم. البته الان نمیدانم. ممکن است هم انجام میدادم.
شما آداب و رسوم سنتی ایرانی را برای بهار را برگزار میکنید؟
بله! بله! سنت خیلی شیرین و خوبی است چرا که نه! رنگهای خوب، عادات خوب، لحظات خوب، لحظهای که میخواهد متحول بشود چیزی و آدم احساس کند فصل تازهای، دور تازهای را دارد آغاز میکند. اینها قشنگ هستند.
بهترین رخداد زندگیتان در سال ۹۳ چه بود؟
میدانید ما هنرمندان زیاد رخداد خوب نداریم این روزها. همهاش گرفتاریهای شغلی و کاری است. جلوی این کنسرت را گرفتن، جلوی آن کار را گرفتن، این حرف را زدن، آن حرف را زدن. اینها موجبات دلتنگی و دلگیری ما را فراهم میکند. حرفهایی که زده میشود، پخش میشود. در کشور ما هنوز موسیقی وضعیت خودش را پیدا نکرده است که آیا اصلا کار درستی است، کار غلطی است، ما داریم کار حلالی انجام میدهیم، کار حرامی انجام میدهیم؟ برای اولین بار و آخرین بار خوب بود میگفتند تا بدانیم اقلا کار ما چیست؟ این است که چه انتظاری دارید؟ بگویم کار ما چی بوده؟ من یک آهنگسازم. یک رهبر ارکسترم. ۵ سال و نیم است ارکستر موسیقی ملی ایران تعطیل است. برای همه کاری در این مملکت بودجه هست، به موسیقی که میرسد هیچ خبری نیست. تازه چیزی هم نمیشود. ببینید الان هنرمندان یارانه نمیگیرند. آیا با نگرفتن یارانه از طرف یک تعداد قلیلی هنرمند، بودجه مملکت درست میشود؟ در حالی که کسانی که خیلی وضع خوبی دارند یارانه میگیرند. من نمیگویم یارانه میخواهم. این توهم پیش نیاید. چنین بحثی نیست. برای خودم هم نمیگویم اما میخواهم بگویم آن توجهی که باید بشود نمیشود. حالا انتظار چه دارید؟ که بگویم چه روزی برای من خوب بوده یا بد؟ یا حسم درباره بهار چیست؟
تکلیف ارکستر موسیقی ملی در سال آینده روشن خواهد شد؟
قرار است ارکستر موسیقی ملی در سال جدید فعالیت خودش را از سر بگیرد. یک قولی است که دادهاند. ببینم چطور میشود.
در سالهایی که ارکستر ملی تعطیل بود بیشتر به چه کاری مشغول بودید؟
من همیشه کار میکنم. در این ۵ سال و نیم هم از کار باز نماندم. الان کتاب چهارمم را کار کردهام. دوتای این کتابها در حال حاضر در بازار موجود است و سومی نیز در راه آمدن است و چهارمی همزمان با او به بازار نشر خواهد آمد. به هر حال از این فرصت استفاده کردم و وقت و نیرویم را گذاشتم برای چاپ آثار.
اصل حالتان در این روزها چطور است؟
بد نیست خوب هستم.
در پایان اگر بخواهید برای نسل آینده پیامی بفرسیتد چه میگویید؟
انشاءالله که همیشه فعال باشند و اهل کار. خوش بین باشند، مهربان باشند. در هنر اگر مهر نباشد هنر نمیشود. عاشق باشند.
|