ده روزی از اعلام خبر انتشار قریب الوقوع آلبوم پنجم آریان با نام « خداحافظ» میگذرد. در این مدت به دنبال علی پهلوان بودیم تا بتوانیم درباره آلبوم جدید با او صحبت کنیم. علی پهلوان که این روزها در استرالیا کار و زندگی میکند، در گیر و دار جنجالها و حاشیههای آریان، سکوت اختیار کرد و هیچ موضعی علیه طرفین نگرفت. همین مساله، اهمیت این گفت و گو را بیشتر هم میکند. با او در چند بخش صحبت کردیم؛ هم درباره آلبوم جدید، هم درباره حاشیهها و هم درباره زندگی امروزش در استرالیا.اما بخش ویژه این گفت و گو، جایی است که او وقتی از شاد کردن مردم طی این سالها سخن میگوید و بغض میکند؛ بغضی که در میان کلمات پیدا نیست...
خدا را شکر خبر رسیده که کار آلبوم نهایی شده و قرار است ان شاءالله قبل از عید آلبوم خداحافظ آریان منتشر شود.
آلبوم پنجم آریان بعد از دو سال بلاتکلیفی به دلیل مجوز نگرفتن از دفتر موسیقی و حاشیههایی که خبر دارید، قرار بود بعد از محرم و صفر امسال از طرف ترانه شرقی منتشر شود که متاسفانه نشد. ظاهرا آقای رجب پور تصمیم گرفته که آلبوم را اسفندماه منتشر کند که خیلی امیدواریم این اتفاق بیفتد.
چون این مساله سوال خیلیهاست اجازه بده بپرسم چرا این حاشیهها برای گروه موفق آریان پیش آمد. چون تو تا امروز سکوت کرده بودی، خوب است که پاسخت را هم بدانیم..
مشکلات ما به شخص خاصی برنمیگردد. چند بعدی است. این حواشی برمیگردد به قبل از آلبوم پنجم. موتورهای آریان یکی یکی از کار افتادند؛ اولیناش هم جدایی نینف امیرخاص از گروه بود که به دلیل سفر او به امریکا انجام شد. یکی از موتورهای قوی گروه آریان بود. بعد از رفتن نینف، خیلی از مشکلات گروه افتاد روی دوش من. من خیلی از کارها را پی گیری میکردم و انجام میدادم تا متاسفانه این موتور سوختگی رسید به شرکت ترانه شرقی.این موضوع و اختلاف سلیقهها و دلسرد شدنها کم کم آریان رو به سمت زمین برد و من فقط دیگر داشتم سعی میکردم که بتوانم آریان را سالم به زمین بنشانم.
ولی با این اوصاف، نهایتا کار روی آلبوم جدید را شروع کردید.
آلبوم پنجم هم با مشقت زیادی تولید شد و نظرها رویش خیلی متفاوت بود. ما دچار یک اختلاف سلیقه بسیار بزرگ در آریان شدیم. آقای رجب پور نظر خودش را داشت. پیام صالحی یک جور نظر میداد. عده ای از بچهها با مثلا پیام موافق بودند وعده ای با من یا آقای رجب پور. تهیه آلبوم پنجم حدود یک سال و نیم طول کشید. این اختلاف سلیقهها باعث میشد کشمکش داشته باشیم که آهنگها چطور باشد. متاسفانه حجم کارهایی هم که از طرف بچهها میآمد، کم بود. حالا آلبوم که منتشر شود، میبینید. دوست نداشتم این تعداد از کارهای آلبوم، متعلق به من باشد ولی شد.نهایتا کارها ساخته و تحویل شرکت ترانه شرقی شد. من حتی خودم اسپانسر برای آلبوم پیدا کردم که چون البوم مجوز نگرفت و منتشر نشد، اسپانسر هم از دست رفت. چون آلبوم منتشر نشد، کنسرت هم نداشتیم. از همان آلبوم پنجم دو قطعه را به صورت سینگل منتشر کردیم. از البوم چهارم به بعد، ما حدود 7 سینگل منتشر کردیم که تعداد قابل ملاحظه ای است و به اندازه یک آلبوم است. با این حال گفتیم منتظر مجوز میمانیم. کنسرت هم که نمیتوانستیم بدهیم. نمیشد که همان قطعات قبلی را بزنیم و بزنیم. مجوز نگرفتن در آن مقطع هم مشکلات زیادی برای ما ایجاد کرد.
اصلا چه شد که به استرالیا آمدی؟
چون کار جلو نرفت، من هم آمدم استرالیا. اوایل حتی کار هم نمیکردم. گفتم صبر کنم شاید مجوز بگیریم و برگردم. اما مجوز نگرفتیم و دنبال کار گشتم. همان کاری که در ایران میکردم یعنی برنامه ریزی و کنترل پروژه را شروع کردم. ان موقع کارم در بخش پروژههای نفت و گاز بود، الان در پروژههای آی تی. پیام هم که به دلیل همان اختلاف سلیقهها از قبل از البوم پنجم شروع کرده بود به کار تکی و آن کارها را ادامه داد. تا اینکه بالاخره مجوز را گرفتیم.
بعضی میگویند دلیل اصلی اختلافات گروه آریان مسائل مالی است. این مساله در صحبتهای پیام صالحی و شراره فرنژاد هم به گونه ای مطرح شد.
ما هیچ وقت به دلیل گروه بودن مان و تعداد بالای اعضای گروه، درآمد مناسبی حتی از کنسرتها نداشتیم. سالهای اول که فقط دعا میکردیم کنسرتهایمان به خیر بگذرد. بارها هم در اوج کارمان به دلیلی همه چیز متوقف میشد. مثلا در ابتدای دوره آقای احمدی نژاد یک سال و نیم کل موسیقی تعطیل شد، یا درست زمانی که داشتیم کنسرتهای آلبوم چهارم را شروع میکردیم داستانهای انتخابات پیش آمد. قبل از آن هم بارها و بارها درست زمانی که کارها شروع به جلو رفتن میکرد تعطیل میشدیم. از یک جایی هم فکر کردیم که اگر قرارباشد، کل کارهای آریان، سه اجرا در سال باشد، خب نباشد. چه تفاوتی میکند. چون بخش مالی کار ضعیف بود، من مجبور بودم صبح کار مهندسی ام را انجام بدهم. اواخر تعطیلات آخر هفته را هم در کلاسهای تربیت کارشناس دانشگاه شریف تدریس میکردم! وقتی هم که کار متوقف است، از لحاظ معنوی هم چندان خوشحال نبودیم. میگفتیم اگر قرار است کلا سه اجرا در سال در تهران داشته باشیم، چرا باید کار ادامه داشته باشد. مشکل چند بعد داشت. نمیتوان انگشت را سمت یک نفر چرخاند و گفت فقط محسن رجب پور یا علی پهلوان یا پیام صالحی مقصرند.
با این حال شما جزو تاریخ سازان موسیقی پاپ ایران بوده اید و بخشی از خاطرات جمعی این مردم.
درست است که حیف شد و حاشیههای خارج از گروه آریان، این فرصتها را از بین برد اما خوشحالم که کارهایش برای مردم خاطره انگیز بود و به بخشی از خاطرات مردم ایران بدل شد. مدتی پیش یک دخترخانم 13، 14 ساله آمد سراغ من و گفت مادرم میگوید آهنگ شما در عروسی اش پخش شده. چشمهایم گرد شده بود. با خودم گفتم مگر ما چند سال است که کار میکنیم. دیدم درست میگوید. این آهنگها مال 15 سال پیش است. همین که مردم میگویند با این آهنگها خاطرات خوش دارند، برای ما یک دنیاست. همین که در لحظات خوش مردم سهیم بودیم، خیلی برایمان لذت بخش است. امیدوارم روزی بشود که دوباره بتوانیم برای مردم خاطرات خوبی ایجاد کنیم.
کمیهم درباره آلبوم جدید بگو؛ از قطعات ویژه آلبوم.
آلبوم پنجم آریان شامل یازده آهنگ است که دو تای آنها به نماهای "تا ابد" و "تو که با من باشی" پس از مجوز نگرفتن آلبوم به صورت تک آهنگ عرضه شد. همچنان نه آهنگ جدید در آلبوم هست.
تک آهنگهای قبلی چطور؟
نه آلبوم شامل تک آهنگهای قبلی مثل تو رو کم دارم، صدای پای امید، از روزی که رفتی و ... نمیشود.
حال و هوای آهنگها چگونه است؟
تنظیم کنندهها شهاب حسینی، فرشاد فارسیان و سعید مدرس هستند و همین فکرکنم جنس کارها را متفاوت کرده است. از تنظیم مدرن داریم تا کاری نوستالژیک با تنظیم مدل آثار دهه پنجاه خورشیدی.
ترانهها چطور؟
من خودم کارهای خاص زیاد کردم، مثلا در برخی ترانهها بجای تکرار یک بیت یا ترجیع بند، یک عبارت مستقل از سایر ابیات تکرار میشود. تقریباً مثل کاری که برای ترانه گمشده ی من انجام دادیم ولی این بار کاملا مستقل از واژههای درون ترانه. ضمناً روی ترانهها آن قدر اختلاف سلیقه بود که گاهی واقعاً گیج میشدم چه کار باید بکنم. گاهی انقدر نظرات مختلف میشنوی که اعتماد به نفست را از دست میدهی و باید کلی روی خودت کار کنی تا دوباره بتوانی شروع کنی. بگذریم، فضای ترانهها هم با توجه به حال و روز من در آن روزها با فضای ترانههای آلبومهای قبلی فرق دارد. خلاصه فقط حیف که این آلبوم حداقل سه سالی متوقف شده است.
اگر موافقی کمی هم درباره حال و هوای موسیقی در استرالیا صحبت کنیم.
بازارشان بازار بزرگی نیست. هنرمندانشان برای شهرت بیشتر و ارائه آثارشان به دنیا به انگلستان یا آمریکا میروند. خوانندگانی مثل کیت اربن یا کایلی مینو بیشتر تولیداتشان از طریق بازار آمریکا به فروش میرود. یا حتی بازیگران استرالیایی مثل کیت بلانشت، نیکول کیدمن یا راسل کرومعروفیتشان را بیشتر مدیونهالیوود هستند.
همکاران استرالیاییت تا به حال کارهایت را گوش دادند؟
بله و همه تعجب میکنند چطور کسی که پنج میلیون آلبوم فروخته، در کشورغریب کار مهندسی میکند. حالا بیا توضیح بده که نه تنها در کشور غریب، بلکه در کشور قریب هم برای گذران زندگی همین کار را میکردم! مدیر عامل اولین شرکتی که در آن استخدام شدم به شدت به موسیقی ایرانی علاقمند شده و هر از گاهی میدیدم در اتاقش از روی اینترنت آثار ما یا سایر دوستان را پیدا میکند و گوش میدهد. بشدت هم ترانه ی دوستت دارم ما و کریس دی برگ را دوست دارد.
دلت میخواهد داستان آریان به کجا برسد؟
پانزده سال کم نیست، آریان کارهای بزرگی انجام داد. اگر عشق و همدلی نبود هیچ کدام با شرایط عجیب و غریبی که ما داشتیم شدنی نبود. ولی گاهی کار به جایی میرسد که احساس میکنی مشت به سندان میکوبی و فقط دستت در حال شکستن است. متاسفانه اینجا در جلوگیری از به ثمر رسیدن آمال و آرزوها بسیار موفق عمل میکنیم! پیشتر آرزوی فتح قلههای بلند تری را داشتم ولی الان فقط به یک فرود سلامت فکر میکنم. از تمامیطرفداران بزرگوار گروه آریان که همیشه و همه جا همراه و یاور ما بودند و هستند صمیمانه تشکر میکنم./ منبع: موسیقی ما
|