شهلا اسلامی/کیچ یک واژه آلمانی به معنی رفتن گل ولای است و در خرید وفروش آثار هنری کم ارزش کاربرد داشته است و به نوعی مفهوم ارزش منفی را ابراز میدارد. در ایران نجف دریا بندری این واژه را به معنی مزخرف یا مزخرفات معنا کرده است. در واقع اصطلاح باسمهای کیچ در تمام عرصههای زندگی، حضوری غیر قابل انکار دارد؛ در عرصه هنر، مد، لباس، آرایش و سیاست و سنت و حتی در رفتار و دیدگاه انسانها نقش به سزایی ایفا میکند. در کیچ همه چیز از پیش تعریف شده است به همین خاطر قدم از مرزهای تعیین شده توسط جامعه بیرون نمیگذارد. دو نفر عاشق که در سطح عاشق یکدیگر شدهاند بدون آنکه درک درستی از عشق داشته باشند، تنها در سطح همدیگر را میطلبند و نتیجه آن تهیه فیلمهایهالیوودی وایرانی دهه 40 و50 و ادامه دار فیلمهای کنونی مثل قرمز و..... است که پسر گدا و بیسواد با دختری با مناسبات اجتماعی بالا طرح عشق و دوستی میریزد. و همه داستان چالشهای بین رسیدن و نرسیدن این دو است. این چنین است که کیچ خود را در روابط عشقی نیز نمایان میکند؛ عشقهایی یک شبه که منجر به طلاق میشود اما تلاش برخی از نخبگان بر این است که سایه کیچ بر سر عشق نباشد و وجود و لزوم کلاسهای عشق و خلاقیت خود دلیل محکمتری است اما اگر قدری تامل نمایید نسبت به این واژه گاهی اوقات با توجه به جامعه و قشرهای مختلفی که دراین سرزمین زندگی میکنند این مفهوم برای آنها جا افتادهتر است وعشق را همان گونه ساده وسطحی وشفاف مینگرند. بسیاری دوست داشتن را عشق میپندارند همان گونه که در کیج در همه عرصههاتقلید حرف اول را میزند در حالی که این انتخاب تابعی از سلیقه تودههاست. بهنظر نگارنده در عشق ما خیلی در مقابل عمل انجام شده قرار نمیگیریم و فضا را برای داوری ارزشی و انتقادی باز میگذاریم.
از آنجایی که مفهوم کیچ بر ساختار عشقی جامعه درهمه ابعاد خصوصا عشقهای ما بین یک مرد و یک زن اثر گذار است کاری سخت ودشوار در پیش رو داریم زیرا مردم از فرهنگهای بدون پیچیدگی و با مفاهیم سخت عاجزند و همه چیز را در قالبی ساده وشفاف میخواهند حال توجه داشته باشید در جامعهای سطحی چقدر در این راه باید تلاش کرد؟! به نظرم غیر از عدهای خاص که اندکاند مابقی در آن مفهوم غرق هستند. ای کاش جوانان ما با عشق واقعی بدون قیدو شرط آشنا میشدند و به عمق مطالب توجه میکردند و سطحی و ساده از کنار رفتارها وعادتها عبور نمیکردند. صفت ذاتی ِکیچ سادگی اوست. جهان کیچ، جهانی ساده و روشن است و از هرگونه پیچیدگی پرهیز میکند. در کیچ همه چیز یا خوب است یا بد، خیر است یا شر، درست است یا غلط. در جهان ِ کیچ دو رنگ بیشتر وجود ندارد: سیاه و سفید. و همین ویژگی کیچ است که آن را برای مخاطبش به راحتی قابل هضم میکند. چرا که کیچ از مخاطب چیزی نمیطلبد و تکلیف مخاطب با او معلوم است. جهان کیچ، جهانی خوش رنگ و لعاب و مطبوع، اما مثل گل مصنوعی جعلی است. با اینهمه آن چه برشمردیم جوهر واقعی کیچ، یعنی معیارهایی است که هنر را تبدیل به کیچ میکند، همچنان نیمه روشن باقی میماند. به عنوان مثال اگر یکی از محکهای کیچ را انگیزش احساسات بدانیم، آنگاه در برابر آثاری قرار میگیریم که به شدت روی احساسات تاثیر میگذارند اما کیچ نیستند. شاید بتوان یکی دیگر از مهمترین خصیصهی کیچ را ناهمخوانی ِ شکل و محتوا و یا به عبارت دیگر برتری یکی بر دیگری دانست و در ضمن از نظر من همه در یک سطحند و هر سطحی مخاطب خود را دارد زیرا هنردر واقع ابزاری است که تمام سبکها از موسیقی پاپ تا کلاسیک برای ارتباط وانتقال یک پیام یک مفهوم یک حس تلاش میکنند چون هر چیزی مخاطب خود را دارد و در این مورد برتری وجود ندارد بعضی فلاسفه معتقدند که در دنیای مدرن میزان رشد متفاوت است مثلا کسی با عشق در یک نگاه بلوغی در او ایجاد میشود که در کسی با عشق خلاق نیز ان رشد صورت میگیرد اما فهم آنها از رشد متفاوت است. حالا خود قضاوت کنید عشقهایی به مانند کازابلانکا در این دوره تاریخ مصرف دارد به محضی که فرد عاشق میشود دید مالکانه او نسبت به طرف مقابلش اوج میگیرد و به قول خودش با تمام عشقش باز سوالها شروع میشود کجا؟ کی؟ با چه کسی؟ چرا؟ اینحا مفهوم کیج ونقش آن بر روی عشقهای امروزی سایه میافکند.
اما جوانان امروزی باید آگاهانه از این مفهوم فاصله گرفته و در جریان یک رابطه صحیح با در نظر گرفتن احساس واندیشهای برابر تن به تعهدی برای شروع یک زندگی بدهند. متاسفانه جوانان ما آنچنان در این مفهوم غرق شدهاند که نمیتوانند درست تصمیم بگیرند همه خواهان وضع افتصادی بالا نوع ماشین داشتن خانه و تیتر و عنوان هستند واین خود لطمهای جدی وجبران ناپذیر ودرزندگی آتی آنها خواهد بود و البته گاها اتفاق افتاده که دو شخص با احساسات سطحی یکسان بسیار راضی وخرسند به زندگی ادامه میدهند ولی پیامد آن زمانی است انسانی دیگر پا به عرصه زندگی گذاشته وتربیت او نیز در دستان ان دو نفرصورت میگیرد. برای داشتن جامعهای سالم بایستی از خود شروع کرده باید ساختارهای ذهنیتمان را تغییر دهیم.
|